گزارش مراسم بزرگداشت دکتر سیمین دانشور

شنبه, ۰۹ تیر ۱۳۹۷ در مراسم بزرگداشت دکتر سیمین دانشور استاد دانشگاه، ادیب، مترجم و نویسنده برجسته که روز چهار‌شنبه ۶ تیرماه ۱۳۹۷ با حضور شخصیت‌های علمی و فرهنگی همچون دکتر مهدی محقق، دکتر مجتهد شبستری، احمد مسجد جامعی، استاد صدوقی‌سها و دکتر توفیق سبحانی برگزار شد، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن؛ دکتر فاطمه راکعی، […]

شنبه, ۰۹ تیر ۱۳۹۷

11

در مراسم بزرگداشت دکتر سیمین دانشور استاد دانشگاه، ادیب، مترجم و نویسنده برجسته که روز چهار‌شنبه ۶ تیرماه ۱۳۹۷ با حضور شخصیت‌های علمی و فرهنگی همچون دکتر مهدی محقق، دکتر مجتهد شبستری، احمد مسجد جامعی، استاد صدوقی‌سها و دکتر توفیق سبحانی برگزار شد، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن؛ دکتر فاطمه راکعی، مشاور شهردار تهران در امور زنان و استاد دانشگاه؛ حسین سناپور؛ دکتر محمدحسین دانایی؛ محمدرضا کائینی، استاد دانشگاه و پژوهشگر به ایراد سخنرانی پرداختند.

