نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۴ مراسم یادبود فاضل کتابدوست، کتابخوان و کتابنویس مرحوم استاد حاج احمد سیّاح، مؤسس فرزانه انتشارات اسلام در محل انجمن برگزار شد. مراسم یادبود فاضل کتابدوست، کتابخوان و کتابنویس مرحوم استاد حاج احمد سیّاح، مؤسس فرزانه انتشارات اسلام، با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش روز […]
مراسم یادبود فاضل کتابدوست، کتابخوان و کتابنویس مرحوم استاد حاج احمد سیّاح، مؤسس فرزانه انتشارات اسلام در محل انجمن برگزار شد.
مراسم یادبود فاضل کتابدوست، کتابخوان و کتابنویس مرحوم استاد حاج احمد سیّاح، مؤسس فرزانه انتشارات اسلام، با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش روز دوشنبه ۲۳آذرماه۱۳۹۴ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار شد. در این مراسم که با حضور اساتید و برجستگان علم و ادب برپا شد، دکتر مهدی محقق، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی؛ حجت الاسلام و المسلین محسن دریا بیگی، هیات علمی دبیرخانه شورای انقلاب فرهنگی؛ علی محمدی اردهالی، پیشکسوت حوزه نشر و نصرالله حدادی، پژوهشگر و نویسنده به ایراد سخنرانی پرداختند. متن سخنرانی دکتر محقق بدین شرح است: من هفتاد سال تمام است که مرحوم احمد سیاح را میشناختم و با ایشان ارتباط داشتم. مرد بسیار پاک و خادم علم و فضیلت در این مملکت بود.
آشنایی من با مرحوم احمد سیاح به سال ۱۳۲۳ باز میگردد که من به درس حوزه و طلبگی در مدرسه مروی روی آورده بودم. در آنجا من استادی به نام سید هادی ورامینی پیدا کردم که به قول خودش از شاگردان میرزا آقا کوچک ساوجی، از متخصصین علم نحو، بوده است. سید هادی ورامینی در ورامین زندگی میکرد و با مرحوم جلال آل احمد همشهری بود. همان وقت مرحوم جلال آل احمد وقتی درسش در دارالفنون تمام میشد به مدرسه مروی میآمد و صرف و نحو را پیش آن استاد میآموخت. ما برای مباحثه به پشت بام مدرسه مروی میرفتیم. آنجا پنجرهای به مدرسه سپهسالار قدیم داشت و از آن پنجره استراق سمع میکردیم. من دیدم شخصی با لهجه اصفهانی صرف و نحو عربی را درس می دهد. من با همان مقدار معلوماتی که داشتم متوجه شدم که او باید آدم فاضلی باشد. گرچه صدایش به در حدود ۲۱ یا ۲۲ سال میخورد. بعد فکر کردیم ما برویم و کشف کنیم که کسی دارد درس میدهد چه کسی است و شاگردانش چه افرادی هستند. از این رو من به مدرسه سپهسالار قدیم -که متصل به مدرسه مروی بود- رفتم. قبلا عبدالجواد حکیمی را در مسجد بزازها که مرحوم پدرم آقا شیخ عباسعلی محقق واعظ خراسانی بر منبر میرفتند، اولین بار آنجا دیدم. از او پرسیدم : کلاس چندی؟ گفت: کلاس پنجم دبیرستان هستم. گفتم: کدام مدرسه میروی ؟گفت: مدرسه صنعتی میروم. این عبدالجواد حکیمی بود که بعدها استاد دانشگاه هامبورگ و دانشگاه کلن آلمان شد و یک مؤسسه مطالعات شیمی هم در کلن تأسیس کرد و کتابهای مهم شیعه را در آنجا آورد. دیدم این شخصی که من با او در مسجد بزازها مکالمه کردم و گفت مدرسه صنعتی میروم، همان عبدالجواد حکیمی بود که به عبدالجواد فلاطوری معروف است و خدمتی که به اسلام کرد، بینظیر بود. ناسزاگوییهایی که در کتابهای درسی آلمانی بود و بدگویی به پیغمبر اکرم(ص) انجام میدادند، ایشان با قدرت علمی خود توانست آنها را حذف کند و هیچکس جز او نمیتوانست باعث حذف آن شود. چنین ناسزاگوییهایی که بغض و کینه مسلمانان را در دل فرنگیها پاک کرد، فلاطوری بود. او چند شاگرد داشت که یکی از آنها مرحوم جواد مناقبی بود که همین چند سال پیش فوت کرد، اهل منبر و داماد آیتالله علامه طباطبایی بود. این کشف من بود. اما کشف دیگرم این بود که خود عبدالجواد فلاطوری با دو نفر دیگر که