نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
مراسم افتتاحیه دومین روز همایش ملی «حکمت اشراقی در پرتو آراء و آثار شهابالدین سهروردی»، هشتم مردادماه ۹۸، با حضور جمعی زیادی از اندیشمندان و علاقهمندان به حوزه فلسفه و حکمت ایرانی و اسلامی در تالار شهید مطهری انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.
کشف سرچشمههای ایرانی حکمت اشراقی حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی درابتدای این مراسم گفت: بحث در باب کشف سرچشمههای ایرانی حکمت اشراقی و وجه ممیزه کامل حکمت اشراقی، اشارات صریح و پنهانی است که شیخ اشراق در آثار خود در باب حکمت ایرانی دارد. او در ادامه افزود: سهروردی در آن سلسله حقیقی علم و شجره علم که بخشی از آن را برای اولین بار به ایرانیان نسبت میدهد و بعد اسامی ایزدان ایرانی را مکررا بازگو میکند، از بهمن نیز یاد کرده است و نکته جالب توجه اینکه برای نخستین بار در کتابی که بمناسبت همایش منتشر کردیم به زحمت دکتر نجفقلی حبیبی رساله مکنونی از شیخ اشراق نیز منتشر شده است که در این رساله نیز تاکید زیادی روی بهمن میکند. در این رساله امده : ما قضیت امرا اکرم لدی من بهمن: هیچ امری در پیشگاه من گرامیتر از بهمن نیست». او اولین کسی است که ابداع کردهام و نمونه و کمال خود را در او افکندهام. آل بهمن را تقدیس کنید که اصحاب حضرت جبروت همگی نورند. بلخاری درادامه گفت: تا به حال تحقیق جامعی انجام نشده که سرچشمههای این گرایش را برای ما بازگو کند و منابع مورد استفاده شیخ اشراق را در گرایش به ایران و در اینکه نور اقرب، نور اول و نور عظیم را بهمن نامیدند، بیان کند. یک موردی را یافتم و آن هم اینکه در سال ۵۴۸ که شهرستانی فوت میکند، در الملل و النحل خود در باب بهمن بحثهایی را دارد. جمله شهرستانی از این قرار است که او در حقیقت، اولین نور بعد از نورالانوار را بهمن میداند اما این پرسش وجود دارد که آیا شیخ شهید ما متأثر از این متون بوده است یا خیر؟ رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی بیان کرد: بحثی را در منطقه قیدار داشتیم و در آنجا محلی به اسم شیز بود که یکی از آتشکدههای مهم نیز در آنجا قرار داشته و گفته شده هر آتشکدهای که در دنیا میخواسته روشن شود، باید آتش خود را از آنجا میگرفته و مبنای همه آتشکدهها بوده است. اما باز هم این پرسش وجود دارد که آیا در آنجا نیز مغانی بودند و شیخ اشراق با آنها تماس داشته است؟ که پاسخ به این سوال را نمیدانیم. بلخاری درادامه تصریح کرد: به هر حال این مساله نیازمند تحقیق است تا ریشههای آن روشن شود، چراکه ریشههای اندیشه سهروردی نمیتواند صرفا ذوقی باشد و باید از برای این ذوق بهویژه در زمینه حکمت و فلسفه مبنایی وجود داشته باشد و فقدان مبانی بحث را ذوقی میکند و معاذ الله از شیخ شهید ما که صرفا ذوقی بحث کرده باشد. رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تاکید کرد: سهروردی در حکمت الاشراق، هنگامی که بحث نور را شروع میکند، از نور الانوار و در حقیقت واجبالوجود بالذات و نورالانوار صحبت میکند و بعد در این کتاب از بهمن نیز یاد میکند به عنوان صادر اول. « استاددانشگاه تهران در ادامه افزود: نکته مهم این است که جناب شیخ اشراق بعد از آن تشکیک نور را مطرح میکند، اما سوالی که در اینجا وجود دارد، این است که آیا میتوانسته این مساله را از آیه «اللَّه نُورُ السَّمَوَتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِه کَمِشْکَوه فِیها مِصْبَاحٌ… » گرفته باشد؟ در واقع قبل از شیخ اشراق، ابوعلی سینا در یکی از رسالههای خود، دقیقا از همین آیه برای بیان مراتب عقل استفاده کرده است. اما آیا ممکن است مفهوم تشکیک را نه از ایران باستان، بلکه از این آیه گرفته باشد؟ آیا ممکن است از «إِنَّ الله عَزَّ وَجَلَّ خَلَقَ خَلْقَه فِی ظُلْمَهٍ ثُمَّ أَلْقَى عَلَیهمْ مِنْ نُورِه » گرفته باشد؟ که اینها را نیز نمیدانیم و جای تحقیق و بررسی دارد. بلخاری ادامه داد: اما در مساله بهمن، دوازده منبع اوستایی و پهلوی را دیدهام و در گاتاها دیدهام که از بهمن بهعنوان ایزد خرد صحبت شده است و بعد در کتب پهلوی و در کل اینها بهمن اول و بالذات ایزد خرد است. اگر شیخ اشراق میگوید اولین نور بعد از نورالانوار بهمن است، او دقیقا در ذهن خود روایت «اول ما خلق الله العقل» را داشته است و در « فی حکایه العشق» این را دارد که بدان که اول چیزی که حق سبحانه و تعالی بیافرید، گوهری بود تابناک که آن را عقل نام کرد که «اول ما خلق الله العقل» و این گوهر را سه صفت شناخت حق، خود و آنکه نبود آموخت. اودرپایان گفت: حدس زدم که بنا به اسلامیت مطلق بنشسته بر جان شیخ اشراق که نه در حکمتالاشراق، بلکه در دیگر رسالههایش ارجاع به قرآن را میبینید، متأثر از این روایت گردیده و کنکاش کرده و از میان ایزدان مقرب اهورا، آن ایزدی را انتخاب کرده که بالاترین نسبت را با حضرت عقل دارد که همان بهمن است. علاوهبر اینکه بهمن عقل و خرد است، جبرئیل بنشسته در جان زرتشت و آنکه از اهورا برای زرتشت پیام میآورد نیز همین بهمن است و آنکه رهنمای روان زرتشت در برزخِ جُستن حقیقت است نیز همین بهمن است. بنابراین نسبت مهمی میان این معانی بهمن با روایت «اول ما خلق الله العقل» برقرار است.
سهروردی؛ موسس مکتب اشراقی درادامه این برنامه مهدی محقق، رئیس هیاتمدیره انجمن آثار ومفاخر فرهنگی به ایراد سخن پرداخت و گفت: چند سال قبل در مورد سهروردی همایشی در زنجان برگزار شد و در آنجا پروفسور «فاناس»، یکی از اسلامشناسان معروف گفت که چهار سهروردی داشتهایم که متاسفانه در همان همایش برخیها شهابالدین سهروردی را با کسی مخلوط کرده بودند که سعدی میگوید «مرا پیر دانای مرشد شهاب»، در حالی که او ارتباطی با شیخ اشراق نداشته است. شیخ اشراق همان کسی است که کتاب حکمتالاشراق را نوشته است و موسس مکتب اشراقی در فلسفه اسلامی است. او در ادامه سخنان خود با اشاره به مکتبهای فلسفی که در فلسفه اسلامی وجود دارد، تصریح کرد: در فلسفه اسلامی ما چند مکتب داریم که یکی از آنها مشاء است که منتسب به ارسطو و شارحان ارسطو مانند فورفوریوس و یحیالنحوی میشود. حتی ملاهادی سبزواری نیز در آنجا که در مورد عقل و عاقل و معقول حرف میزند، از شارحان ارسطو یاد میکند. مکتب ارسطو و شارحان او مبتنیبر عقل و استدلال بوده