نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴ در هفتمین نشست تخصصی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با عنوان «نقد دستور با تأکید بر دستورهای جدید زبانشناسی» که روز چهارشنبه ۱۹اسفندماه۱۳۹۴در ساختمان شماره ۲ انجمن برگزار شد، دکتر عباسعلی وفایی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی به ایراد سخنرانی پرداخت. متن سخنرانی ایشان […]
در هفتمین نشست تخصصی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با عنوان «نقد دستور با تأکید بر دستورهای جدید زبانشناسی» که روز چهارشنبه ۱۹اسفندماه۱۳۹۴در ساختمان شماره ۲ انجمن برگزار شد، دکتر عباسعلی وفایی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی به ایراد سخنرانی پرداخت.
متن سخنرانی ایشان بدین شرح است: سابقه دستور نویسی در زبان فارسی خیلی طولانی نیست و تقریباً ۱۰۰ سال از آغاز آن می گذرد. مجال نیست که درباره نخستین کتابهای دستور زبان فارسی در داخل کشور صحبت کنیم. کتابهایی هم که در ۷۰ تا ۸۰ سال پیش درباره زبان فارسی نوشته شده، اغلب تحت تأثیر زبان و قواعد عربی است. اغلب دستورهای نوشته شده در گذشته اگر چه کار پسندیدهای بوده است اما از یک مبانی نظری علمی بهرمند نبودند و به همین جهت است که اختلاف آرا و اندیشهها در آنها خیلی زیاد است. گاهی این اختلافات به قدری است که خیلی از دانشجویان و استادان محترم اصلا به سمت دستور نمیروند و این تنوع آراء را عیب و به زبان فارسی نسبت میدهند در حالی که در زبان فارسی چنین عیبی نیست. دلیل عمده این است که نگاه زبان شناسانه نسبت به تدوین دستور زبان فارسی نبوده است. براغلب دستورهای زبان فارسی روح تقلید حاکم است و تا امروز هم همین گونه است. بنابراین اگرچه پایهای بوده اند برای نگارش دستور در دورههای بعد اما روح تحقیق در آنها کم است . واقعیت این است که بسیاری از مطالب دستورها؛ که از آنها به عنوان دستورهای سنتی نام میبریم سبقه علمی ندارد، یعنی جنبههای زبان شناسانه در آنها خیلی ضعیف است. خدا رحمت کند مرحوم دکتر محمدجواد شریعت در یک برنامه تلویزیونی که من به عنوان متخصص در امر دستور در آن دعوت شده بودم ، از استاد پرسیدم که جناب استاد چرا دستوری که شما نوشته اید همش قواعد عربی در آن حاکم است. مثلاً به جمع مکسر که میرسید شما سه چهار صفحه به نمونهها اختصاص دادهاید. ایشان فرمودند که من کودک بودم در کنار پدرم به مکتب میرفتم. الفیه ابن مالک را آن جا یاد گرفتم و محفوظاتی از آن دارم و به همین جهت تحت تاثیر آن دستور نوشتم و خود استاد هم فرمودند که من الان با آن اندیشه خیلی موافق نیستم. آثار دیگر هم همین گونه است. یکی از استادان عزیز من که الان هم هستند و دستور نوشته اند یک بار در محضر ایشان عرض کردم استاد دستور شما نیاز به نگاه مجدد با اندیشههای جدید دارد و فرمودند که قبول دارم ولی من دیگر سنم اقتضا نمیکندایشان فرمودند امیدوارم که دیگران این کار را انجام بدهند ولی همان دستور اکنون در دانشگاههای کشور تدریس میشود و با وجوداین که در بسیاری از مسائل زبانی خیلی دقیق نیست. لیکن فراوان چاپ می شود سه دهه گذشته اغلب همین شیوه بوده است از آنپس با دایر شدن گروههای زبان شناسی در دانشگاههای کشور طبیعتاً تربیت دانشجویان در این رشته و نگارش رسالهها و پایاننامهها و پژوهشهای فراوانی که صورت گرفت نگاه به دستور