یکی احمد سیاح بود پیش استاد محمد عرفانی خویی درس سیوطی و مغنی میخوانند. در همان وقت من نیز دنبال استادی میگشتم که همان درسها را پیش او بخوانم. بنابراین نزد وی رفتم و اولین بار مرحوم احمد سیاح را در آنجا ملاقات کردم. بدین ترتیب مدرسه سپهسالار قدیم که اولین ملاقات من با مرحوم احمد سیاح در آنجا رخ داد برکات زیادی برای شخص من داشت. به واسطه وجود آقا میرزا مهدی آشتیانی من وارد فلسفه اسلامی شدم و بعدها خدمت حاج محمدعلی آملی فلسفه را ادامه دادم. فرزند بزرگ ایشان با من همدرس بودند. در آن زمان تهران مرکز فلسفه بود یعنی اگر می خواستیم استادان برجسته فلسفه را بشمریم، ده استاد برجسته آن در تهران بودند که خوشبختانه من از وجود این استادان فلسفه مستقیماً استفاده کردم. برای نمونه آقا میرزا مهدی الهی قمشهای، آقا میرزا ابوالحسن شعرانی، آقا سید حسین عصار و همچنین استادانی دیگری مانند مرحوم محمود شهابی و مرحوم راشد که در دانشگاه بودند. بدین ترتیب تهران یک مدینه فاضلی از نظر استادان بزرگی بود که این جا درس میدادند. یک چنین فضایی بود که کسی مانند احمد سیاح را در حالی که می توانست لباس روحانی پوشیده و یا پیشنماز یا واعظ شود وادار کرد که کسب پیشه کند و به عنوان یک ناشر و کتابفروش خدمت بزرگی به علم کند. در نشر همین کتابها چند نفر اهل علم بودند که کتابفروش هم بودند. مرحوم آقا میرزا حسن مصطفوی که کتاب تحقیق فی کلمات قرآن را منتشر ساخت و کسب پیشه کرد و از لباسش نان نمیخورد.دیگر آقای احمد سیاح که لباس نداشتند ولی در همان مسیر بودند و ما همیشه برای بدست آوردن کتابهای حوزوی به ایشان مراجعه میکردیم. حتی یادم هست در همان سالها یک روز آیتالله عظمی وحید خراسانی گفتند: محقق بیا برویم در این کتاب فروشیهایی که حوالی بازار بودند، بگردیم. احمد سیاح هیچگاه بیکار نمی نشست و وقتش را تلف نمی کرد، در مغازه کتابهای علمی حوزوی را میفروخت. کتابهای متعددی که ایشان منتشر کردند بویژه «قاموس اللغه» فیروزآبادی است که یک فرهنگ ارزشمند است. علم لغت یک علم مهم در علوم اسلامی است. فیروزآبادی اهل فیروزآباد فارس بود، وقتی کتاب قاموس را نوشت رفت پیش عربها و گفت: شما به ما میگوید عجم؟ «عجم» به معنای «گنگ» و «بیزبان» و «لال» است، شما زبان خودتان را از دست یک آدم که شما آن را بیزبان میخوانید، میگیرید. استاد اردهالی هم که اینجا هستند جز این افراد هستند و بدون ادعا خدمت میکنند. ما همیشه عصرها وقتی بیکار میشدیم با مرحوم سید جعفر شهیدی به شاه آباد می رفتیم و کتابها را میدیدیم. این جور افراد باید قدرشان دانسته شود و مجالس متعددی برای ایشان گرفته شود. کافی نیست یک مجلسی برای احمد سیاح که آدم متدین و متشرع بود و با کسب خودش نان می خورد و بعد هم که خانه میرفت استراحت نمیکرد و این کتابها را مینوشت، گرفته شود. مگر ما چند نفر امثال ایشان در مملکت داریم . در هر حال ما امیدوار هستیم که نسل جدید کتاب فروشیها را تشویق کنیم که همیشه کتاب فروشیها همانطور که در قدیم مغازه آنها مرکز علما بود،الان نیز همانطور باشد. چنانکه من هرگاه میخواستم استاد جلالالدین همایی را ببینیم به کتابفروشی خیام می رفتم یا اگر میخواستم دکتر معین را ببینیم به کتابفروشی زوار میرفتم. کتابفروشی یک استوانه علمی این مملکت است، چه ناشر باشد، چه به وجود آوردنده کتاب باشد. باید سیره مطلوب حضور استادان در کتابفروشیها ادامه پیدا کند و ارتباط بین مولف، ناشر و کتابفروش دوباره احیاء شود. غرض ما اینجا جمع شدیم برای تعظیم و تکریم مرحوم احمد سیاح که شغل خود را نشر کتاب قرارداد. خدا ایشان را رحمت کند و بارانهای رحمت خودش را بر احمد سیاح بریزاند و او را در بهشتهای برین خود قرار دهد.
