گزارش مراسم بزرگداشت مرحوم دکتر محمود شهابی خراسانی

یکشنبه, ۰۶ مرداد ۱۳۹۸ مراسم بزرگداشت مرحوم دکتر محمود شهابی خراسانی، فقیه، حقوقدان و استاد ممتاز دانشگاه تهران، چهارشنبه دوم مراددماه ۱۳۹۸ با حضور جمع زیادی از استادان و علاقه‌مندان به این استاد فقید در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد. در این نشست، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، دکتر […]

یکشنبه, ۰۶ مرداد ۱۳۹۸

0K9A5216

مراسم بزرگداشت مرحوم دکتر محمود شهابی خراسانی، فقیه، حقوقدان و استاد ممتاز دانشگاه تهران، چهارشنبه دوم مراددماه ۱۳۹۸ با حضور جمع زیادی از استادان و علاقه‌مندان به این استاد فقید در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.

در این نشست، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، دکتر مهدی محقق، رئیس هیات‌مدیره انجمن، استادسید عبدالله انوار، عضو شورای علمی انجمن، محمد حسین ساکت، عضو هیات‌مدیره موسسه پژوهشی میراث مکتوب و استاد اکبر ثبوت، محقق و پژوهشگرتاریخ و فلسفه سخنرانی کردند.