زبان فارسی را متفاوتتر از گذشته کرده است. اما این گونه نیست که ما بگوییم که این کتابهایی هم که متأثر از اندیشههای نوین است خالی از اشکال نیست و روح تقلید و افزون بر آن یک روح تطبیق در آنها وجود دارد. من اصطلاح تطبیق تحمیلی از آن نام میبرم بر اساس زبانهای مختلف از جمله زبان انگلیسی موردی را پی میگیرند آن را در زبان فارسی تطبیق می کنند و شواهد و مثالهایی بر آن مقرر می کنند چیزی که متاسفانه امروزه در ادبیات ما هم خیلی در حوزه های گوناگون رواج پیدا کرده است . واقعاً زبان فارسی مظلوم است. دلیل این امر را شما در نگاهی که دانشجویان به زبان فارسی دارند و نگاهی که دانش آموزان به زبان فارسی دارند ویا برنامهریزیهایی که در وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم و در وزارت ارشاد برای زبان فارسی دارند میبینید برخی در جهت تقلیل واحدهای درسی دستور در آموزش پرورش و در دانشگاه ها هستند. کتابی که ۱۷ سال پیش در حوزه زبان تالیف شده و یک بار هم تجدید نظر نمیشود. و اصلاً با ذات زبان سازگاری ندارد چگونه می شود دانش آموز یا دانشجو را به زبان فارسی علاقه مند کرد. مگر میشود یک دستوری نوشت ۱۸ تا ۲۰ سال در دانشگاهها تدریس شود اما هیچ ویرایشی از آن نشود این با ذات زبان سازگاری ندارد. خیلی از دانشجویان میپرسند که چرا در زبان عربی ما یک مبادی العربیه داریم و هیچ تغییر پیدا نمیکند ولی در زبان فارسی دستورها پیوسته در تغییر است. دقیقاً آن چه که خوب است بد جلوه میکند و برعکس بد، خوب. یعنی به جای این که بگویند زبان عربی که امروز خوانده میشود صورت زبان شناسانه ندارد برای اینکه ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال پیش هم همین مطالب تدریس میشد مگر میشود زبان تغییر پیدا نکند و قواعد آن ثابت باشد. زبان یک پدیده اجتماعی است. انسان تغییر پیدا میکند. طبیعتاً فکر او تغییر پیدا میکند و زبان هم تغییر پیدا میکند. میخواهم عرض کنم که باید این نگاه را عوض کرد باید به زبان فارسی نگاه دیگری انداخت. امروزه نگاه به زبان در دنیا یک نگاه علمی است. یکی از مسئولان محترم در جلسهای میگفت آینده با زبان شناسی است برای اینکه زبانشناسی میرود تا مادر علوم انسانی شود البته این حرف نادرستی نیست و الان دوستانی که در این حوزه مطالعه میکنند میدانند از فلسفه گرفته تا روان شناسی و جامعه شناسی و بسیاری از علوم انسانی ارتباط با زبان شناسی پیدا کرده است و مطالعات فراوانی در این زمینه صورت میگیرد حتی در علوم شناختی آثاری که داریم کم نیست. شاید برخی بپرسند چرا ما در سبک شناسی ضعیف هستیم. چرا یک سبک شناسی ۲۰ سال پیش نوشته میشود و در دانشگاههای ما تدریس میشود و هیچ سبک کتاب دیگری تولید نمیشود یا مثلاً بپرسند چرا در حوزه بلاغت نگاه ما سنتی است. دلیلش این است که کسانی که میخواهند مبادرت کنند به امر نوشتن سبک شناسی یا مثلاً نقد ادبی یا بلاغت همه دوستان میدانند پایه اینعلوم, اصول زبانی است. اگر کسی با اینها آشنا نباشد هرگز نمیتواند تحلیل درستی کند. امروز ما مکتبهای مختلف ادبی داریم. پایهی آنها زبانشناسی است و در حقیقت فرزندان زباشناسی هستند. آثاری موجود در علوم بلاغی و علم معانی است اغلب نادرست و غیر علمی است. برای اینکه در آنها تفاوت بین زبان ارجاعی و زبان غیر ارجاعی دیده نشده است. لازم است با نگاه دیگری به زبانفارسی توجه کنیم اگر ما