گزارش مراسم بزرگداشت علامه حسن‌زاده آملی(ره)

موانست ذاتی حکمت، تقوا و عقل در شخصیت آیت‌الله حسن‌زاده آملی(ره)

مراسم بزرگداشت مقام علمی و فرهنگی آیت الله حسن حسن زاده آملی فقیه، عالم ربانی و سالک توحیدی به بهانه چهلمین روز ‏درگذشت این دانشمند برجسته ایرانی – اسلامی، شنبه ۱۵ ‏آبان ماه ۱۴۰۰ به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در فضای مجازی ‏برگزار شد. در این برنامه حسن بلخاری استاد دانشگاه تهران و […]

مراسم بزرگداشت مقام علمی و فرهنگی آیت الله حسن حسن زاده آملی فقیه، عالم ربانی و سالک توحیدی به بهانه چهلمین روز ‏درگذشت این دانشمند برجسته ایرانی – اسلامی، شنبه ۱۵ ‏آبان ماه ۱۴۰۰ به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در فضای مجازی ‏برگزار شد.

در این برنامه حسن بلخاری استاد دانشگاه تهران و رئیس انجمن آثار و ‏مفاخر فرهنگی، محمدباقر لاریجانی استاد ‏دانشگاه علوم پزشکی تهران، حمید پارسانیا استاد دانشگاه تهران و ‏عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، حسن رمضانی خراسانی از ‏شاگردان علامه حسن زاده آملی، منوچهر ‏صدوقی سها عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،سید حسن امین پژوهشگر ‏حکمت اسلامی و از شاگردان علامه حسن زاده آملی و قادر فاضلی استاد حوزه و ‏دانشگاه و از شاگردان علامه حسن زاده آملی ‏سخنرانی کردند.‏