 0K9A5344

شهابی و محیی الدین بن عربی
حسن بلخاری در ابتدای این جلسه گفت: ظاهراً برای نخستین‌بار حکیم ترمذی (متوفی ۳۲۰ق) روایت «انّی کُنتُ کَنزاً مَخفیا» را در متن احادیث اسلامی بیان کرده است.تحقیقات و تتبعات نشان می‌دهد، پیش از آن ردپایی از این روایت در متن روایات وجود ندارد.در کتب شیعی البته تاریخ مذکور بسیار متأخر است.گفته می‌شود نخستین‌بار محقق کرکی و سپس علامه مجلسی در عصر صفوی آن را وارد کتب شیعی نمودند.روایتی که البته برخی متکلمان و متفکران شیعی آن را برنمی‌تابند و از روایت‌های مجعول و مردود می‌شمارند.
او افزود: متن کامل روایت نیز چنین است که: «قال داود علیه‌السلام: یا رب، لماذا خلقتَ الخلق؟ قال: کُنتُ کنزاً مخفیاً فأحببتُ اَن اُعرَف فخلقتُ الخَلق لِکَی اُعرَف» یعنی: «پروردگارا! برای چه مخلوقات را آفریدی؟ خدای تعالی فرمود: گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا مرا بشناسند.»قرار داشتن داود در ابتدای این روایت برخی را به واکاوی عهدین کشانده (به‌ویژه مزامیر داود) تا شاید ردپایی از آن را در گفت‌وگوهای حضرت داود با خداوند که بخشی از آن در عهد عتیق مذکور است، بیابند.این روایت گرچه گفتیم مخالفانی دارد اما بدون تردید خارج از حوزۀ فقه و کلام، طرفداران و هواخواهان بسیار نیز دارد، هواخواهانی که در مواردی نظام فکری خود را بر بنیاد آن نهاده‌اند، من جملۀ آنها شیخِ اکبرِ عرفان نظری، محیی‌الدین ابن‌عربی است و البته تمامی کسانی که پس از او در مدار جاذبۀ فکری او قرار داشتند، این سلسله البته تا بزرگ‌ترین حکیم شیعی و بنیادگذار حکمت متعالیه یعنی صدرالدین محمد شیرازی ادامه می‌یابد.یعنی عصر و دوره‌ای که این روایت به حوزۀ احادیث شیعی نیز وارد شده است.
بلخاری ادامه داد: تکرار می‌کنمy این روایت گرچه بسیار محبوب است و در حوزۀ عرفان اسلامی بسیار مورد استناد و ارجاع، اما نزد برخی متشرعان و متکلمان حاوی ایراداتی جدی است، یکی از مشهورترین رساله‌هایی که حاوی این ایرادات در پوشش برخی سؤال‌هاست و توسط بزرگی چون ابن‌عربی بدان پاسخ داده شده است، رساله‌ای است که در کتاب جنه‌العالیه نوشتۀ مرحوم شیخ علی‌اکبر نهاوندی آمده و مرحوم شهابی در یکی از روزهای سرد زمستان ۱۳۴۸ق آن را در حجرۀ یکی از دوستان به نقل از کتاب فوق شنیده است.من جمله این سؤالات این بوده که: حق تعالی از چه کسی مخفی بود؟ اگر از خود مخفی بود این مستلزم جهل است و اگر از غیر مخفی بود غیر او نبود که از او مخفی باشد.
استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: مرحوم شهابی در کتاب «شذرات» واقعۀ فوق را روایت کرده و چنانکه گفتیم اشکالات بر حدیث و پاسخ‌های محیی‌الدین بدانها را شنیده و سپس در صدد برآمده رسالۀ کوتاهی در باب این روایت و به‌ویژه پاسخ‌های ابن‌عربی در باب ذات و ماهیت این حدیث بنگارد.علت نیز این بوده که مرحوم شهابی اجوبۀ شیخ اکبر را کافی و وافی ندانسته و لاجرم در جهت تکمیل و تتمیم بحث ابن‌عربی نکتۀ جدیدی را مطرح نموده است.شهابی در ابتدای این رسالۀ کوتاه ضمن بیان اینکه مفاد روایت از زمان ابن‌عربی مورد سؤال و اشکال بوده، به اشکال متأخرتری اشاره دارد و آن اینکه از فعل لازم «خفی» اسم مفعول صیاغت ندارد: «در این اواخر هم از جهتی که از فعل لازم «خفی» اسم مفعول صیاغت ندارد در اصل قدسی بودن آن خدشه به عمل آمده است.» به عبارت ساده، خفی فعل لازم است و فعل لازم مفعول‌بردار نیست.مرحوم شهابی خلاصۀ اشکال وارده بر روایت را چنین باز می‌گوید «مخفی بودن، مخفی‌علیه لازم دارد و او یا حق است یا خلق.