آن را محترم نداریم دیگران محترم نمیدارند. ۱۳۰تا ۱۴۰ واحد دانشجویان ادبیات فارسی در دوره لیسانس میگذرانند متاسفانه از میان این همه واحد ۲ واحد دستور زبان فارسی است و ۲ واحد دستور تاریخی است. در حالی که رشته ما زبان و ادبیات فارسی است و همه دوستان مستحضر هستند که در رشتههای دیگر ویژه کار میکنند، زبان جداست، ادبیات جداست، ولی به بحث زبانفارسی که میرسیم به سمت ادبیات میرویم. برای اینکه زبان فارسی, ریاضی وار و پیچیده است در حوزه ادبیات چنین نیست به همین دلیل به ادبیات بیشتر متوجهایم. باید به این امر توجه دیگری کرد طرح دیگری ریخت و امروز به این شکلی که با زبانفارسی معامله میکنیم صورت خوبی ندارد. در آموزش و پرورش بر اساس نظرسنجیهایی که گرفته اند درس زبانفارسی کمترین نمره ارزشیابی را از دید دانشآموزان دارد و اصلا اقبال ندارد و دانشگاه هم بچهها فرار میکنند از بحث زبانفارسی و در میان استادان زبان و ادب فارسی به ندرت پیدا میشود استادی که تمایل داشته باشد دستور زبان فارسی تدریس کند. اما جای تقدیر دارد برخی از همکاران دانشگاهی با تشکیل گروههای زبانشناسی نگاههای جدیدی را بر این حوزه افکندهاند. بحث من مشخصاً نقد دستورها نیست چون این کاری بسیار گسترده است و نمیشود این کار را در یک جلسه انجام داد. من اثری را تدوین کردهام که حدود ۵۰۰تا ۶۰۰ صفحه تحت است و عنوان نقد دستور است و نه به این مفهوم که کتابهای دستور را نقد کنم بلکه مطالب زبانی که به دستور وجود دارد آنها را نقد کردهام. عمدتاً اگر از دانشجویان بپرسیم که اقسام کلمه در زبان فارسی چندتاست، اغلب دوستان خواهند گفت سه تاست و یا اعداد ۷-۸-۹ را خواهند گفت. اولین اشکالی که در دستورها وجود دارد از همین جا شروع میشود. اغلب کتابها هم همین را نوشتهاند. در حالی که این نادرست است زیرا تعداد مقولههای دستور زبانفارسی ۵تا است. سه تا با عربی مشترک است و افزون به آن ما قید و صفت داریم استاد دکتر انوری شبه جمله یا صوت را به آنها اضافه کردهاند. این را زبانشناسان هم گفتند. خب باید از این دوستان سوال کرد که مگر ضمیر جز مقولههای دستوری است؟ ضمیر نیز جز اسم است یعنی هویت مستقلی ندارد. ضمیر در زبان عربی هم اسم محسوب میشود. شبه جمله نیز جزء مقولههای دستوری نیست. مجموعه کلماتی که از اسم باشد، فعل باشد و صفت باشد. شبه جمله ممکن است خودش یک اسم یا صفت باشد حتی ممکن است حرف باشد بنابراین خودش جزء مقولات نمیشود. اگر یک نفر به شما بگوید خاموش و یا ساکت، خب منظور چیست؟ مرد ساکت و یا چراغ خاموش، صفتی است که آمده و آیا شبه جمله است.؟ بنابراین از بدو ورود اشکالاتی داریم و حال چرا من این استدلالات را دارم با دلایل متعدد خواهم گفت. خود زبانشناسها این تقسیمبندیها را میکنند بعد در یک مرحله دیگر میگویند در زبانفارسی ۵گروه داریم و براین متفق هستند. گروه اسمی، فعلی، قیدی، حرف اضافهای و صفتی. بنابراین مشخص است وقتی شما ۵ مقوله دستوری دارید ۵ گروه هم دارید. صوت ممکن است کارکرد اسم پیدا کند که به آن نام آوا میگویند. ممکن است کارکرد فعل پیدا کند که به آن فعل آوا میگوییم. پس اگر کارکرد اسمی داشت وارد گروه اسمی میشود. اگر کارکرد فعلی داشت وارد گروه فعلی میشود شبه جمله هم که واحد زبانی بزرگتر از اسم است. هیچ جملهای در زبان فارسی نیست که فعل نداشته باشد و هیچ جملهای در زبان فارسی نیست که اسم نداشته باشد