نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۷ نشست تخصصی «جایگاه امیرکبیر در تحولات اجتماعی- سیاسی تاریخ معاصر ایران» چهارشنبه ۱۹ دی ماه ۱۳۹۷ در تالار شهید مطهری انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزارشد. به گزارش روابط عمومی انجمن آثار ومفاخر فرهنگی در این نشست که با حضور جمعی ازاستادان، پژوهشگران و علاقه مندان به حوزه تاریخ سیاسی واجتماعی […]
نشست تخصصی «جایگاه امیرکبیر در تحولات اجتماعی- سیاسی تاریخ معاصر ایران» چهارشنبه ۱۹ دی ماه ۱۳۹۷ در تالار شهید مطهری انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزارشد.
به گزارش روابط عمومی انجمن آثار ومفاخر فرهنگی در این نشست که با حضور جمعی ازاستادان، پژوهشگران و علاقه مندان به حوزه تاریخ سیاسی واجتماعی ایران برگزار شد، دکترحسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، استاد سید عبدالله انوار، مورخ و نسخه پژوه، دکتر ناصر تکمیل همایون، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دکتر نصرالله حدادی پژوهشگر و تهران شناس به ایراد سخن پرداختند.
امیرکبیر؛ نمونهای والا از آرمانهای فلاسفه بزرگ حسن بلخاری در ابتدای این نشست گفت: افلاطون در رساله جمهوری و در تبیین همان نظریه مشهور و ناکام خود یعنی ضرورت حاکمیت حاکمان حکیم و حکیمان حاکم، نکات نغز و ژرفی میآورد: «مهمترین نکتهای که افلاطون در اثبات تواناییها و مشروعیت حکما و فلاسفه برای حکومت کردن، خاطر نشان میکند تأکید بر این است که فیلسوف با روی آوردن به حقایق سرمدی و تلاش مداوم در کشف حقیقت پدیدهها، وقت و زمان آن را ندارد که به عوالم پستتر توجه کند یا با کنجکاوی در اعمال روزانه آدمیان با آنان از درِ ستیزه درآید و روح خویش را با حسد و دشمنی آکنده سازد. بلکه همه اوقات او صرف آن است که نخست عالمی را تماشا کند که نظامی ابدی در آن حکمفرماست و دگرگونی را در آن راه نیست و هیچ ذاتی در آنجا با ذوات دیگر دشمنی نمیورزد و از آنان دشمنی نمیبیند بلکه همه عالم تابع نظمی خدایی است و گوش به فرمان خِرد دارد و سپس آن عالم را سرمشق خود قرار میدهد و به تقلید از آن میپردازد تا آنجا که برای آدمی امکانپذیر است زندگی خود را شبیه آن عالم سازد». اوافزود: «بنابراین فیلسوف از منظر افلاطون هماره جهانی سراسر نظم، صلح، زیبایی، درستی و پاک را مدنظر قرار دارد و دقیقاً از همین روست که خود رنگ و نشانی از این نظم و زیبایی و پاکی میگیرد و مییابد. به تعبیر صریح افلاطون «فیلسوف چون همواره با عالمی منظم و الهی سروکار دارد خود نیز تا آنجا که برای طبیعت بشری امکانپذیر است منظم میشود و جنبهای الهی مییابد.»» بلخاری ادامه داد: «رسالت فیلسوف دقیقاً از همین نقطه آغاز میشود. او در گام اول با تعمق در فلسفه راستین به رؤیت جهانی سراسر نظم و درستی نائل میشود و سپس در گام دوم، خود بسان این جهانِ رؤیتشده، جان و روانی متعالی و منظم یافته و نهایت در گام سوم به تحقق آن در زندگی افراد و جامعهها همت میگمارد: «او صرفاً به تربیت خود