دیگر سخنران این مراسم حجت الاسلام و المسلین محسن دریا بیگی، هیات علمی دبیرخانه شورای انقلاب فرهنگی بود. وی گفت: چند وقتی است درباره علما و روحانیون تهران در حال تحقیق هستم. نام این مجموعه «اختران تهران» نام دارد که قصد دارم در آن به زندگی ۳۰۰ تن از علمای تهرانی بپردازم. چه بسیار بودند انسانهای والایی که در کوچه پس کوچههای تهران زندگی کردند و امروز نامی از آنها در یادها و کتابها نیست. از آن میان میتوان به میرزا موسی مازندرانی اشاره کرد که طبق گفته آیتالله خویی حوزه علمیه نجف به او نیاز بسیاری داشت و امروز نامی از او در هیچ کتابی وجود ندارد. این عضو هیأت علمی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی با تاکید بر اینکه این انسانهای والا در این شهر زیست کردند اما نامی از آنها در اذهان و کتابها نیست، اظهار کرد: یکی از آفات اساسی که باعث شد تا نام این علما در آثار حذف شود، ورود سلایق شخصی و بررسی گرایشهای آنها بود. به همین دلیل مردم از آشنایی با این ذخایر فرهنگی و دینی محروم ماندند. مرحوم احمد سیاح از خانوادهای فرهنگی و اهل دین برخاست که با خانواده مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی رابطه داشتند. وی کار خود را با یک رویای صادقه آغار کرد و چندین سال در خدمت دین و نشر کشور بود.
علی محمدی اردهالی، پیشکسوت حوزه نشر از دیگر سخنرانان مراسم بزرگداشت مرحوم احمد سیاح بود. وی با اشاره به زندگی مادی و معنوی احمد سیاح گفت: سیاح همواره در حال یک چرخش عظیم برای به دست آوردن مسیری برای تعالی خود بود. وی ابتدا به کربلا رفت، سپس دست به دامن ائمه و اهل بیت شد و از آنها خواست تا مسیر درستی را پیش پای او قرار دهند. شبی به دنبال درخواستهای خود حضرت زهرای اطهر (س) را به خواب دید و به او گفت آنچه تو خواستی به تو میدهیم. وی با اشاره به اینکه هر فرد مسلمانی روزانه چندین و چندبار از خدای بزرگ خود طلب راهنمایی میکند، گفت: سیاح به دنبال چراغ هدایتی که برای او از سوی اهلبیت (ع) روشن شد در مقابل خالق خود ادای وظیفه کرد. جامعه ناشران اگر به وظیفهشان عمل میکردند وضعیت امروز ما این نبود. متاسفانه باید بگویم صنف ناشران از پا درآمدند. به یاد دارم در مراسمی که با حضور مقام معظم رهبری در تالار وحدت برگزار شد، به ایشان گفتم با کمال تاسف دروغهایی به شما میگویند، من تابوت کتاب را از دور میبینم.
نصرالله حدادی، نویسنده و پژوهشگر نیز نگاهی دولتی به نشر را آسیب اساسی نشر کتاب دانست و گفت: برای تمامی پیشکسوتان حوزه نشر که از میان ما رفتند چیزی نوشتم اما نمیدانم چرا به زندگی مرحوم احمد سیاح نپرداختم؟ این انزوای خود خواسته احمد سیاح شاید دلیل این کار بود. این تهرانپژوه با اشاره به از بین رفتن کتابفروشیهای بازار تهران گفت: ما چه بر سر کتابفروشیهای بازار تهران و صنعت نشر آوردیم. این راسته (بازار تهران) دارای کتابفروشیهای بسیار قدیمی و معتبر بودند که هر کدام تکتک بسته شدند، ناشران روبهروی دانشگاه تهران هم که تنها کتاب درسی چاپ میکنند. به اعتقاد من امثال احمد سیاح دیگر تجدید نمیشوند. متاسفانه باید بگویم فضیلت از کار کتابفروشی پر کشیده است. وقتی این اتفاق برای این صنف پیش میآید چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم نسل جوان ما با کتاب آشتی کنند.
عبدالحمید سیاح، فرزند مرحوم احمد سیاح طی سخنانی به سیر و سلوک معنوی پدرش اشاره کرد و گفت: وی نمونه بارز یک انسان با استعداد بود که در عین تحصیل و معاش از عبادت و خدمت به خلق غافل نشد و در تحصیلات خود به علوم اسلامی و علوم حوزوی پرداخت و آثاری را در این باره منتشر کرد و از حضور استادانی مانند سیدکاظم اصفهانی، آیتالله زرندی، جلال همایی، آیتالله محمدعلی شاهآبادی و بسیاری از آیات اعظام کسب فیض کرد. وی ادامه داد: مرحوم پدرم با چاپ کتاب «فرهنگ عربی و فارسی» خدمت ارزندهای به جامعه طلاب و علاقهمندان علوم دینی کرد و چندین اثر را برای توسعه علوم دینی ترجمه کرد که متاسفانه برخی از آنها هنوز چاپ نشده است.
در پایان این مراسم لوح تقدیر انجمن به پاس سالها خدمات ارزنده استاد احمد سیاح به فرزند ایشان تقدیم شد.