حسن بلخاری در ابتدای این برنامه گفت: نخست به روح حضرت آیت الله حسن زاده آملی عارف ربانی و عالم بزرگ و بلند ‏مرتبه اندیشه و تمدن اسلامی، سلام و درود الهی می فرستم و از خداوند متعال خواستارم روح این عالم جلیل القدر را با ارواح ‏پاک اولیا و عرفا و صلحا محشور و قرین و مأنوس بفرماید. در این مجلس به چند نکته بنیادین در باب جناب استاد حسن زاده و ‏مهمتر، نوع تحقیقات و مطالعاتشان و همچنین سیره و خصال ایشان اشاره خواهم کرد.‏
او ادامه داد: دو یا سه سال پیش که انجمن مفاخر مراسم بزرگداشت آیت الله جوادی آملی را برگزار کرد، من در آن مراسم در ‏شرح خصال جناب آیت الله جوادی آملی، هم مقالتی نگاشتم و هم مطلبی را در سخنرانی خود ارائه کردم که مهمترین نکته آن ‏موانست ذاتی سه گوهر بی نظیر در اندیشه و تمدن اسلامی بود. یکی گوهر تقوا و دیگری گوهر عقل و سوم گوهر حکمت. بین ‏این سه موانست ایجاد می‌شود، بنا به تعریفی که در لغت از این سه گوهر وجود دارد (گرچه در قلمرو مفهوم فضاهای متفاوتی را ‏شامل می‌شوند)، لیکن در قلمرو ریشه و لغت، نسبتی جوهری با هم دارند و همان نسبت جوهری از دیدگاه من عامل موانست ‏ذاتی این سه گوهر و همنشینی جوهری آن ها است. مساله ای که این ها را به هم پیوند می دهد و این موانست را ایجاد می کند، ‏این است که هر سه در لغت به معنای «منع» اند. ‏
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: بنابراین اگر یک عالم علم لغت به بطن این سه واژه نظر کند، متوجه می شود که هر سه واژه اشاره به ‏‏«منع» دارند یا نگاه داشتن(تقوی) و بند بر پای نهادن(عقل) و لگام زدن (حکمت). معتقد هستم نسبتی که از لحاظ لغوی بین این ‏سه واژه در اینجا وجود دارد، می تواند مبنای یک استنتاج جوهری شود؛نسبت جوهری و ذاتی به این معنا که «تقوا» در ذات خود ‏اگر به حقیقت باشد، عقل و حکمت را هم دارد. اگر حکمت به حقیقت، حکمت باشد در ذات خود تقوا و عقل را هم دارد. و اگر ‏عقل به حقیقت، «روحانی» باشد به همان معنا که در قرآن هم ردیف نقل و سمع آمده؛ بنابراین در ذات خود، هم حکمت و هم ‏تقوا را دارد .‏
بلخاری تأکید کرد: البته اینجا بحثی وجود دارد که من در آن جلسه هم به آن اشاره کردم که چرا این سه مفهوم بنیادین و گوهرین ‏هر سه از سر منع و عقال و وقایه در این حوزه مفهوم پیدا می کنند. شاید از این رو که در خلقت انسان ابتدا فجور بر انسان الهام ‏شد «و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها» و کسی تا به تزکیه نرسد و فجور را نزداید و منع از لذات نفس نکند، به حقیقت ‏رستگار نمی شود و این داستانی برای خود دارد که بماند برای فرصتی دیگر.‏
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: این نکته را در مقدمه عرض کردم تا بگویم عالمان حقیقی در تمدن اسلامی صاحب این ‏سه گوهر اند و بربنیاد حکمت جوهریشان، عقلانیتی در اندیشه و در تعلیمشان وجود دارد که مثال زدنی است و بر بنیاد این ‏حکمت، تقوایی در گفتار و کردار و خصال و سیره و حیاتشان وجود دارد که این هم مثال زدنی است و این را یکی از مصادیق ‏موانست جوهری عقل و حکمت و تقوا می دانم. ‏
او ادامه داد: از همین رو مایل هستم مصداق برجسته این موانست را در عصر کنونی مرحوم علامه حسن زاده آملی بدانم. همه ‏کسانی که در باب ایشان مطالعه کرده اند و اندک آگاهی از ایشان دارند، می دانند که در حوزه تقوا، سیره ایشان مثال زدنی بود و ‏می دانند که در قلمره حکمت از جمله حکمای جامع تمدن ما بودند. تسلط در فقه و تفسیر و کلام و فلسفه و عرفان و ریاضیات ‏و هیئت و نجوم و هندسه و حتی ادبیات و شعر و آشنایی با رموز و وقوف به اسرار ابیات مولانا یا حافظ نیز در آثار ایشان وجود ‏دارد و این جنس جدی حکمت در تمدن اسلامی است. اگر در قرآن «حکمت» به مفهوم «خیر کثیر» است، بنابراین بالذات بیانگر ‏این است که اگر به کسی «حکمت» بدهند، عقل و تقوا هم می دهند و یا شاید تقوا، سبب شود که موجب خطاب عطیه الهی یا ‏مشمول این رحمت الهی شوند.‏
او افزود: آن کسی که در جوهر خود مفهوم حکمت یا طلب حکمت را بپروراند، بر بنیاد « مَن أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ لیلأ…» و این ‏اخلاص را بستر بنیادین طلب حکمت قرار بدهد، این مهم در سیره عملی او و سیره حیات و زندگی او حتما گرایش عقلی به ‏فلسفه، گرایش به عرفان عملی یا تقوا و البته گرایش به عرفان نظری را پدید می آورد. می خواهم بگویم برآمده و مستنتج از این ‏گوهر یعنی حکمت حقیقیه، هم وقوف به بطن و متن عقلانیت در دانش فلسفی حاصل می شود و هم عاملیت در حوزه تقوا و ‏عرفان عملی و هم عالمیت در مبانی رمز گونه عرفان نظری. این ویژگی ذاتی و جوهری اشاره به حکمت و خیر کثیری است که ‏در قرآن به کفایت بیانگر جامعیت مفهوم حکمت و آثار گران بها و بی نظیر آن است.‏
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ادامه داد: حال اگر به مجموعه آثار و تألیفات جناب استاد حسن زاده آملی نگاه کنید اینکه مثلا ‏یک وقوف جدی و یک همت عالی در پرداختن به فصوص الحکم ابن عربی داشتند، علاوه بر اینکه خود ایشان «ممد الهمم» را در ‏شرح فصوص دارند و در پایان، فص فاطمیه را به آن کتاب اضافه می کنند. همچنین به شرح و تدریس شرح قیصری بر ‏فصوص‌الحکم می پردازند. یا دیگر شارحان بزرگ فصوص در تمدن اسلامی که ایشان به آن پرداخته اند نیز بسیار مهم اند، لذا ‏تأملات ایشان در باب «فصوص» بسیارجدی است. و به نظر می رسد نگاهی ویژه به این کتاب استثنایی در تمدن اسلامی داشتند.‏
او درادامه گفت: می دانیم «فصوص» از جمله کتب عظیمی است که در عین ایجاز، حاوی عالی ترین و شگرفترین معانی عرفان ‏نظری و حکمت است. قطعا کسی که با جان مرحوم آیت الله حسن زاده آملی انسی داشته باشد و با آثار او آشنا باشد، می داند که ‏ایشان نگاه و توجهی ویژه به «فصوص» داشتند. از آن طرف توجهی که به آثار ابن سینا و خواجه نصیر یا به آثار ملا صدرا و مولانا ‏و حافظ داشتند نیز بسیار قابل توجه است. خوشا به حال این تمدن که چنین بزرگانی را در متن و بطن خود پرورانده است که ‏عاشقان و طالبان حقیقی می توانند در محضر این بزرگان خرمن خرمن معنا برگیرند.‏
‏ استاد دانشگاه تهران ادامه داد: در حوزه فلسفه، آثار فلسفی ایشان و در حوزه حکمت، آثار حکمی ایشان و در حوزه کلام، آثار ‏کلامی ایشان و در حوزه عرفان، آثار عرفانی ایشان و در حوزه ادبیات، آثار ادبی ایشان و جامعیت موجود در این آثار، نشانگر ‏مفهوم ذاتی حکمت بود و این نکته فوق العاده مهمی است. می خواهم بگویم جوهر حکمت در این تمدن به گونه ای است که اگر ‏جان آدمی حتی در مراحل نخست نسیمی از حقیقتش را احساس کرد و در جوهر خود برای ادراکات عقلی – فلسفی تلاش نمود؛ ‏در ذات خود، دلیل ، انگیزه ، قدرت و قوت برای انجام مناسک عملی تا رسیدن به تقوا و همچنین ادراک رمزو و اسرار عرفان پیدا ‏می کند و لذا اگر به حقیقت، کسی در این تمدن از شمول رحمت الهی در حوزه حکمت بهره مند شود، مانند ظهور آثاری که ‏مرحوم حسن زاده آملی آن ها را پدید آوردند؛ بهترین اثر و نتیجه بهره مندی از این رحمت و حکمت است . حضرت آیت الله ‏حسن زاده آملی از این مسأله به ویژه در ایجاد نسبت بنیادین بین علم و عمل و بین عقل و حکمت و تقوا بهره مند بودند. لذا ‏سیره عملی مرحوم ایشان، جلوه کامل حکمت و عرفان نظری است و حکمت و عرفان نظری ایشان نیز، جلوه کاملی در سیره ‏عملی معظم له دارد که این فوق العاده مهم است.‏
بلخاری تصریح کرد: از این رو وفات ایشان بر جان مذهب و تمدن ما گران آمد، چرا که ایشان یکی از چهره های بی نظیری ‏بودند که در جان و حیات خود اجتماع علم و عمل را در مفهوم جامع حکمت، محقق کرده بودند.چون برخی مدرس فلسفه و ‏برخی محقق فلسفه. یعنی فلسفه و حکمت و عرفان در آنها تحقق می یابد. یعنی، تحقق عرفان و جامعیت و ظهور عرفان نظری ‏در عرصه عرفان عملی و تقوا و مناسک .‏
استاد دانشگاه تهران در پایان گفت: در پایان اشاره کوتاهی به مباحث و تحقیقات مرحوم حسن زاده آملی در باب ریاضیات داشته ‏باشم. ایشان در کتاب «یازده رساله فارسی» دو یا سه رساله در مورد فلسفه ریاضیات دارند وباقی مسائل مربوط به ریاضیات را ‏باید در دیگر آثار ایشان جستجو کرد. در حقیقت ایشان متاثر از شریفه «إنّا کُلَّ شَىْء خَلَقْناهُ بِقَدَر»، نسبت جوهری و ذاتی بین ‏حکمت و ریاضیات ایجاد می کنند. می خواهم بگویم کسانی که در حوزه خیر کثیر حکمت، به دانش ها و علوم مختلف نظر می ‏کنند، این دانش ها و علوم را در حاق حقیقی خود مورد ادراک قرار می دهند. ‏
او تآکید کرد: بنده در کتاب «قدر» (نظریه هنر و زیبایی در تمدن اسلامی) که برگرفته از برخی معانی مطروحه در آثار ایشان بود، ‏مفصل از لحاظ هنری و معماری به جایگاه بی بدیل قدر در عالم ریاضیات و هندسه پرداخته ام و شرح و بسط این معنا که چگونه ‏ریاضیات و هندسه و متاثر از حکمت می‌تواند حیات مادی انسان را آباد نموده و به حقیقت حیات انسان جهت دهند. ‏