1

در ابتدا دکتر حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی سخن خود را با عنوان «در باب علم‌الجمال و الادب سیمین دانشور» آغاز نمود و گفت: الف) برای من که زیبایی‌شناسی و فلسفۀ هنر خوانده‌ام و این مباحث را تدریس می‌کنم، طبیعتاً موضوع رسالۀ دکتری خانم دکتر سیمین دانشور (با عنوان علم‌الجمال و جمال در ادب فارسی تا قرن هفتم هجری ) و نیز تدریس زیبایی‌شناسی و جامعه‌شناسی هنر در پردیس هنرهای زیبا به مراتب از دیگر ابعاد شخصیتی او جالب‌تر و جذاب‌تر است. اینکه در سال‌های پایانی دهۀ ۲۰ (از این قرنِ جاریِ شمسی) زنی از زنان جامعۀ ایرانی به زیبایی‌شناسی گرایش پیدا کند و رسالۀ دکتری‌اش را در این باب بنگارد و حتی در آغازین سال‌های دهۀ ۳۰ برای تکمیل مطالعاتش در این موضوع به دانشگاه استنفورد امریکا برود، آن هم در جامعۀ آشوب‌زده و سرگردان در امواج مختلف اندیشه‌های سیاسی، ایدئولوژیک و اجتماعی ایران آن روز، و مهم‌تر آنچه بعدها همسرش جلال نام آن را غرب‌زدگی گذاشت، بسیار جالب توجه است. امری که نه‌تنها نشان از موقعیت‌های غریب، متناقض، آشفته و در عین حال بارور، عصیانگر، سرزنده، پویا و اندیشگرانۀ نیمۀ اول قرن چهاردهم شمسی ایران دارد، بلکه نشانگر تهور و بی‌باکی زنی از زنان این مرز و بوم است. فراموش نکنیم در این نیمۀ طوفانی که ایران رنگ و رویی دیگر گرفت، به موازات تلاش‌های گسترده و حسابگرانۀ انگلیس و امریکا در تصرف این مرزوبوم، زیر پوست شهر و دیارمان نوعی آزادنگری و روشنفکری رشد یافت که مطلقاً وضع موجود را برنمی‌تافت و اعتراض و عصیانش را به اشکال مختلف، به‌ویژه در عرصۀ ادبیات و هنر می‌نمایاند. سیمین دانشور در مصاحبه‌ای ضمن بیان خاطرات دوران کودکی و نوجوانی خود گفته که دروس مدارس انگلیسی در ایران به گونه‌ای طراحی شده بود که نسبت میان استعمارگر و استعمارشونده تعیین شود: «کتاب‌های انگلیسی که تدریس می‌شد (ریدرز) بود که برای کشورهای استعمارزده نوشته شده بود. این کتاب‌ها پُر بود از قصه‌های جن و پری و خوشبختی‌های دروغین و اجرای آداب و ادب قلابی و تسلیم و رضا ـ کتاب‌های درسی وزارت معارف هم بر همین منوال بود ـ در هر دو تلویحاً حدود روابط استعمارزده و استعمارگر تعیین شده بود.»
این معنا در کنار روحیۀ خاص پدر مرحومش که نوعی ستیز پنهان با موقعیت‌های سیاسی جامعۀ ایرانی در دو دهۀ اول و دوم این قرن (۱۳۰۰ـ۱۳۲۰ ش) بود، سیمین را به مبارزه‌ای با شرایط حاکم بر جامعه کشاند که در سووشون و تحلیل کامل قصۀ آن، کاملاً نمایان است. در حالی که همسرش جلال، موقعیت حاکم را ناشی از غرب‌زدگی می‌دانست دانشور بر پایۀ تربیتی که یافته بود و درسی که خوانده بود، سویۀ دیگری از مبارزه را به نمایش گذاشت که در داستان‌هایش نمایان شد و همین معنا، مقدمۀ کلام من برای ورود به بخش دیگر این نوشتار است.
ب) آیا سیمین در انتخاب این نوع از مبارزه و تفاوت آن با روش جلال، کاملاً متأثر از موضوع مطالعاتی خود بود؟ بگذارید ابتدا از تفاوت این دو روش به نقل از خود او بگویم و سپس به تحلیل نکتۀ فوق بپردازم: «من حرف خودم را می‌زدم و جلال هم حرف خودش را. معمولاً اکثریت دیدارکنندگان کسانی بودند که طرز تفکر (جلال) را می‌پسندیدند، اما در مورد آنهایی که نمی‌پسندیدند، بحث و جدل داغ می‌شد و به درازا می‌کشید. کسانی هم بودند که از جلال بسیار تندروتر بودند و من گاهی از حرف‌هایشان مبهوت می‌ماندم و نگران آیندۀ آنها می‌شدم و بعدها ثابت شد که حق با من بود. این را هم بگویم که در ته دلم احساس می‌کردم که مبارزۀ سیاسی در کشورهای جهان سوم و مخصوصاً در کشور ما به علت موقعیت خاص جغرافیایی و همسایگی با شوروی و داشتن منابع زیرزمینی (و از همه مهم‌تر نفت) در برابر کشورهایی که بایستی با آنها مبارزه کرد و قدرت آن کشورها و گوناگون بودنشان، راه پر پیچ‌وخم و دشواری است، تازه اگر امیدوار باشیم به نتیجه برسد؛ اما نمی‌شد که دست روی دست گذاشت و به تماشا نشست. دست کم آگاهی سیاسی قدم اول که بود.»