اگر هر کدام در روساخت نبودند در جمله پنهان هستند به همین جهت هر جمله در زبانفارسی حداقل از دو گروه بهره دارد. گروه اسمی و گروه فعلی. ما در مقدمه ورود به بحثها مشکل داریم و شاکله هر دستوری که نوشته میشود بر اساس همین مقدمات نادرست است. دستور دکتر انوری را اگر دوستان نگاه کنند خواهند دید که خاموش یا ساکت صوت تلقی شده است و این در کتابهای زبانشناسی هم هست دستور ها صوت را واژه ای میدانند که از طبیعت تقلید میشود و معمولاً واژههای مشخص اسمی، فعلی، صفتی نیستند ولی مستحضر هستید که خاموش صفت است و از طبیعت تقلید نشده است. دکتر کامیار ۱۸ سال پیش دستوری نوشتند و کتابی هم با یکی از همکاران آموزش و پرورش نوشتند که متأسفانه بسیاری از این بدبینیها به دستور از این دوتا دستور به وجود آمده است. همه این اندیشههای مغشوش غیر علمی در آن دستورها، حتی به عنوان زبانشناسی آمده است. مبانی ورودی آن هم نادرست است. از دو دیدگاه استفاده کردند برای طرح مباحث زبانی. هم ساختگرا هم گشتار. اصلاً چنین چیزی علمی نیست زیرا یکی به صورت توجه دارد و دیگری به معنا توجه دارد به همین جهت خیلی اشکال دارد. من از این بحث استفاده کنم و سوالی را مطرح کنم در زبان اسم مهم است یا فعل مهم است؟ خیلی مهم است که از دید منطقی و علمی متوجه شویم که اسم مهم است یا فعل. زیرا کتابی که عرضه میکنید برپایه همین اندیشه نوشته میشود. یکی از اشکالات جدی دستور زبان فارسی از همین جاست. یعنی در مدخل ورود یک اندیشه نادرست منجر شده است که خیلی از مباحث جنبه غیر علمی پیدا کند و در کتابها میخوانید که : «از آنجا که فعل مرکز اصلی جمله است و از آنجا که فعل مهم است و…» و این حرف در کتابهای درسی که اخیراً چاپ شده و حتی کتابهای دستوری زبان شناسان نیز هست. یک مکتب زبان شناسی است به نام زبان شناسی وابستگی. آقای دکتر طبیبزاده در سه چهار سال گذشته کتابی چاپ کردند تحت عنوان ظرفیت فعل. ایشان استاد زبان شناسی در دانشکده همدان هستند. بعد این کتاب را سال گذشته با یک عنوان دیگری چاپ کردند تحت عنوان وابستگی در این اثر محور اصلی جمله فعل است. همان دید سنتی که در دستور زبان فارسی است. هیچ زمان ما نمیپرسیم نهاد یعنی چه؟ هیچ زمان ما نمیپرسیم فاعل یعنی چه؟ و بعد میگویند از آن جا که فعل مرکز اصلی جمله است و مهم است بعد همه چیز را بر اساس این فعل تعیین و توصیف میکنند. در حالی که تا فاعلی نباشد فعل وجود ندارد. یعنی فعل را به عنوان وابسته به نهاد نسبت میدهیم. گزاره خبری است که درباره نهاد میدهد و همه چیز به آن متعلق است. خب اگر فعل را اصل بدانیم بحثهای دیگر حتماً غلط خواهد بود که در بسیاری از آثار این وجود دارد. به همین جهت در تمام دستورها اولین بحثی که در دستور مطرح میشود عمدتاً بحث فعل است بخاطر این که در دید این بزرگواران فعل مهمتر است از دیگر مقولههای دستوری است. عمدتاً از این استفاده میکنند. دو چیز مهم در فعل داریم یکی از آنها ساختمان فعل است و دیگری انواع فعل. ساختمان فعل را در زبان فارسی بعضی به شش قسم تقسیم کردند و بعضی به پنج نوع و بعضی به چهار و سه. آخرین تقسیمی که هست چهار نوع است ولی دکتر انوری به شش نوع تقسیم کرده است. سوال این است که تقسیمبندی ساختمان کلمات در زبان فارسی باید بر اساس چه مبنای نظری باشد. مثلاً وقتی بخواهیم ساختمان صفت یا فعل یا قید را بگوییم باید به چه اصولی