فساد اول واضح است [زیرا حق که خود را از خود مخفی نمی‌کند!!!] وجه فساد دوم نیز به ملاحظۀ علیت اختفا برای خلقت و بداهت تقدم علت بر معلول آشکار و لایح است.» شرح فساد وجه اول را در متن فوق بیان کردیم (حق خود را از خود مخفی نمی‌کند) اما فساد وجه دوم نیز از این رو بیّن و آشکار است که بنا به بدیهی بودن تقدم علت بر معلول، یعنی بداهت تقدم وجود حضرت باری بر خلق، معنا ندارد خداوند خود را از کسی مخفی کند که اولاً مخلوق اوست و ثانیاً هنوز خلق نشده است، حق چگونه از مخلوقی که هنوز به وجود نیامده خود را مخفی کرده است؟
اواضافه کرد: مرحوم شهابی سپس خلاصۀ اجوبۀ محیی‌الدین به ایراد مطرح‌شدۀ فوق را چنین می‌آورد:
۱.آن‌که مخفی بودن به منزلۀ غیر معروف بودن [است] و آن اعم است از اینکه به واسطۀ نبودن عرفان، با بودن عارف مشخص شده باشد، یا به واسطۀ نبودن عارف.۲.آن‌که حضرت حق بر وجود علمی موجودات (اعیان ثابته) مخفی بوده.و فیه مافیه.۳.آن‌که در لغت به دو معنی ضدّ آمده: کَتمَ و ظهر و در این حدیث به معنی دوم است.و انت خبیرٌ بما فیه من اثر الإهمال.۴.آن‌که الشیء إذا جاوز حدّه انعکس ضدّه و چون ذات حق فوق‌العاده ظاهر بوده نزدیک شده حتّی بر ذات خود اختفا پیدا کند، یا اختفا پیدا کردن بدین مناسبت نسبت مخفی بودن به ذات مقدّس خود داده است.« و فیه مع أنه لا معنی لاختفاء الحق علی الحقّ ولو مبالغه ً انّه لا یبقی لتفریع الخلقه.علی هذا الخفاء وجه فَتدبّر. » این بود آنچه به عارف نامی در آن کتاب نسبت داده شده که در جواب سؤال و حلّ اشکال نوشته است و ما هم به ناتمامی آنها بجز وجه اوّل که همان سادگی و عامیانه‌ بودن آن کافی برای توجّه به فساد و بطلانش هست اشاره کردیم.»  اما مرحوم شهابی می‌گوید بر این چهار جواب مطروحه توسط ابن‌عربی، وجه خامسی نیز می‌توان اضافه کرد که به نظر بسیار معقول‌تر و منطقی‌تر است.وجه خامسی که شهابی آن را «به حقیقت وجه صحیح و زاییدۀ فکر صائب» خود می‌داند.
رئیس انجمن آثار ومفاخر فرهنگی در ادامه سخنان خود گفت: مرحوم شهابی در «شذرات» این وجه خامس را مختصر و در تفسیر سوره مُلک تفصیلاً آورده است.به تعبیر آن مرحوم  ملاک اشکال مستشکل یا اشکال‌کننده این بود که افعال روایت مذکور چون کنتُ، احببتُ و خلقتُ، مُشعر و دالّ بر گذشته است: «پس به این اشکال برخورده‌اند که چون انقطاع علت تام از معلول محال و انبساط قبض از فیاض علی‌الاطلاق ممتنع است؛ چگونه گذشته‌ای بوده که ذات مقدس او بوده و خلقتی نبوده تا خفا رخ داده باشد؟» مرحوم شهابی در شرح صائب خود، اولاً معتقد است چنانچه فرض کنیم زمان در حقیقت افعال وارد است، با این وجود باید توجه کنیم که افعال مُسند به خود زمان و مهم‌تر افعال منسوب به ذات باری تعالی مطلقاً عریان و مجرد از دلالت بر زمان است به عبارت دیگر زمان حاکم بر افعال منسوب به حضرت باری تعالی نیست.بنابراین وجهی ندارد که کنتُ و احببتُ را گذشته معنا نماییم تا این اشکال وارد شود که خداوند در مقام کُنتُ کنزا مخفیا از چه کسی مخفی بوده است؟ مرحوم شهابی پس از بیان این نکته معتقد است حقیقت این روایت چنین است که خداوند ذاتی است که وجود و بود او ازلاً و ابداً، دهراً و سرمداً وجود و بودی است مخفی.به عبارت دیگر شأن و ذات حضرت حق چنان است که در هر ظرف و حالی، چه خلقی موجود باشند یا نباشند و چه عرفان به ذات یابند یا نیابند در هر صورت مخفی است و مستور.