تفاوت در متد کاملاً آشکار است، گر چه در سووشون، یوسف بازتابی از شخصیت جلال است، لیک قصه، بیان راه مبارزۀ سیمین است نه ورود به تحلیل عمیق جامعه‌شناختی شرایط جامعۀ آن زمان، آن هم با استفاده از سبک و سیاقی که حرکتی را در جامعه برانگیزد، حرکت از آن جنس و سنخی که جلال در مبارزات سیاسی خود دنبال می‌کرد. سیمین به تعبیر خودش وارد هیچ حزب سیاسی نشد («حزب توده به من چشمک فراوان زده بود اما به آن حزب نپیوستم، خلیل ملکی اصرار فراوان کرد وارد نیروی سوم بشوم که نشدم»)، زیرا ورود به احزاب را مُخل آزادفکری خود می‌دانست، اما با کسی زیستِ همسرانه داشت که درگیر مبارزات سیاسی بود و شاید جانش را نیز در این راه گذاشت. گرچه دانشور دخالت ساواک در مرگ جلال را رد می‌کرد:
«باور کنید شانزده سال بلکه بیشتر است مرتب از مرگ جلال از من می‌پرسند. نمی‌گذارند فراموش کنم. برای من مرگ یکبار شیون یکبار، به صورت مرگ یکبار شیون صدبار درآمده. چگونه جلال را ساواک کشت که ما نفهمیدیم؟ بایستی خیلی مهارت به خرج داده باشد. آیا ما آنقدر خنگ و خرفت و بی‌عرضه بودیم؟ مهین توکلی و من و خدمتکارمان و نظام، نگهبان خانه‌ها، با جلال در اسالم بودیم. مواظب خورد و خوراک و دیدارکنندگان جلال هم بودیم؛ چرا که چندبار جلال به مرگ تهدید شده بود. در تجریش، در خانه‌مان که بودیم زنگ در را که می‌زدند من نمی‌گذاشتم جلال دم در برود، می‌ترسیدم تیر خلاص را بزنند. خودم در را باز می‌کردم و اگر خودم نبودم به خدمتکارمان می‌سپردم که خودش دم در برود. بیشتر تصور می‌کنم جلال را دق‌کش کرده باشند تا کشته باشند. حالا مگر حتماً آدم باید کشته شود تا توجیه شود؟ کارهایی که جلال کرده بس نیست؟ زندگی جلال، خودش، شاهکارش نبوده؟ دکتر عبدالحسین شیخ، دکتر خانوادگی و دوست شفیق جلال و من، همۀ بطری‌های محتوی آشامیدنی‌ها را با خود برای تجزیه به تهران آورد و چیزی پیدا نکرد. وقتی از اسالم برگشتیم مواجه با شایعۀ قتل جلال شدم. گفتم این شایعه را دامن نزنید چرا که ممکن است دیگران را از مبارزه دلسرد کند و یا باز بدارد. هر چند آدمی که در این راه قدم می‌گذارد تا پای جان ایستاده.»
می‌خواهم بگویم این نوع مبارزۀ سیمین که به‌ویژه در سووشون متجلی است، متأثر از تربیت خانوادگی او بود (و به‌ویژه تأثیری که از شخصیت پدر گرفته بود؛ پدری که خود از خاندان اشرافی شیراز بود اما به روایت سیمین با وضعیت رضاخانی و به‌ویژه حضور انگلیسی‌ها هیچ موافقتی نداشت و به شدت مردم‌دار و حامی مردمان فقیر بود) یا از تأمل بر موضوعی چون زیباشناسی و هنر که به هر حال جان و جهان دیگری می‌سازد و یقیناً تفسیری دیگر از مبارزه در جان برمی‌انگیزد.
در باب رسالۀ دکتری‌اش بیشتر بگویم تا حیطۀ سخن فراخ‌تر و البته روشن‌تر شود. عنوان رسالۀ دکتری‌اش چنان‌که گفتم در باب علم‌الجمال و جمال در ادبیات فارسی بود و این عنوان، عنوانی اسلامی است در برابر واژۀ بسیار مشهور انگلیسی آن، یعنی موضوعی که دکتر فاطمه سیاح به او پیشنهاد کرده و او با آغوش باز آن را پذیرفته و چون این استاد راهنما دار فانی را وداع گفته، با مرحوم فروزانفر آن را ادامه و نهایت دفاع کرده است. می‌دانیم علم‌الجمال ایرانی و بنا به عنوانش اسلامی رویکرد تقریباً متفاوتی به جمال و زیبایی در نسبت با زیبایی‌شناسی غربی دارد. شاید به همین دلیل در سال ۱۳۳۱ با رفتن به دانشگاه استنفورد امریکا دورۀ عالی زیبایی‌شناسی را گذرانده است تا در هر دو حوزۀ علم‌الجمال و Aesthetic کامل باشد.