استوار باشد. چیزی که مطرح میشود دستگاه واژهسازی زبان فارسی است. هر زبانی برای تولید واژگان دستگاهی دارد و در زبانها این دستگاه متفاوت است مثلاً در زبان عربی این دستگاه گوناگون نیست ولی آنچه در ذهن دوستان است این نیست. دستگاه واژه سازی در زبان فارسی چهار نوع است برخی میگوید هفت نوع اشتباه است. چون آن سه تای دیگر یا ساده است یا مرکب یا مشتق یا مشتق مرکب. خانم دکتر ویدا شقاقی استاد دانشگاه علامه طباطبایی تخفیف، تکرار و سرواژه سازی را به آن اضافه کرده است و هفت نوع شمرده است. درحالی که اینها داخل آن چهارنوع هستند. فعل در زبان فارسی فقط برخوردار از دو دستگاه است. یا ساده است یا مرکب. حال تقسیمبندیهایی که زبان شناسان کردهاند شامل ساده، مرکب، پیشوندی، پیشوندی مرکب، فعل لازم یک شخصه و عبارت فعلی یا گروه فعلی است. فقط کافی است از کسی که بر این باور است بپرسید میتوانید شما برای من پیشوند را تعریف کنید؟ اگر تعریف درستی از پیشوند کند قطعاً عقب نشینی میکند چون پیشوند تکواژ وابسته است. ممکن است صرفی یا اشتقاقی باشد. آیا «با»، «از» و «در» اینها پیشوند هستند؟ جالب است خود زبان شناسان میگویند تکواژ آزاد دو نوع داریم. تکواژ آزاد قاموسی و تکواژ آزاد دستوری. یعنی اینجا ویژگی آزاد را میآورد. حال باز میگویند «در»، «از», «با», «فرا» و «فرو» پیشوند است که همه حتی زبانشناسان تکرار کردهاند. در صورتی که «از»، «در» و «با» حرفاند و «فرا» مخفف «فراز» است و «فرو» مخفف «فرود» است. و دوتایشان اسم هستند پس با این تعریف غلط از پیشوند هیچ گاه فعل مشتق نداریم. هرگاه پیشوند در اول یا آخر اسمی بیاید مشتق درست می کند و آن تکواژ اشتقاقی است اگر تکواژ تصریفی هم باشد هیچ کلمهای درست نمیکند مثل «م»، «ب»، «الف و نون» جمع و «ها» جمع. مگر ما فعل مشتق داریم؟ شما اینجا میگویید پیشوند؟ این تعریف نادرست است. زبان شناسان میگویند «در» و «از» و «با» تکواژ آزاد است. هر تکواژ آزاد با تکواژ آزاد دیگری بیاید میشود مرکب. پس این حرفی هم که بر سر فعل آمده میشود، مرکب میسازد نه پیشوندی. گروهی از زبانشناسان میگویند ما در میان گروهها یک گروه داریم به عنوان گروه حرف اضافهای. در گروه حرف اضافهای هسته حرف است و همه دوستان میدانند گروه واحد زبانی بزرگتر از واژه است یعنی حتی از تکواژ هم بزرگتر است. حتی اسمی که در کنار حرف است وابسته این حرف است. بعد آن زمان این حرف را پیشوندی می گویند در کتابها عمدتاً زبان شناسان و غیر زبان شناسان میگویند پیشوندی. دستگاه واژه سازی چهارتا است. فقط ساده و مرکب برای فعل است. و همه میدانند که زبان فارسی با انگلیسی فرانسه و روسی خویشاوند است. آیا در زبان انگلیسی چیزی به عنوان فعل پیشوندی داریم؟ جواب منفی است. خب فعل لازم یک شخصه هم غلط است زیرا لازم ویژگی دیگر فعل است نه ساختمان آن. به هرحال با طرح این مباحث خواستیم بگوییم باید نگاهی نو و البته محققانه به زبان فارسی افکند و با مبانی نظری و علمی قابل دفاع به باز تعریف قواعد و بسیاری از اصول زبان فارسی پرداخت. اصولی که میتواند در تمایل و رغبت دانش آموزان و دانشجویان موثر باشد. از استاد دانشمندم دکتر محقق ریاست محترم انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و دیگر استادان و دانشجویان و سایر علاقهمندان به جهت حضور و استماع قدردانی میکنم.
این مطلب بدون برچسب می باشد.