است و این جریان تا قرن ششم و هفتم ادامه دارد که شیخ اشراق آمد و در برابر مکتب مشاء، مکتب اشراق را تاسیس کرد که مبتنیبر استدلال خالی نبود، بلکه توأم با کشفیات قلبی نیز بود که مراد «العلم نور یقذفه الله فی قلب ما یشاء» است. این استاد ادبیات و فلسفه بیان کرد: سهروردی به معنای گل سرخ است. سُهر یکی از کلماتی است که به معنای سرخ است و «ورد» نیز به معنای گل است و اسم با مسمایی است که شیخ ما از آنجا برخاسته است. مکتب دیگر نیز حکمت متعالیه است که ملاهادی سبزواری نیز میگوید «نظمتها فیالحکمه التی سمت فی الذکر بالخیر الکثیر»؛ یعنی در مورد حکمت متعالیه میگوید این همان حکمتی است که در قرآن ذکر شده و از آن تعبیر به ذکر کثیر شده است. همچنین خداوند فرمود «وَ مَنْ یوتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِی خَیرا کَثیراً». او ضمن اشاره به نظریاتی که حاج ملاهادی سبزواری در زمینه حکمت متعالیه دارد، اضافه کرد: ملاهادی سبزواری نیز نظرش بر این آیه بوده است که میگوید «نظمتها فی الحکمه التی سمت فی الذکر بالخیر الکثیر». کتاب مهم شیخ اشراق نیز همان حکمت الاشراق است. این کتاب مورد توجه دانشمندان بوده است و شهرزوری و قطبالدین شیرازی بر آن شرح نوشتهاند که بنده نیز آن را تصحیح کردهام. قطبالدین نیز از نوابغ این مملکت بوده است و کتاب شرح او نیز نشان از بزرگی او دارد.
روابط دیرینه فرهنگی میان ایران و سوریه توفیقالحج امام، معاون وزیر فرهنگ سوریه، سخنران بعدی این همایش بود. او طی سخنانی گفت: سلام وزیر فرهنگ سوریه را خدمت حضار و ملت ایران تقدیم میکنم. به خاطر حضور و مشارکت در این مراسم، تشکر و قدردانی میکنم. ملت سوریه، روابط دو جانبه را حاصل دورههای قدیمی رابطه خود با ایرانیان میدانند که البته ارزش زیادی هم دارد. این روابط میتواند زیرساختهای تفاهم و همکاریهای دو جانبه را فراهم کند والبته روابط و تقویت هویت ما را هم تقویت نماید. او افزود: در این منطقه تمدنهای زیادی پدید آمدند که بعضی از آنها به لحاظ فکری غنی بودند. ابداعات آنها را ما امروز با خود حمل میکنیم و به آنها مفتخر هستیم و باید حاصل تلاش آنها را هم به آیندگان منتقل کنیم. معاون وزیر فرهنگ سوریه ادامه داد: کشور ما و کشور شما این را درک میکنند که حتی جنگ هم باعث نشد میان ما فاصله ایجاد شود. وقتی که جنگ به وجود میآید، باعث میشود که ما با هم بیشتر متحد شویم. هم کشور ما و هم کشور شما میدانند که ما مسوولیت سنگینی به عهده داریم و باید در برابر متعصبان افراطی مقاومت کنیم. اوادامه داد: حافظ اسد یک بار گفت اختلاف و تنوع یک امتحان است که نشاندهنده ارزشها و اصالت یک ملت است. پیشرفتهایی که در گذشته رخ داده، میراث کسانی است که برای ما جانفشانی کردند. ما در آینده در پی آن هستیم که امنیت را برای ملت خود و منطقه فراهم کنیم. در پایان تشکر میکنم از مسوولان انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، کمیسیون ملی یونسکو- ایران و دانشگاه آزاد اسلامی و جمهوری اسلامی که میزبان خوبی برای ما بودند. همکاران من البته در سخنرانیهای بعدی درباره زندگی واندیشه سهروردی توضیح خواهند داد.
