گزارش مراسم سالروز میلاد هفتمین گوهر تابناک جهان تشیع حضرت امام موسی کاظم(ع)

تاریخ ایجاد : سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۳ مراسمی به مناسبت سالروز میلاد هفتمین گوهر تابناک جهان تشیع حضرت امام موسی کاظم(ع) در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار ‌شد. در این مراسم که به مناسبت سالروز ولادت هفتمین قبله هدایت حضرت امام موسی کاظم(ع) در روز یکشنبه ۹ آذر ماه ۱۳۹۳ از ساعت ۱۷ […]

تاریخ ایجاد :

سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۳

IMG 5754مراسمی به مناسبت سالروز میلاد هفتمین گوهر تابناک جهان تشیع حضرت امام موسی کاظم(ع) در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار ‌شد.

در این مراسم که به مناسبت سالروز ولادت هفتمین قبله هدایت حضرت امام موسی کاظم(ع) در روز یکشنبه ۹ آذر ماه ۱۳۹۳ از ساعت ۱۷ الی ۱۹ در ساختمان شماره۲ با حضور دکتر موسوی گرمارودی، استاد جواد محقق، دکتر کریم نجفی برزگر، دکتر محمدرضا نصیری، دکتر توفیق سبحانی، حجت‌الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی و علاقه‌مندان به علم و ادب برگزار شد، دکتر مهدی محقق، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی دربارۀ زندگانی، سیرۀ آن امام معصوم و وضعیت سیاسی اجتماعی دوران امامت وی، به ایراد سخنرانی پرداخت.

IMG 5700دکتر محقق با اشاره به این‌که یکی دیگر از برنامه‌های انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در این مکان – که از متعلقات انجمن محسوب می‌شود- برگزاری مجالسی از نوع دیگری است، گفت: ما بر آنیم که در تقویم هر جا ولادت یا وفات ائمه اطهار (ع) و یا تولدی از شاعران یا وفات یکی از بزرگان است، به همان مناسبت در اینجا مجلسی خصوصی برگزار کنیم تا خواصی که علاقه‌مند به این مراسم هستند در اینجا جمع شوند.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با تأکید بر این‌که باید از این‌گونه مجالس ده‌ها بلکه صدها در این شهر بزرگ که پایتخت یک کشور اسلامی با آن فرهنگ درخشان است داشته باشیم، افزود: این جلسه به مناسبت ولادت با سعادت امام هفتم حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) باب‌الحوائج است اما در ضمن ارتباطی با شیخ مفید از فقها و متکلمین بزرگ شیعه نیز دارد، زیرا که در حقیقت روز شیخ مفید می‌باشد. بنابراین ما در اینجا هر دو موضوع را  مطرح می‌کنیم.
دکتر محقق در ادامه به شرح  کلمه «شیخین» پرداخت و گفت: در فرهنگ اسلامی و علوم دینی از شیخ مفید و شیخ طوسی تعبیر به شیخین می‌شود. اما در فلسفه اگر بگویند شیخین، منظور ابونصر فارابی و ابن‌سینا است.
عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی کتاب «اندیشه‌های کلامی شیخ مفید» تألیف دکتر مارتین مکدرموت را که توسط مرحوم استاد احمد آرام و زیر نظر خود او توسط انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک‌گیل شعبه تهران و با همکاری دانشگاه تهران به فارسی ترجمه و منتشر شد، کتابی  معتبر و مفید خواند که در آن نویسنده در بخش اول به تشریح تطبیقی نظریات کلامی شیخ مفید و نظریات کلامی قاضی عبدالجبار همدانی به عنوان نماینده کلام اعتزالی مکتب بصره می‌پردازد.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ضمن تشریح اختلاف سنیان با شیعیان و کاربرد لفظ «رافضی» و «ناصبی» گفت: رافضی به شیوه امامیه اطلاق می‌شد و از کلماتی بود که اهل تسنن برای تکفیر به کار می‌بردند یا می‌گفتند رافضی هست یا معتزلی می‌گفتند. این الفاظ یعنی «رافضی» یا «معتزلی» بهانه‌ایی بود برای این‌که افراد مورد طعن قرار بگیرند. حکیم ناصر خسرو می‌گوید:

نام نهی اهل حکمت و دین را                 رافضی و قرمطی و معتزلی

 همین امام هفتم ما  شیعیان وقتی که جنازه ایشان را از زندان بیرون می‌آوردند، برای این‌که عمل زشت و ننگین خود را توجیه کنند، می‌گفتند: «هذا امام الرّفضه» یعنی این پیشوای رافضیان است.
دکتر محقق افزود: اما چیزی که درباره حضرت امام موسی ‌بن ‌جعفر(ع) هست این نکته علمی است که بعد از امام جعفر صادق(ع) بعضی تبعیت از اسماعیل فرزند امام جعفر صادق(ع) کردند که به آنها «اسماعیلیه» می‌گویند.اما شیعیان جعفریه، امام موسی کاظم(ع) را امام می‌دانند که ایشان مورد بغض و کینه هارون‌الرشید بود و در زندان او از دنیا رفت.

IMG 5712رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در ادامه درباره تأثیرپذیری ناصرخسرو اسماعیلی‌مذهب از المؤید فی‌الدین داعی الدعات شیرازی گفت: المؤید از اجله علماء علوم عربیت و از بزرگان، استادان، متفکران در مذهب اسماعیلیه در مصر بود. چون ناصرخسرو به مصر رفت به مذهب اسماعیلیه پیوست، تحت تاثیر سخنان این دانشمند قرار گرفت. ناصرخسرو نیز خود در این باره می‌گوید: من مشکلات دینی داشتم و این مشکلات را پیش رؤسای ادیان مختلف بردم ولی آنها نتوانستند پاسخ قانع کننده بدهند تا وقتی به قاهره  رسیدم و المؤید فی‌الدین ‌شیرازی مشکلات من را یکی یکی جواب داد و من احساس کردم سنگ بودم، تبدیل به یاقوت شدم؛ روباه بودم، تبدیل به شیر گردیدم و به طور کلی دیگر آن ناصرخسرو قبلی نبودم.
دکتر محقق بخش دیگری از سخنان را به نقش المؤید در شیراز و تأثیرپذیری ابوکالیجار حاکم شیراز از او  اختصاص داد و گفت: المؤید می‌گفت چون من با ابوکالیجار روبرو شوم، او را منقلب خواهم کرد و از مذهب خودش او را به دین تشیع در می‌آورم و همین اتفاق هم افتاد. زمانی که ابوکالیجار که از شکار باز می‌گشت و با او روبرو شد و مدت کوتاهی با هم گفتگو کردند، ابوکالیجار گفت که «انّی سلّمت نفسی و دینی الیک» من خودم و دینم را تسلیم تو کردم و این باعث شد که یک مرتبه شیراز به هم بریزد زیرا در شهری که همه مذهب تسنن داشتند، یک مرتبه کسی که در رأس بود از مذهب تسنن برگشته بود. المؤید فی الدین شیرازی نیز می‌گوید که ناصبی‌ها بر من شورش کردند و خلیفه بغداد لشکریانی را بر ضد من گسیل کرد که ناچار شدم از شیراز فرار کنم، به اهواز  و سپس به مصر بروم و در آنجا از جانب خلیفه فاطمی المستنصر بالله مقام داعی‌الدعاتی گرفتم. در همین اوقات اختلافی بین شیعه و سنی در می‌گیرد که سنی‌ها می‌خواهند آرامگاه حضرت موسی ‌بن جعفر(ع) را نبش قبر کنند و جنازه او را از آنجا بردارند و در کنار جنازه احمد بن حنبل دفن کنند. در کتاب تاریخ نوشته شده است که بعد ضریح آن حضرت را به آتش کشیدند. این واقعه در اوایل ماه صفر سال ۴۴۳ هـ.ق اتفاق افتاد. المؤید می‌گوید وقتی این خبر به گوش من رسید، با این که من نه شاعر هستم و نه متشاعر، چنان سوزشی در قلب خود احساس کردم که قصیده‌ای جانسوز را به زبان عربی گفتم، با اینکه من نه شاعرم و نه متشاعر.
عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: در این قیصده یک نکته مهم هست که من می‌خواهم عنوان کنم. در امامت که منصوصِ از امامی برای امام دیگر است، دیگر دو امام نمی‌توانند برحق باشند یعنی اگر بعد از حضرت امام جعفر صادق(ع) ما اسماعیل را امام بدانیم، دیگر کسی نمی‌تواند امام باشد و اگر امام موسی‌کاظم(ع) را امام بدانیم، امامت اسماعیل امامت بر حق نیست. المؤید در این قصیده‌ ناراحتی خود را از آتش زدن ضریح حضرت موسی‌ بن جعفر(ع) و خراب کردن مقبره او ذکر می‌کند، می‌گوید: آیا سزاوار است که قبر حضرت موسی‌ بن جعفر را خراب کنند، در حالی که حشر و نشرش هنوز نرسیده است. چون وقتی که حشر و نشر برسد، جنازها از گور بیرون کشیده می‌شود. آیا سزاوار است که حریم او به آتش کشیده شود در حالی که کسانی که این قبر را زیارت کنند آتش دوزخ بر او حرام می‌شود و این را نمی‌تواند کسی بگوید مگر این‌که به امامت حضرت امام موسی‌بن جعفر(ع) معتقد باشد. اگر او واقعاً اسماعیلی بود و اسماعیل را امام می‌دانست دیگر امام موسی‌ بن جعفر را امام نمی‌دانست و بنا به گفته او که می‌گوید کسانی که زیارت کنند آرامگاه حضرت امام موسی‌بن جعفر را آتش جهنم برآنها حرام می‌شود و این بعید به نظر می‌رسد که این سخن را کسی بگوید که عقیده به امامت حضرت موسی‌بن جعفر(ع) نداشته باشد.
در آن زمان چون که حکومت رسمی در برابر حکومت عباسیان حکومت فاطمیان مصر بود و آنها اعتقادشان به امامت اسماعیل بود، آن گروه از کسانی که عقیده‌ به امامت حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) عقیده داشتند، تقیه می‌کردند. از این جهت است که بسیاری از دعات اسماعیلیه به نظر علمای امامیه  تقیه می‌کردند.آنها در برابر جبهه خلافت بغداد که رسماً فسق و فجور در دربارشان بود، خلافت فاطمیان را دنبال می‌کردند. زیرا در قاهره در خلافت فاطمیان چنین چیزی نبود و آن قداست در دستگاه فاطمی به چشم می‌خورد ولی در دستگاه عباسیان به چشم نمی‌خورد. ناصرخسرو خلیفه بغداد را دیو ملعون می‌خواند.
این نکته علمی بود که من می‌خواستم در این جا خدمت حضار عرض کنم. پس شعری که می‌گوید درباره زائران قبر حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) که:

همی خوانند بر منبر ز مستی                 خطیبان آفرین بر دیو ملعون

آتش دوزخ را برای آنان حرام می‌داند بدین معناست که شاعر حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) را امام می‌داند و گرنه یک اسماعیلیه چنین حرفی نمی‌زند.

IMG 5740رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در پایان به ذکر قصیده دیگری از جد خود مرحوم حاج ملابمانعلی واعظ خراسانی پرداخت و گفت: جد من  اهل منبر بودند. پدر من و پدرشان حاج ملابمانعلی هر دو از وعاظ بنام خراسان بودند. جد من شاعر نیز بود. روزی در مجلسی با هیأت امنای بنیاد دایره‌المعارف اسلامی خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم. ایشان از من سوال کردند که این شعری که روضه‌خوان‌های مشهد در مجالس خود درباره حضرت امام موسی‌بن‌ جعفر(ع) می‌خوانند، مال پدرتان است یا برای جدتان است. من گفتم برای جدمان است. آن دو خط شعری که روضه‌خوان‌های مشهد هنوز در  مصیبت حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) می‌خوانند عبارتست از:

و تراه فی قعر السّجون معدّبا                 کاللوء لوء المکنون تحت سجار

  کالعرش حمّل فوق اربع حامل               نورالاله تراه ذوالأبصار

در آغاز همین قصیده می‌گوید که: جای شگفتی است که خداوند آنقدر حلم و صبر به خرج می‌دهد و میدان را به اشرار وا می‌گذارد و در ادامه می‌گوید که چگونه آسمان و زمین خداوند بایستی برقرار باشد در حالی که فرزندان حضرت زهرا(ع) باید پراکنده و بی‌خانمان باشند.
بعد از آن قصیده دیگری به زبان فارسی از جد خود مرحوم حاج ملابمانعلی به وسیله آقای راثی قرائت گردید

و این مراسم با شنیدن آن قصیده خاتمه یافت..

گزارش تصویری