هرگز نمی‌توان گفت موضوع مطالعاتی یک انسان که سال‌ها با آن می‌زید و کار می‌کند و درس می‌دهد و می‌نویسد هیچ تأثیری بر شاکلۀ شخصیتی او و نوع زیست، اندیشه و مواضعش ندارد و نمی‌تواند داشته باشد. این محال است؛ البته دانشور در تمامی موارد به تلفیق مفاهیم و تأثیر و تأثر ابعاد مختلف زندگی بر هم اعتقادی ندارد. مثلاً در مورد نسبت هنر و اخلاق، این دو را مؤثر بر هم نمی‌داند، به همین دلیل هنرمند فاسدالاخلاقی می‌تواند صادقانه اثری هنری بیافریند.
لکن تردیدی نیست شاکلۀ شخصیتی دانشور کاملاً متأثر از دو جریان قَدَر حاکم بر زندگی اوست: یکی تربیت خانوادگی در خانواده‌ای خاص و بر یک معنا جامع اضداد، و دیگر موضوع تحقیق و تدریسش تا سال ۱۳۵۸ که از دانشگاه تهران بازنشسته می‌شود؛ و البته شاید مادر هنرمندی که با نقاشی‌های خود می‌توانست بر شکوفایی قریحۀ هنرمندی و زیباشناسی‌فرزندش تأثیر گذاشته باشد.
ج) زیبایی‌شناسی که او مورد تحقیق قرار داد شامل دو دوره است: دوره‌ای که بر پایۀ عنوان رساله‌اش زیبایی‌شناسی ادبیات فارسی پیش از قرن هفتم هجری است و دوره‌ای که به نوعی تاریخ زیبایی‌شناسی در غرب است و با افلاطون آغاز می‌شود. فیلسوفی که به‌حق نخستین اندیشمند نظریه‌پرداز هنر و زیبایی است و پس از او ارسطو و پسین او فلوطین. این اندیشه یونانی در باب زیبایی و استحسان است اما زیبایی‌شناسی مسیحی، زیبایی‌اندیشی اصحاب رنسانس و پس از آن جریان بلند و رو به کمال زیبایی‌شناسی قرون جدید که بزرگی چون کانت را با خود دارد و البته آرای شلینگ، هگل و شوپنهاور.
اما علم‌الجمال ایرانی که ابتدا در آرای فیلسوفانی چون فارابی، ابن‌سینا، غزالی، اخوان‌الصفا و حکمت اشراقی در رسالۀ دانشور ظهور می‌یابد و با جمال در مشرب صوفیانۀ مولانا ادامه می‌یابد، به جمال‌شناسی در شعر فارسی می‌رسد و سپس جمال روی یار و اعضای این روی و رخ. چون خال و خط و زنخ و موی و زلف و چشم و ابرو.
بنابراین دانشور ترجیح می‌دهد زیبایی را در اعیان جست‌وجو کند و نه در دریافت‌ها یا نگاه و نظر ناظری که بینندۀ آثار هنری است. یعنی در میانۀ دو رای حاکم بر تاریخ زیبایی‌شناسی که «زیبایی مجموعۀ اوصافی است در اعیان یا کیفیتی است در اذهان؟» رای اول را برمی‌گزیند و این البته غریب نیست؛ هم مطالعاتش در استنفورد می‌توانست او را به چنین نظری برانگیزد هم واقعیت‌گرایی وسیعش در زندگی و هم سمت و سوی جمال‌گرایی‌اش در شعر ایرانی با تأکید بر رخ و روی معشوق. اصولاً اندیشمندانی که از منظر آثار هنری و واقعیت به جان و جهان هنر و زیبایی می‌نگرند نمی‌توانند پدیده‌ها را از منظر ذهنی صرف و کاملاً ایدئال، تصویر و تفسیر کنند. اگر چنین باشند آنگاه قطعاً نمی‌توانند خالق آثاری چون سووشون و جزیرۀ سرگردانی باشند. در این آثار واقعیت چنان واقعی است که امکان و مجال ظهور هیچ امر و ایدۀ تجریدی و اید‌ئال را نمی‌دهد.
ضمن سپاس از همکارانم در معاونت علمی پژوهشی انجمن و استادان محترمی که دعوت انجمن را برای نگارش مقاله متقبل شدند، به روح مرحومۀ مغفوره سرکار خانم دکتر سیمین دانشور سلام می‌فرستم و از خداوند متعال برای این بانوی فرهیخته و ارجمند ایرانی، در این ایام و لیالی مبارک و سراسر رحمت و مغفرتِ رمضان، علو درجات و غفران واسعۀ الهی خواستارم.