نور، اشراق و فلسفه سهروردی پس از سخنان معاون وزیر فرهنگی سوریه، غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی سخنرانی کرد وگفت: اشتغالات بنده در این سالها بیشتر از آنکه فلسفی بوده باشد، ادبی بوده و با این حال شیخ اشراق به اندازهای اهمیت دارد که انسان نمیتواند اهمیت او را فراموش کند. سرگردانی خود را بین ادبیات و فلسفه مرور میکردم و یاد این بیت افتادم که «تا یک ورق از کلیله در گوشم شد، سیصد ورق از شفا فراموشم شد». در هر صورت بنده مطلبی را در باب اهمیت انتخاب نور بهعنوان بنمایه، درونمایه و جوهر فلسفه سهروردی مطرح خواهم کرد. البته که این بحث بسیار مفصل است و در شرایط فعلی و این فرصت اندک نیز حق مطلب ادا نمیشود و جا دارد که در یک فراغت مناسب، مطلبی در حد یک کتاب در مورد این موضوع نوشته شود و من به سرفصلها اشاره میکنم. او در ادامه افزود: بهترین تعریفی که از نور شده این است که «ظاهر لنفسه مظهر لغیره». به خودی خود ظاهر است و در عین حال ظاهرکننده و آشکارکننده هر چیزی غیر خود نیز هست. اما جالب است بدانید که این نور که در تعریف آن گفتهاند «ظاهر لنفسه»، در علم و در علوم تجربی چندان هم ظاهر نیست. نور هم در علم یک مبحث بسیار مهم و جذاب است و هم در فلسفه. عضوشورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: در فیزیک، ما نور را در دو بخش فیزیک نیوتونی یا کلاسیک و نیز فیزیک مدرن و نوین مطرح میکنیم و داریم. در فیزیک کلاسیک یکی از مباحثی که در قدیم محل بحث بوده و به زیستشناسی و علم ابصار کشیده شده، تفاوت دیدگاهها، مخصوصا بین قدما از حیث تبیین ابصار است. اینکه چطور اشیاء را میبینیم که دو نظریه در اینجا مطرح است؛ یکی اینکه اشیاء به چشم ما نور میفرستند و آنها را رویت میکنیم و دوم اینکه ما از چشم خودمان شعاعی میفرستیم که به اشیاء میخورد و به سوی ما میآید و موجب رویت میشود و طرفداران هر دو نظریه نیز ادله خود را دارند. رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ادامه بیان کرد: اما نور در فیزیک جدید سرآغاز بحثهای مهمی شده و بنیاد فیزیک کوانتومی از تأمل در مورد حقیقت نور آغاز شده است. اینکه آیا نور بهعنوان یک شار انرژی، یک موج است و حقیقت پیوسته دارد یا اینکه ذراتی هستند به نام فتونها که نور را تشکیل میدهند، بحثی است که پایه مکانیک کوانتومی شده و این بحث دوگانگی ذرهای یا موجی بودن نور دوگانهای است که همچنان در فیزیک مطرح است و اگر قرار باشد که کتابی نوشته شود، باید یک فصل از آن به این بحثهای نیمهعلمی و نیمهفلسفی پرداخته شود که در فلسفه علم و فلسفه فیزیک در مورد حقیقت نور مطرح است. اوادامه داد: قهرمان بحث از نور در فلسفه، سهروردی است که حکمت اشراقی او معرف همین حقیقت است. نام اشراق، حکایت از نوری بودن دارد که همه چیز حول محور نور است. فلسفه به آن شکلی که در عالم اسلام آغاز شد، میراث یونانیان بود و در ارسطو بحث از وجود و عدم مطرح بود و فلسفه مشائی نیز گفتمانش گفتمان وجودی است و متافیزیک هم احوال وجود بما هو وجود است و همهاش بحث از وجود را شامل میشود. البته فارابی و ابنسینا آمدند و این فلسفه یونانی را تا حد امکان توسعه دادند و سعی کردند که به معارف اسلام نزدیک کنند، اما همچنان در عالم اسلام متفکرانی بودند که این فلسفه و گفتمان و بیان را نمیپسندیدند و شما از سنائی، مولوی تا حتی عرفا و متکلمان و… میبینید که برایشان این بحثهای خشک فلسفه مشائی دلچسب نبود. اینها گویی که یک نوع تباین و فاصلهای از فضای گفتمانی قرآنی با حکمت اشراق داشت.