به گفته بلخاری در اینجا مرحوم شهابی بنا به قول الهی، آنانی که در طلبِ عرفان ذاتند را چنین مورد خطاب قرار می‌دهد: «دست اندیشه کوتاه‌تر از آن است که به دامن حقیقت من برسد و نیروی خرد ناتوان‌تر و زبون‌تر از آن است که بتواند آن گنج نهفته را بشناسد و بر آن محیط مطلق احاطه کند و آن را دریابد.مرا کینونت چنان است و محبت چنین که به همین وصف و شأن شناخته‌ایم.پس خلقت خلق را محبت ذاتی من ایجاب کرده و می‌کند تا همه مرا بشناسند که کنز مخفی هستم و همه بدانند که مرا آن عظمت و جلال است که نمی‌توانند مرا بشناسند.» سپس مرحوم شهابی به زبان عربی نکات ظریف و لطیفی را بیان می‌کند که هم بیان مفاهیمی است که در سطور فوق گفته‌ آمد و هم حاوی معانی جدید.خلاصۀ این متن چنین است: «پس مثل آن است که حق تعالی گوید: وجود مقدس من وجودی است چون گنج پنهان که دست هیچ‌کس بدان نمی‌رسد.پس محبتم را واجب نمودم تا به واسطۀ آن شناخته شوم.و اگر هدف، همچنانکه اشکال‌کننده و پاسخ‌دهنده توهم کرده‌اند و شاید آنچه در بادی امر به نظر عقول بسیط و فهم‌کنندگان دقیق، از ظاهر حدیث می‌رسد، ما را متوجه اشکالی سخت می‌سازد و آن عدم ترتّب میان ارادۀ الهی و محبت اوست بلکه اراده‌ای که امکان ترتّب بر آن نیست.پس چگونه ممکن است که از این گنج مخفی خفا مرتفع شود؟ و اصولاً آیا ممکن است که مخلوق، خالق خود را آنچنانکه شایسته است بشناسد و آیا از برای محاطِ محدود مجاز است که به محیط مطلق احاطه یابد؟ پس تدبر کن در آنچه می‌گویم اگر اهل آن هستی و خداوند بهترین یاور است و قسم به جان یار، آن که به کُنه و حقیقت این سرّ کریم و مقام عظیم عرفانی برسد سزاوار است که بگوید: «ما عرفناک حق معرفتک» یعنی آنچنانکه باید و شاید تو را نشناختیم.
او در پایان سخنان خود تاکید کرد: نکتۀ ظریف مطرح در کلمات مرحوم شهابی، اشاره به کلام بلند حضرت رسول اکرم (ما عرفناک حق معرفتک) است که مولانا در پاسخ به سؤال غریب شمس که شأن محمد بالاتر است یا بایزید؟ جان و روح پیامبر را چون بحری عظیم تصور نمود که هرچه از معرفت حق به کامش ریخته می‌شود سیراب نمی‌گردد.اصل روایت به نقل از افلاکی در مناقب‌العارفین شنیدنی است: «همچنان از کبارِ اصحاب منقولست که روزیِ حضرت مولانا با جماعتِ فضلا از مدرسه پنبه‌فروشان بیرون آمده بود و از پیشِ خانِ شکرریزان می‌گذشت؛ حضرتِ مولانا شمس‌الدین برخاست و پیش آمذه عنانِ مرکبِ مولانا را بگرفت که یا امام‌المسلمین! ابایزید بزرگ‌تر بود یا محمد؟ مولانا فرمود که از هیبت آن سئوال گوئیا که هفت آسمان از همدیگر جدا شد و بر زمین فرو ریخت و آتش عظیم از باطن من به جمجمه دماغ زد و از آنجا دیدم که دودی تا ساق عرش برآمده؛ جواب داد که حضرت محمد رسول‌الله بزرگ‌ترین عالمیان بود، چه جای بایزیدست؟ گفت: پس چه معنیست که او با همه عظمتِ خوذ ما عَرَفنَاک حَقَّ مَعرِفَتِک می‌فرماید پس چه معنیست که او با همه عظمتِ خوذ ما عَرَفنَاکَ حَقَّ مَعرِفَتِکَ می‌فرمایذ و این ابایزید سُبحانِی مَا أعظَمَ شأنِی وَ أنا سُلطانُ السَّلاطِین می‌‎گوید؛ فرموذ که ابایزید را تشنگی و از جرعه ساکن شذ و دم از سیرابی زذ وکوزه ادراکِ او از آن مقدار پر شذ و آن نور به قدر روزنِ خانه او بوذ؛ اما حضرتِ مصطفی را علیه‌السلام استسقای عظیم بوذ و تشنگی در تشنگی و سینه مبارکش بشرح «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»، أرضُ‌اللهِ وَاسِعَهً گشته بوذ؛ لاجرم دم از تشنگی زذ و هر روز در استدعای قربت زیادتی بوذ و ازین دو دعوی، دعوئ مصطفی عظیم است؛ از بهر آنک چون او بحق رسیذ خوذ را پر دیذ و بیشتر نظر نکرد؛ اما مصطفی علیه‌السلام هر روز بیشتر می‌دیذ و پیش‌تر می‌رفت؛ انوار و عظمت و قدرت و حکمتِ خق را یوماً بِیَومٍ و ساعهً بَعدَ ساعهٍ زیاده می‌دیذ؛ این روی ما عَرَفنَاکَ حَقَّ مَعرِفَتِکَ می‌گفت؛ چنانک فرموذ:
شعر (رجز)

