دکترعبدالرحیم گواهی در گفت و گوی اختصاصی با پایگاه اطلاع رسانی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی:

شرحِ مثنوی علامه جعفری؛ نمایش پیوند علم و دین است

عبدالرحیم گواهی، دین شناسی است که در سیاست هم ید طولایی دارد. عضو فعال انجمن اسلامی دانشجویان صنعت نفت آبادان، رییس دفتر نخست وزیر دولت موقت، سفیر ایران در کشورهای ژاپن، نروژ و سوئد از جمله فعالیت های وی به شمار می رود. او از جمله باسابقه ترین شاگردان علامه محمدتقی جعفری است که بیش […]

عبدالرحیم گواهی، دین شناسی است که در سیاست هم ید طولایی دارد. عضو فعال انجمن اسلامی دانشجویان صنعت نفت آبادان، رییس دفتر نخست وزیر دولت موقت، سفیر ایران در کشورهای ژاپن، نروژ و سوئد از جمله فعالیت های وی به شمار می رود.
او از جمله باسابقه ترین شاگردان علامه محمدتقی جعفری است که بیش از چهار دهه از محضر این روحانی نواندیش کسب فیض کرده است. «گواهی» در حال حاضر ریاست مرکز پژوهش ادیان جهان را به عهده دارد و در دانشگاه های مختلف کشور نیز در رشته ادیان و عرفان به تدریس می پردازد.
به مناسبت بیست و پنجم آبان ماه؛ سالگرد ارتحال علامه جعفری(ره) در گفت و گو با این استاد و پژوهشگر پرکار حوزه ادیان، عرفان و حکمت اسلامی ضمن بررسی اهمیت شرح مثنوی علامه، نگاهی داریم به نوآوری های علمی این عالم و متفکر فقید که در ادامه آن را می خوانید.

شرح مثنوی مرحوم علامه چه جایگاه و اهمیتی دارد؟ البته با نگاهی به محتوا و اهمیت تاریخی و ادبی آن.
در این رابطه چند نکته به نظر حقیر می‌رسند که به صورت خیلی مختصر و تیتروار عبارتند از:کتاب شریف شرح و تفسیر مثنوی مرحوم علامه، مانند دیگر اثر بزرگ ایشان شرح و تفسیر نهج‌البلاغه، جُنگ یا دائرهالمعارف بزرگی از یک سلسله معارف علمی، قرآنی، حقوقی، فلسفی، عرفانی و غیره است که هر کس به قدر همت و استعداد خویش می‌تواند جرعه‌های فراوانی از آن بچشد و سیراب شود و باید با همان دید هم بدان نگاه و از آن استفاده شود.
شرح و تفسیر نوشتن بر کتابی که هنوز هم نزد عده‌ای از علما و در گوشه و کنار حوزه‌ها توسط برخی از افراد ناآشنا «نجس» تلقی می‌شود و به قول خودشان باید با انبر آن را برداشت! توسط یک نفر فقیه عالمِ عابدِ زاهدِ متّقی و مجتهد مسلم، آن هم از حوزه بزرگ نجف و درس استادالفقها مرحوم آقای خویی شکستن تابویی بزرگ می‌بود که هنوز که هنوز است قدر آن درست شناخته نشده است.
نفس نوشتن این کتاب در واقع نوعی نمایش پیوند بین علم و دین و حوزه و دانشگاه بود که استاد از منادیان آن‌ در زمان رژیم گذشته بود.با نوشتن چنین شرح و تفسیر عظیم و گسترده‌ای از جانب یک طلبه دینی، انحصار تفسیر نوشتن بر مثنوی از طرف چهره‌های دانشگاه/ غیرروحانی شکسته شد.
خود بنده شاهد و ناظر جلسه‌ای بودم که عده‌ای از علمای قم برای اعتراض به این امر و منصرف ساختن استاد از ادامه این کار خدمتشان رسیده بودند و استاد با متانت و ملاطفت به ایرادات آنها پاسخ می‌گفتند. رحمه الله علیه رحمه واسعه.