علامه حسن زاده؛ طبیب روحانی
درادامه این برنامه محمدباقر لاریجانی استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران به ایراد سخن پرداخت و گفت:‏‎ ‎ما هر وقت که در خدمت ‏مرحوم علامه حسن زاده آملی بودیم به میزان قابلیتی که داشتیم چیزی از ایشان می آموختیم‎.‎‏ جلسه و محضری نبود که در خدمت ‏ایشان باشیم که آن محفل، محفلی آموزشی نباشد و هرگز به خاطر ندارم که در نشست و برخاست ها و گفت وگ ها، سخنی ‏غیرمفید در لسان مبارک ایشان جاری شده باشد؛ ایشان چنین شخصیتی بودند؛ لذا در تمام جلسات و حرکات و سکنات و صحبت ‏ها برای انسان آموزنده بودند.‏
اوادامه داد: اگر از لحاظ روحی حال مساعدی داشتیم، خیلی ما و شاگردان را به اصطلاح تحویل می‌گرفتند و نکاتی را بیان ‏می‌کردند اما اگر کمی مغشوش بودیم وحال مساعدی نداشتیم، مراعات می فرمودند و به خوبی متوجه حال روحی ما می شدند؛ ‏این یک نکته مهم نزد اساتید بزرگ است که می‌توانند به خوبی حالات و سکنات شاگردان خود را درک کنند و به مناسبت وقت ‏مطالبی را بیان کنند.‏‎ ‎
اوتأکید کرد: وقتی افراد به دنبال استاد می گردند، باید کسی را پیدا کنند که شرایط آن ها را درک کند و متناسب با حالات روحی ‏آنان دستوراتی بدهد و اشکالاتشان را برطرف کند؛ مرحوم حسن زاده نیز این حالت را داشتند. وقتی یک طلبه ای را صدا زدند و ‏فرمودند: ای بنده خدا اگر به درس فصوص یا تمهید وارد می شوی، باید با طهارت کامل ظاهری و باطنی وارد شوی، ظاهراً ایشان ‏اشارتی باطنی به آن طلبه داشتند که نیازمند طهارت بوده و به هردلیل موفق به انجام این عمل نشده بوده است.‏