ریگ ز آب سر شد من نشدم زهی زهی
لایق جز کمان من نیست درین جهان زهی
کوه کمینه لقمه‌ام بحر کمینه شربتم
من چه نهنگ ای خذا بازگشا مرا رهی

0K9A5554

شهابی و کتاب «رهبر خرد»

در ادامه این نشست مهدی محقق، طی سخنانی گفت: من با مرحوم شهابی از دیروزمان که آشنا شدم، به واسطه کتاب اندیشمندانه او یعنی «رهبر خرد» بود.من در زمانی که مشغول به تحصیلات حوزوی بودم؛ در سال ۱۳۲۵خدمت آیت‌الله العظمی وحید خراسانی شرح منظومه منطق را می‌خواندم، درصدد بر آمدم که کتابی بیابم که منطق را به فارسی توضیح داده باشد که سرانجام، به کتاب «رهبر خرد» رسیدم واین کتاب، خیلی از مشکلات منطقی که من داشتم را برطرف کرد.
اوافزود: سال‌ها بعد من با مرحوم شهابی بیشتر آشنا شدم.او در سال ۱۳۴۶یک جلد از کتاب «رهبر خرد» را خوشنویسی کرد و به من داد.در همان دوره به همکار ژاپنی من، مرحوم پروفسور ایزوتسو هم یک جلد از این کتاب را اهدا کرد.مرحوم ایزوتسو گفت: این بهترین کتابی است که من در منطق دیدم وتقریراتی به زبان ژاپنی بر این کتاب نوشت.در سال ۱۳۲۵من می‌خواستم وارد دانشگاه الهیات شوم، مرسوم بود کسانی که تحصیلات حوزوی داشتند باید از سه استاد توصیه نامه می‌آوردند تا بتوانند وارد دانشگاه شوند.مرحوم آشتیانی، مرحوم شهابی و سید حسن امامی، به من توصیه نامه دادند.مسئولان دانشکده به من گفتند، قانون ورود به دانشگاه با سن ۱۸سال است ومن هفده سال داشتم.به همین دلیل، سال بعد آمدم در امتحان ورودی شرکت کردم و شاگرد سوم شدم.در دوره دکترای الهیات، مرحوم شهابی استاد شفای ابن‌سینا بودند و من کتاب شفا را نزد ایشان خواندم.
محقق در پایان سخنان خود گفت: مرحوم شهابی صبح‌های جمعه، درمنزل جلسه داشت که شاگردان خدمتش می‌رفتند.خیلی از استادان این جلسات را داشتند ولی نمی‌دانم چرا این سنت منسوخ شده است؛ چون این مجالس محل گفت‌وگو و تبادل نظر علمی بود.

 0K9A5684

پیشگام منطق‌نگاری سره در عصر حاضر
سومین سخنران این نشست محمد حسین ساکت بود.او با عنوان منطق‌نگاری به زبان پارسی به ایراد سخن پرداخت و گفت: پس از زبان تازی بیشترین و گرانقدرترین نگاشته‌های علمی ادبی، به زبان فارسی بود و زبان توانمند پارسی به یاری نگارش و گسترش دانش‌ها شتافت و تار و پود دانش‌های منطق و ستاره‌شناسی و…را به دست استادان بافت.
ودرادامه سخنان خود تاکید کرد: شهابی خراسانی از پیشگامان منطق‌نگاری سره در عصر ما بود.در توضیح این مطلب باید اشاره کنم که نابودی پارس به دست اسکندر مقدونی سبب پراکنده شدن متون زرتشتی در سراسر جهان شد و یونانیان و مصریان دانش خود را از این متون گرفتند.ایرانیان گذشته از نگاشته‌های پزشکی در منطق و فلسفه هم،آثاری را نوشته بودند و استاد شهابی از تاثیر اندیشه ورزی ایرانیان و یونانیان سخن گفته است.با بنیاد یافتن فرهنگستان جندی‌شاپور به دست انوشیروان، دانش‌های فلسفی به زبان پهلوی ترجمه شد.در آغاز جنبش ترجمه،آثاری در رشته‌های منطق و پزشکی به زبان تازی درآمد ودر حقیقت اهمیت منطق در پیوندش با فلسفه بود که به خوبی آشکار شد. درحقیقت نخستین کسی که در دانش منطق تغییراتی پدید آورد و به آن اهمیت کلان داد، ابن سینا بود.
ساکت ادامه داد: منطق به عنوان ابزار تشخیص استدلال درست از نادرست به کار می‌رود از این رو باید آن را هنرهنرها نامید، منطق در پارسی پیشینه‌ای کهن دارد و ابن‌سینا در دانشنامه علائی شاهکاری در زمینه ایجاد واژه‌های پارسی برای منطق اش آفریده است، همچنین مرحوم استاد شهابی نخستین کسی است که به نگارش منطق به فارسی دست زده است.خرد سنج، مجموعه‌ای است که او در این زمینه پدید آورد که البته هیچ‌گاه چاپ نشد.
اوادامه داد: مرحوم شهابی واژه‌های منطقی به زبان پارسی را از دانشنامه علائی گرفت و پاره‌ای از آنها را خود آفرید و سپس کتاب «رهبر خرد» را تالیف کرد، که شاهکاری در منطق است.شهابی که از دانش آموختگان برجسته فقه و فلسفه بود به کاری بزرگ دست زد و به گسترش زبان فارسی در علم هم خدمت کرد.
به گفته «ساکت» استادان حوزه به خاطر نگارش «رهبر خرد» او را نکوهش کردند،زیرا بر آن بودند که دانش پیچیده منطق نباید برای همه قابل فهم باشد.
عضو هیات‌مدیره موسسه پژوهشی میراث مکتوب درپایان سخنان خود گفت: استاد شهابی در کلاس درس خود هرگز خارج از عرف حرفی نمی‌زدند و شوخی هم نمی‌کردند، گرچه همیشه لبخند بر لب داشتند.