مرحوم علامه، فقیه و شاگرد فقهای نامدار بودند؛ امّا پرداختن به فلسفه و امور تفکری را بر فقاهت ترجیح دادند! دلیل این امر از دیدگاه شما چیست؟
در این مورد نیز شاید بخشی از آنچه فوقاً عرض کردم مصداق دارد، هر چند برای مزید استحضار عزیزان نکاتی چند را بر آن می‌افزایم.
خود بنده از حضرت استاد شنیدم که حضرت آیت‌الله‌العظمی خویی خدمتشان گفته بودند که اگر شما در حوزه نجف بمانید مرجعیت شما قطعی است، امّا حضرت استاد خدمتشان عرض کرده بودند که می‌خواهم برگردم ایران نزد دانشگاهیان، تمایلی که تا آخر عمر در وجود ایشان شعله می‌زد.
همه می‌دانیم که آیات الاحکام کمتر از ده درصد آیات قرآن را تشکیل می‌دهند و بقیه قرآن معارف اعتقادی، اخلاقی، عرفانی و غیره است. لذا فقه موجود بخش بسیار متورم شده‌ای از دین است که آن هم، به تعبیر حضرت‌آیت‌الله جوادی آملی حفظ‌الله تعالی، نه بر پایه قرآن و سنت و عقل و اجماع معهود، بلکه صرفاً مبتنی بر اقوال مشهور علما سلف می‌باشد! لذا علمایی مثل علامه طباطبایی، شهید مطهری، استاد جعفری، و در رأس آنها خود امام خمینی(ره) که پای عرفان و فلسفه و قرآن را به حوزه‌های علمیه باز کردند کاری کردند کارستان و بشدت قابل تقدیر و تحسین.
بی‌تردید ایشان که خود از منادیان و پیشقراولان «تعاون الدّین و العِلم» در نیمه‌های دهه ۱۳۳۰ شمسی بودند، بهتر و بیشتر از همه ضرورت نزدیکتر شدن به مباحث علم روز، بهتر فهمیدن آن، و تلفیق آن با فهم دینی را احساس و خود بدان عمل می‌کردند. این نیاز مبرم زمانه بود که اقسام شهید مطهری‌ها، شهید بهشتی‌ها، و طالقانی‌ها نیز بخوبی برآن واقف شده بودند و در آن مسیر گام برمی‌داشتند.
درهرصورت، این ترجیح نسبی «معقول» بر «منقول» و ایجاد پیوند بین علم و دین، حوزه و دانشگاه، فقه و دین، و غیره، که در عمل نوعی نوآوری و نوسازی فکر و اندیشه و روش حوزوی به حساب می‌آمد، شیوه حسنه‌ای بوده و هست که سکّه آن به نام آن استاد فقید خورده است.

نوآوری‌های علمی علامه را در چه می‌دانید؟ چرا ایشان علیرغم تحصیلات سنتی بیشتر اقبال به علوم جدید داشتند؟
علاوه بر آنچه در دو سؤال قبلی گفتم، شاید بتوان این چند مورد را نیز بدانها افزود:
هرچند که امروزه بحث «علم دینی» (و نه «علم دین»، یا «علم و دین») در ایران اسلامی تاحدودی جا افتاده و چهره‌های برجسته‌ای چون دوست بزرگوارم آقای دکتر مهدی گلشنی از حامیان و منادیان آن هستند، لیکن در این مورد باید فضل قدمت را برای چهره ماندگاری چون استاد جعفری قائل شد.
ایضاً در مقوله پیوند بین حوزه و دانشگاه، که مرحوم امام‌(ره) نیز از طرفداران جدی و سرسخت آن بود، سالها پیش از مرحوم مفتح و باهنر و شهید بهشتی، استاد جعفری(قدس سره) شاید یک‌تنه در این راه گام نهاده بود.
در جای دیگری نیز گفته‌ام که مطرح کردن بحث علمی، لازم، و منطقیِ ارتباط علم و دین، آن هم حدود ۶۵-۶۰ سال پیش که هنوز حوزه‌ها خیلی از این مباحث دور افتاده بود، و نوشتن اولین کتاب در ایران در این زمینه، آن هم اولین کتابی که استاد جعفری در عمر خویش به رشته تحریر درآورده بود، کار بدیع و شگفت‌آوری بود که هرگز نمی‌توان از کنار آن به سهولت گذشت.
اینجانب در سالهای پیش از انقلاب، یا حتی پس از آن، شخصاً شاهد بوده‌ام که استاد جعفری یکی‌از محبوب‌ترین چهره‌های غیرسیاسی حوزوی ـ روحانی نزد دانشگاهیان ایران بوده است. از اولین سخنرانی دانشگاهی ایشان در نیمه نخست دهه سالهای ۱۳۴۰ در دانشکده نفت آبادان، تا سخنرانی‌های اواخر عمر شریفشان در دانشگاه تهران و شهرستانها، همواره استقبال قشر علمی و دانشگاهی از این شخصیت استثنایی حوزه و دانشگاه، بی‌نظیر بود. حقیقتاً که عاش سعیداً و مات سعیداً.
سرانجام اینکه کتاب اوپارین خواندن استاد در ایام عزاداری رمضان (نوزدهم تا بیست و یکم ماه) یا سخنرانی‌های علمی ـ دینی بدون روضه‌خوانی انتهایی معظم‌له در ایام محرم، و وجود هزاران کتاب صددرصد روزآمد علمی در کنار انبوه کتب فلسفی و غیره در کتابخانه شخصی چند ده هزار جلدی ایشان، و بالأخره حرکت از نجف با درجه بالای اجتهاد از محضر آیت‌الله فقیه حضرت آقای خویی مستقیماً به سوی تهران و دانشگاهیان، از استاد فقید علامه جعفری(ره) چهره تابناکی ساخته که شاید سالها باید صبر کرد تا پدر پیرِ فلک دوباره فرزندی چون او بزاید.