لاریجانی دربخش دیگری از سخنان خود گفت: مرحوم حسن زاده آملی، طبیب روحانی بودند، همانطور که امثال ما طبیبان ‏جسمانی هستیم، برای تشخیص و درمان بیماری های نفسانی و درونی انسان ها نیز نیازمند طبیب روحانی هستیم که به مناسبت ‏حالات درونی شخص به راهنمایی و دستگیری از او اهتمام کند. گاهی مرحوم علامه حسن زاده آملی به مناسبتی به من فرمودند که ‏ممکن است یک نگاه نامناسب، سال ها انسان را به لحاظ روحانی و نفسانی عقب بیندازد که توضیح بیشتر درباره این موضوع در ‏این مجال نمی گنجد. اما در همین باب و در جهت تزکیه و تربیت نفس نیز دستورات معنوی فراوانی داشتند که آن دستورات را ‏به برخی از خواص و شاگردان نزدیک خود اعطا فرموده بودند.‏
استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران تصریح کرد: مرحوم علامه حسن‌زاده برای مولفه‌های معرفتی و بینشی ارزش قائل بودند و اگر ‏کسی از ایاشن دستوری اخلاقی یا معنوی می‌خواست، بر این نکته تاکید داشتند که باید ذهن انسان باز باشد تا مطلب برایش جا ‏بیافتد. بنابر این لازم است که طلاب و اهالی علم بینش خود را ارتقا دهند و به تزکیه نفس بپردازند تا ابواب معرفتی به روی آن ها ‏گشوده شود. ‏