4

حسین سناپور از نویسندگان خوب کشورمان به زندگی سیمین دانشور اشاره کرد و توضیح داد: زندگی سیمین دانشور وجوه مختلفی دارد چه به لحاظ نوشته‌ها و چه زندگی شخصی، فعالیت‌های اجتماعی و همراهی‌اش با جلال آل‌احمد و نیز فعالیت‌هایش در کانون نویسندگان پیش از انقلاب و پس از آن.
وی افزود:‌ این وجوه مختلف باعث شده سیمین دانشور به یکی از بزرگان و مفاخر کشورمان مبدل شود اما مطمئنا بیشترین شهرت و ماندگاری او به خاطر سووشون است. به این دلیل ما همچنان کتاب او را می‌خوانیم و خواننده دارد.
وی با بیان اینکه سووشون یکی از بهترین‌های رمان‌های ایران است، اظهار داشت: بخشی از اهمیت سووشون برمی‌گردد به انتظاری که ما از رمان داریم مثلاً این که فرم و شخصیت‌های داستان نشان دهند که در چه بزنگاه تاریخی این اثر نوشته شده  تا از آن طریق، خود را در آن فضا و زمانه ببینیم و از طرفی امتداد آن را در زمان حاضر درک کنیم و در حقیقت زندگی بیرونی شخصیت‌ها و وضعیت اجتماعی زمانه را باید بتوانیم از یک رمان به دست آوریم و بنابراین سووشون بسیار خوب توانسته فضای دهه  ۲۰ را برای ما بازسازی کند و حال و هوای آن دوران را به ما نشان دهد چرا که مهمترین تنش داستان بین ایرانی‌ها، انگلیسی‌ها و غرب است که هست و نیست کشور را به یغما می‌بردند و این مسئله‌ای است که هنوز با آن درگیریم و در نتیجه نمی‌تواند کهنه شده باشد اما این فقط یک وجه رمان است و وجوه دیگری دارد که شاید مهمتر است.
سنایی‌پور گفت: رمان سووشون از نگاه زری تعبیر می‌شود و تمام داستان را از چشم زری می‌بینیم واز طریق او با مسائل اجتماعی و تاریخی مواجه می‌شویم و در همان فصل اول حضور خارجی‌ها و کشمکش‌ها را متوجه می‌شویم حتی تفاوت‌های زری و یوسف شوهرش را درک می‌کنیم.
وی با اشاره به رمان‌های رئالیستی تصریح کرد:‌ اینگونه رمان‌ها و یا هر گونه رمان‌های رئالیستی سعی می‌کند جنبه‌های استنادی را هم داشته باشد. چرا که اگر این داستان از احساسات زری و افکارش اطلاعاتی به ما نمی‌داد شاید بیشتر یک کار تاریخی و اجتماعی محسوب می‌شد ولی به دلیل نظرگاه درست نویسنده خواننده نیز درگیر مسائل می‌شود و به درگیری‌های آن روزگار می‌رسد.
سنایی‌پور در بخش دیگری از سخنانش به کشمکش‌های آن دوران اشاره کرد و این کتاب را همچنان پس از ۶۰ سال یکی از رمان‌های جذاب و خواندنی دانست.

6

دکتر فاطمه راکعی، مشاور شهردار تهران در امور زنان و استاد دانشگاه در بخشی از این نشست از دو سیمین یعنی دانشور و بهبهانی سخن گفت و بیان داشت: او در یک تاریخ خاصی متولد شد، زندگی کرد و از دنیا رفت اما آنچه برای ما به جا گذاشت حاصل عمرش بود. سیمین یکی از شخصیت‌های بزرگی است که فراتر از جنسیت زیست، چرا که وقتی او را با هم دوره‌ای‌هایش مقایسه می‌کنیم می‌بینیم که به لحاظ ادبیات و داستان نویسی با برجسته‌ترین‌ها برابری می‌کند و حتی از خیلی از آنها بالاتر است. سیمین از استعدادهای درونی خود، علمی و اصولی استفاده کرد و اعتلا یافت.
مشاور شهردار در امور زنان سیمین دانشور را نخستین زنی دانست که توانست یک مجموعه داستان به صورت حرفه‌ای منتشر کند و گفت: شباهت‌هایی میان زندگی ادبی و حرفه‌ای‌اش با طاهره صفارزاده می‌بینیم. او هم از افرادی است که من به آثارش عشق می‌ورزم. هر دوی این بزرگواران به غرب رفتند یافته‌هایی از دانشگاه‌های معتبر غرب کسب کردند و توانستند آن یافته‌ها را به کشور بیاورند وتوانمندی‌های خود رانشان دهند. اما هرگز شیفته غرب نشدند.
این استاد دانشگاه به خانواده فرهنگی سیمین اشاره کرد و با بیان اینکه مشوقانی چون صادق هدایت و فاطمه سیاح داشت، گفت: در بین شاعران و هنرمندان زوج‌هایی که هر دو در یک سطح باشند و آثار قابل اعتنا خلق کنند و زندگی پرتلاطمی هم نداشته باشند، تعدادشان کم است، اما این دو بزرگوار زندگی‌ای توام با عشق، احترام و اعتماد داشتند.
ایشان همچنین به داستان‌های سیمین دانشور اشاره کرد و گفت: شخصیت‌های خوب زنان و مادران در آثار او حضور دارند و زنان خوب از دیدگاه او فداکارن و پرهیزگارند و به ابتذال نمی‌رسند.