قناعت نورزد بلکه ایدههایی را که در آن عالم دیده است در زندگی افراد و جامعهها وارد کند. قطعاً چنین کسی در پدیدآوردن و رواج خویشنداری، عدالت و به طور کلی همه فضایل انسانی توانمند و قادر خواهد بود.»» رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی درادامه سخنان خود گفت: «خواجه نصیرالدین طوسی، خواجه رشیدالدین فضلالله، ابنسینا، ابنعمید و البته نامهای دیگری که در طول تاریخ ایران هم حکیم بودند و هم وزیر، شاهد مثال تأمل فلسفی فوقاند. البته در میان این دو سه نفری که نام بردیم ابنسینا وزیر کارآمدی نبود اما حکیمی بلند مرتبه و بینظیر چرا. در تاریخ با عظمت ایران کسانی چون خواجه نصیر نشان دادند همنشینی حکمت و قدرت چه ثمرات مبارکی خواهد داشت و چگونه قدرت زیر مهمیز حکمت در خدمت خدا و خلق خدا قرار خواهد گرفت. خواجه رشیدالدین و برخی دیگر از وزرای دانشمند ایرانی با تلفیق قدرت و حکمت چه خدمات شایانی که به این مرز و بوم نکردند نمونههایی از این دست در تاریخ، بیانگر صحت ادعای افلاطون در ایجاد نسبت میان حکمت و حکومت است.» او اضافه کرد: «گرچه به ندرت حاکمان تاریخ ایران اجازه صدرنشینی به حکمت دادند و از وزرای حکیم در مدیریت و تنظیم امور جامعه بهره بردند اما همان تعدادی که در تاریخ فرهنگی ما با عنوان وزیران دانشمند یا دانشمندان وزیر منصب گرفتند، صفحات درخشانی در تاریخ ایران رقم زدند دانشمندانی حاکم که هم بر جانمان بشارت نهادند و هم حسرتی عظیم که چرا تمامی حکومتها از حکمت در توسیع و پایداری قدرت خود استفاده نکردند؟» بلخاری تاکید کرد: «بدون تردید یکی از داغهای بنشسته بر جان و دل ما ایرانیان، داغ شهادت میرزا محمدتقی خان فراهانی ملقب به امیرکبیر در روز ۲۰ دیماه است. نمیدانم چرا این حسرت و داغ بر جانمان دردناکتر و سهمگینتر از داغهای پیشین سایه افکنده، شاید از این رو که به عصر ما نزدیکتر است و شاید به این دلیل که میدانیم اگر ۳۹ ماه صدراعظمی او به ۳۹ سال تبدیل میشد ایران امروز چه جایگاهی در پهنه گیتی داشت.» اوافزود: «این فکر بلند و حکیمانه که ایران نیاز به آشنایی با جدیدترین یافتههای علمی جهان دارد و بر بنیاد همین اندیشه، دارالفنون تأسیس شد تا جامعه ایرانی را از نظر اندیشه و فن به تعالی برساند و نیز بسیاری اصلاحات دیگر که در آثار مختلف و متعدد جلوهگر شده است یادگار مردی است که حکمت و قدرت را به هم پیوند زد لیکن چه ناجوانمردانه وسوسهِ قدرتِ منهای حکمت و حکمرانی با عیش و عشرت، روزگار ایران و ایرانی را سیاه ساخته و صاحبقرانها، مهدعلیاها و نوریها را سردمدار این مملکت گرداند.» رییس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی اضافه کرد: «من امیرکبیر را نمونهای والا از آرمانها و آرزوهای فلاسفه بزرگی چون افلاطون میدانم و در عجبم از روزگار که چرا حکیمان و من جمله حکیمی چون او را فرصت نداد. امیرکبیر به حقیقت حکیم کبیر بود. خداوند بر علو درجاتش بیفزاید و روح آرامیدهاش در بارگاه فخر بشر، حضرت سیدالشهداء (ع) را با روح اولیاء و علما محشور سازد.»