 0K9A5710

عالم برجسته علوم عقلی و نقلی
در ادامه این برنامه عبدالله انوار سخنرانی کرد.او گفت: بنده افتخار دارم که هفتاد و پنج سال پیش در دانشکده حقوق شاگرد مرحوم شهابی بودم و ایشان به قدری مساله قضاوت در اسلام را دقیق بحث می‌کردند، من فهمیدم که این کار باید واجب کفایی باشد.در فرهنگ اسلامی نظر به دو چیز است علوم عقلی و نقلی؛ استاد شهابی در هر دو علم فقیه بودند.فقهی که ایشان به ما درس می‌داد آنقدر دقیق بود که از برخی از فقها هم کاملتر بحث می‌کردند.چیزی که از ایشان خیلی شهرت دارد، بحث توجه به منطق و البته تالیف کتاب«رهبر خرد» است ؛ این اثر یکی از مهمترین آثاری است که در فارسی درباره منطق نوشته شده است.
او ادامه داد: مرحوم شهابی در فقه کتابی دارد به نام «ادوار فقه» که به نظر بنده شاهکار است.اودراین کتاب معتقد است که فقه امری است که باید دائما تحول پیدا کند، چون بر اعمال انسانی نظارت می‌کند.اعمال انسانی دائما در حال تغییر هستند و فقیه هم باید دائما از لحاظ آشنایی با قواعدی که می‌خواهد اثبات کند با مردم در تماس باشد.به اعتقاد شهابی چند چیز بر فقیه واجب است  که یکی از آنها زمان‌شناسی اوست و اینکه فقیه همواره با مسائل روز جامعه و اسلام و انسانیت درگیر باشد.

 0K9A5775

فتوای حرمت انتقال بدن میت
سخنران پایانی این برنامه اکبر ثبوت، بود که به ایراد سخن پرداخت.اوگفت: قدیمی‌ترین سابقه‌ای که من از استاد شهابی دارم، به سال ۱۳۴۲ برمی‌گردد که می‌خواستم کلاس پنجم دبیرستان را شروع کنم، البته قبل از آن هم، دروس حوزوی را می‌خواندم.در حوزه، کتاب «رهبر خرد» ایشان هم تدریس می‌شد.از آنجایی که فهم کتاب برایم سخت بود، نزد استاد شهابی رفتم تا از ایشان اجازه بگیرم که هر هفته خدمتشان حاضر شوم.بعد‌ها که به دانشگاه حقوق رفتم؛ درس‌های اصول فقه و قواعد فقه را نیز نزد ایشان آموختم.مقدار زیادی از منطقیات شفا و الهیات شفا و حکمت اشراق را نزد ایشان آموختم و از موضوعات دیگری هم که مطرح می‌کردند، بسیار بهره بردم.
او افزود: روزی در خدمت آن مرحوم بودم که خبر درگذشت مرحوم شهرستانی در کاظمین به ما رسید.آقای شهابی گفتند: ایشان در زمانی که همه خیال می‌کردند اگر در جوار ائمه دفن شوند ملائکه از آنها بازخواست نمی‌کنند و علما با توصیه دفن در جوار ائمه کلی مشکلات درست می‌کردند؛ بیان کردند که انتقال بدن میت از شهری به شهر دیگر حرام است که همین سر و صدای زیادی به پا کرد و بسیاری از علمای آن زمان فتوای ایشان را تایید کردند.

0K9A5853

در پایان این برنامه لوح تقدیر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی دانشگاه تهران به یکی از اعضای خانواده مرحوم استاد شهابی خراسانی اهدا شد.