دکتر راکعی در پایان سخنانش تصریح کرد: ‌از دیگر ویژگی‌های دانشور همین بس که به لحاظ فردی در اعتلای ظرفیت وجودی و استعداد هنری خود نهایت تلاش را کرد و هنرش را با علم آمیخت.

8

دکتر محمدحسین دانایی در این مراسم ضمن اشاره به آغاز کار خانه-موزه جلال آل‌احمد و سیمین دانشور از حاضرین خواست سری به آنجا بزند و ادامه داد: بالاخره پس از چند سال خون جگر خوردن تعمیرات خانه توسط شهرداری به اتمام رسید و خانه-موزه به بهره‌برداری رسید و جای خوشحالی است که از خطر دلالان و بساز و بفروش‌ها نجات پیدا کرد.
دکتر دانایی به هنر و سیاست اشاره کرد و گفت: می‌گویند در دوران پیش از مدرنیته در اروپا هنرمندان و سیاستمداران هر یک کار خود را می‌کردند و نزدیک شدن این دو به هم از مظاهر مدرنیته است. نکته دوم اینکه سیاست در دوران امروز پدیده‌ای عجیب است. از سویی همچون بختک روی افراد افتاده واز سویی دیگر لقمه چرب هیجان انگیزی است. چرا که سیاست در ساختار اجتماعی ما نزدیک‌ترین مسیر به قدرت است و قدرت هم دارای امکانات و منابع است. شاید این نشان دهنده این باشد که ما هم وارد مدرنیته شده‌ایم زیرا هنرمندان‌مان به حوزه سیاست نزدیک شده‌اند.
خواهرزاده جلال آل‌آحمد یکی از پرشکوه‌ترین جلوه‌های مرحوم دانشور را سخنرانی او در مراسم افتتاحیه شب گوته که در مهرماه سال ۵۶ برگزار شده بود، دانست و گفت: او رئیس کانون نویسندگان ایران بود و به خاطر ویژگی‌هایش مورد توجه مردم بود و بسیار از او استقبال می‌کردند.
دانایی گفت: از نظر سیمین اولین مسئله هنر معاصر مسئله آزادی است همان موضوعی که مهمترین مقوله در سیاست هم هست و کمتر موضوعی در علم سیاست است که به اندازه آزادی از اهمیت برخوردار باشد.
وی افزود: او داستان‌نویس بود و درباره زندگی مردم می‌نوشت و سیاست هم یکی از عناصر زندگی مردم است و به این دلیل است که می‌گوییم او در آثار خود موضع‌گیری سیاسی داشت و رویدادهای سیاسی را دنبال و آرمان‌هایش را مطرح می‌کرد. اما هرگز مرتکب کار سیاسی نشد نه به حزبی پیوست و نه زیر اعلامیه‌ای را امضا کرد.
دانایی ضمن اشاره به اینکه منزل این زوج هنرمندان محل اجتماع اندیشمندان همه حوزه‌های فکری بود گفت: برای مسئولیت‌های متعدد پس از انقلاب هم سراغ او رفتند اما همچنان در برابر پذیرش مقاومت کرد. بی‌اعتنا می‌گذشت تا شخصیتش فرهنگی و هنرمند مستقل باقی بماند. او هنر را برتر و اولی بر سیاست می‌دانست. معتقد بود ذوق هنری یک عطیه الهی است و سیاست را امری مقطعی می‌دانست.