افقهایی که سهروردی گشوده است پنجمین سخنران این مراسم غلامرضا اعوانی، چهره ماندگار فلسفه بود. اوگفت: شیخ اشراق بنیانگذار مکتبی در عالم اسلام است که به حکمت پرداخته است، نه به فلسفه که امروزه مطرح است؛ این فلسفه با حکمت فاصله بسیاری دارد. حکمت تعاریفی دارد که برخی به افلاطون و سهروردی برمیگردد و گفته شده که علم به اشیاء کما هی علیه است. امروزه اما با این علم مواجه نیستیم و اینکه این علم بتواند به عمق حقایق مشعر باشد، امکان ندارد. دومین نکته تعریف تأله و خداگونه شدن است. برای اولین بار تأله از افلاطون است که تشبه به خدا را دارد، اما او تأله را وارد فلسفه کرد. معنای دیگر آن تولد ثانی است که همه تعاریف با دین و قرآن تطبیق دارد و در اینجا باید اشاره کنم که قرآن به حکمت توجه بسیاری دارد و همه ادیان را حکمت و همه پیامبران را نیز معلمان حکمت میداند، لذا باعث شد که مسلمانان به حکمت روی آوردند. او در ادامه با طرح این سوال که عظمت سهروردی به چیست؟ اضافهکرد: باید معیاری داشته باشیم که عظمت یک فیلسوف را روشن کنیم و در واقع افقهای فکری که فیلسوف در تمدن باز میکند، بسیار مهم است. افق، حَد دید ما است و وقتی دید ما در جایی متوقف میشود، آن را افق میگوییم. اما افق فکری و معنوی فرق دارد. این کلمه افق در زبانهای غربی نیز معنا شده که به معنای حد هر چیزی است. بنابراین این افق معنوی خیلی وسیعتر از افقهای دیگر بوده و بیحد است و افقهای جدیدی در فلسفه باز کرده است. اعوانی در بخش دیگری از سخنان خود به افقهایی که سهروردی به روی ما گشوده است، اشاره کرد و گفت: این افقها در تمدن اسلامی به صورتی است که قبل از آن به این حالت نبوده است. مولوی نیز میگوید «آدمی دیدهست باقی گوشت و پوست، هرچه چشمش دیده است آن چیز اوست؛ کوه را غرقه کند یک خم ز نم، منفذش چون باز باشد سوی یم». در واقع اگر دید انسان الهی نباشد، به درد نمیخورد. دید الهی است که معیار حکمت است. از این جهت، این باز کردن افقها به روی مردم مهم است. خود سهروردی میگوید حکمت رصد کردن معانی و حقایق است. وقتی ستارهشناسان رصد میکنند، یک گزارش میدهند، اما چطور در حقایق و معانی این رصدها نیست. او رصدهایی کرده که دیگران نکردهاند.
سهروردی؛ فیلسوف یا صوفی در پایان مراسم افتتاحییه، علی خمیس، رایزن رسانهای سفارت سوریه، هم طی سخنان کوتاهی گفت: فرهنگ، یک ظرف تمدنی و فکری است که ملتها را کنار هم جمع میکند. خیلیها گفتهاند سهروردی صوفی است نه فیلسوف؛ ولی ما مدرکی که این ادعا را ثابت کند، نیافتهایم. به گفته خمیس، سهروردی، فلسفه و تصوف را در هم آمیخت و آثار او نتایج فکری واضحی را برای تمدن انسانی در پی داشته است. اودرپایان سخنان خدگفت: سلام و درود دکتر عدنان محمود، سفیر سوریه در ایران را به حاضران ابلاغ و تشکر میکنم از مسوولانی که این مجلس را برپا داشتند. گفتنی است پس از مراسم افتتاحیه، این همایش در سه نشست علمی دیگر ادامه پیدا کرد. در این نشستها، استادانی چون سعداله نصیری قیداری، سید صدرالدین طاهری، حسن سیدعرب، مهدی محقق، نجفقلی حبیبی، وال رودولف خولی، بهمن نامور مطلق، بابک عالیخانی، فرامرز احد قراملکی، غلامرضا جمشید نژاد اول، رضا کوهکن و فریدون عموزاده خلیلی سخنرانی کردند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
بسیار نشست مفیدی بود و از سخنان بزرگان استفاده کردیم. ممنون از شما