سختگیری بر مستبدان سید عبدالله انوار دومین سخنران این نشست بود که به ایراد سخن پرداخت. او گفت: «از انجمن آثار و مفاخر و فرهنگی و مدیریت آن تشکر می کنم که همواره سعی دارند برای مفاخر این مرز وبوم بزرگداشت برگزار کنند و باعرضه سجایا و خصلت های پاک و برجسته آنها، این بزرگان را به نسل های جدید معرفی کنند.» اودرادامه بااشاره به اهمیت و جایگاه امیرکبیر گفت: «امیرکبیر در طول عمر کوتاه خود، جزخدمت کاری انجام نداد و سرانجام درحمام فین کاشان به فجیع ترین شکل ممکن به شهادت رسید و بارفتن خود ایران را داغدار کرد.» انوار اضافه کرد: «امیر، با جدیت تمام برمستبدین زمانه سختگیری می کرد و شاید این مهمترین دلیلی بود که خیلی زود اورا به شهادت رساندند و شاه بی کفایت وقت، علاقه مندان به پیشرفت ایران و جناب امیر را برای همیشه داغدار کرد.»
فارغالتحصیلان دارالفنون؛ مبلغان مشروطه و دموکراسی درادامه این برنامه ناصر تکمیل همایون باا شاره به اهمیت «دارالفنون» که توسط امیرکبیر تاسیس شده بود، گفت: «درباره دارالفنون اسناد و مکتوبات بسیاری موجود است و افراد زیادی هم درباره آن کتاب نوشتند، چون این مدرسه عالی، به عنوان یک نهاد در جامعه ما پدید آمد و از منظر جامعهشناسی و آموزشی قابل بررسی و توجه است.» اوتاکید کرد: «فارغالتحصیلان دارالفنون از مبلغان مشروطه و دموکراسی بودند و شناختی که امیرکبیر از اهمیت این موضوع داشت موجب شکلگیری این مدرسه و مرکز آموزش عالی شد.»
یک نامه جعلی، منسوب به امیرکبیر درپایان این مراسم هم نصرالله حدادی سخنرانی کرد. او بااشاره به جعلی بودن نامه منسوب به امیرکبیر خطاب به ناصرالدین شاه، گفت: «نامه جعلی منسوب به امیرکبیر که گفته میشود خطاب به ناصرالدین شاه نوشته شده چند سالی است که در فضای مجازی دست به دست میشود. این سند در هیچیک از کتب معتبری که درباره امیرکبیر نگاشته شده یا اسناد و مدارک و نامههایی که از او به چاپ رسیده است تا به امروز مشاهده نشده است. از جمله در دو کتاب نامههای امیرکبیر، تصحیح و تدوین سیدعلی آلداوود، نشر تاریخ ایران، ۱۳۷۱ و همچنین اسناد و نامههای امیرکبیر، نگارش و تدوین سیدعلی آلداوود، سازمان اسناد ملی، ۱۳۷۹، هیچگونه اشارهای به این نامه نشده است.» اوتاکید کرد: «در دو کتاب معتبر «امیرکبیر و ایران» مرحوم دکتر فریدون آدمیت و «امیرکبیر» مرحوم دکتر عباس اقبال آشتیانی نیز ردی از این نامه دیده نمیشود و حتی عباس امانت در کتاب «قبله عالم» نیز اشارهای به این سند ندارد و این در حالی است که عباس امانت با سعی بلیغی، حلیتی برای چهره ایران بر بادده ناصرالدین شاه قاجار در کتاب خود طلبیده و ترسیم ساخته و «برای خراب کردن یک حقیقت، خوب به آن حمله نکرده، بلکه بد از آن دفاع کرده است» و با صغری کبری چیدن، چهره مخدوشی از امیر را به تصویر کشیده است و این سند بهرغم این تلاش عبث در این کتاب هم نیامده و این خود دلیل دیگری بر مخدوش بودن و جعل مطلق آن است.»