9

احمد مسجدجامعی هم در این مراسم با بیان اینکه سال‌ها پیش تصمیم گرفتیم خانه سیمین و جلال را حفظ کنیم و امیدوارم به زودی بتوانیم خانه نیما یوشیج را هم که در همسایگی جلال است را حفظ کنیم، گفت:‌اصلا دلیل آمدن جلال و سیمین به این نقطه از نیاوران نیما بود چرا که او در آنجا زندگی می‌کرد.
وی گفت: عشق به خانواده در خانه‌ای که متعلق به سیمین و جلال بود تجربه شده بود. جلال و سیمین هر چند اختلافات بسیاری داشتند مثلاً یکی اهل سیاست و دیگری دور از سیاست؛ اما موفقیت‌هایی هم کسب کردند. سیمین به دانشگاه آمریکا رفت و در همان دوران هم همسر جلال بود. نطفه خانه همانجا بسته می‌شود و نامه‌های این زوج محصول این دوران است.
مسجدجامعی به خانه این زوج هنری اشاره کرد و گفت:‌زمین این خانه را جلال آل‌احمد هزار تومان داشت سه هزار تومان هم قرض کرد و زمینی وقفی را که در آن دوران به معلمین اعطا می‌شد خرید. بعد با استاد حسین آشنا شد همین که در حال حاضر خانه را مرمت کرده است. آشنایی او با استاد حسین موجب شد خانه را بسازد. نکته جالب دیگر اینکه مهندس محاسب این منزل آقای طرفه بود. همان که بیمارستان طرفه نامش مزین است.
وی با بیان اینکه در آن دوران این منطقه روستای اعیان نشین بود و آن سوی آن گورستانی وجود داشت و یک حمامی که سیمین از حمام عمومی استفاده می‌کرد، گفت: مکاتبات و فضای محبت میان سیمین و جلال تا آخر ادامه داشت.

10

محمدرضا کائینی، استاد دانشگاه و پژوهشگر در پایان این مراسم اظهار داشت: من از سال‌ها پیش کار روزنامه‌نگاری می‌کردم و بسیار به جلال‌آقا علاقه‌مند بودم. هر که به او علاقه‌مند باشد رفتارش تا مدت‌ها تحت تاثیر او خواهد بود.

کائینی با بیان اینکه امسال در نمایشگاه کتاب آل‌احمد را همچنان قهرمان دیدم، گفت:آل احمد جان خود را در کلمات می‌ریخت و شاید به همین دلیل زود فوت کرد.
این محقق تصریح کرد: من ابتدا با شمس برادر جلال آشنا شدم. هر که با او برخورد می‌کرد جذب او می‌شد زیرا لوطی مسلک بود و بسیار با افراد صمیمانه برخورد می‌کرد.
وی در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه سیمین در خانه‌اش را برای مصاحبه به روی هر کسی باز نمی‌کرد و به ندرت افراد را می‌پذیرفت،‌ گفت: وسوسه دیدار با او من را رها نمی‌کرد. قصد مصاحبه کرده بودم اما با توجه به اختلاف شمس و سیمین نتوانستم از مسیر شمس وارد شوم. تماس گرفتم و گفتم می‌خواهم با شما در باره جلال صحبت کنم. او عصبانی شد به من گفت دست از سر جلال آل‌احمد بردارید حوصله مصاحبه ندارم.
کائینی گفت: از طرف دیگر سیمین آدم مهربانی بود و توانستم خیلی زود برای مصاحبه به منزلش بروم. من در آن روز متوجه شدم فشارهای اجتماعی روشنفکران موجب چنین واکنش‌هایی شده بود. دریافتم در لحظه لحظه زندگی‌اش جلال حضور دارد.
این نویسنده در پایان سخنان خود با بیان اینکه تاثیر خانم دانشور بر زندگی جلال را می‌توان بررسی کرد، گفت: جلال بسیار تند تصمیم می‌گرفت، عصبی‌مزاج بود اما خانم دانشور با آرامش خود آل‌احمد را آرام می‌کرد و فکرش را از حالت رادیکال خارج می‌نمود. آل‌احمد وقتی وارد بحث‌های فرهنگی هنری می‌شد  که می‌گفت چرا آثار هنری باید به خانه ثروتمندان برود اما نوع نگاه زیباشناسانه سیمین بر جلال تاثیر داشت. واقعا شخصیت سیمین خانم از حیث شجاعت، وزانت و تولید فکر کم‌نظیر بود.

11

در پایان این مراسم لوح تقدیر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به هرمز همایون‌پور از اعضای خانواده سیمین دانشور اهدا شد.

گزارش تصویری