او اضافه کرد: استاد حسن زاده همواره تاکید داشتند که مردم نباید نگاهشان به معارف دینی اینگونه باشند که این معارف همانند ‏یک دارو یا کپسول درمانی قابل استفاده و درک اند. بلکه در این مسیر همت و ممارست و استقامت نیاز است. البته دراین راستا ‏برخی از توصیه های خود را در قالب رساله ای با عنوان «لقاء الله» به رشته تحریر درآورده اند که می تواند برای اهالی این امور ‏مفید و قابل استفاده باشد. ‏

حسن زاده آملی؛ عالم ذوالفنون
سومین سخنران این مراسم حمید پارسانیا عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بود. او طی سخنانی گفت: من به چهار مطلب در ‏رابطه با استاد حسن‌زاده آملی اشاره می‌کنم که مطلب اول درباره منزلت و جایگاه علمی ایشان خصوصا در حوزه فرهنگی و ‏تاریخی معاصر ما به عنوان یک عالم ذوالفنون است. نکته دوم در نسبتی است که ایشان بین علوم مختلف برقرار می‌کردند، نکته ‏سوم درباره نسبتی است که به علامه حسن‌زاده مخصوصاً در علم هیئت داده می‌شود و نکته چهارم خاطره‌ای است که از ایشان ‏دارم.‏
اوادامه داد: استاد حسن‌زاده، علامه ذوالفنون بودند و در علوم مختلف همانند کلام، فلسفه، ادبیات، فقه و اصول و هیئت و ‏ریاضیات، به جایگاهی رسیده بودند که در موضع اجتهادی قرار داشتند و این، منزلت این عالم بزرگوار را نشان می‌دهد. ایشان در ‏پانزده سالی که در تهران بودند از اساتید بزرگی بهره بردند و استقرار جدی ایشان در حکمت اسلامی بود.‏
‏ ‏
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: نکته دوم این است که به رغم گستردگی دانش علامه حسن‌زاده، نسبت به حوزه‌های ‏معرفتی مختلف اما این دانش‌ها به شکل پراکنده در وجود ایشان جمع نشده بود بلکه از نظم و ارتباط منطقی برخوردار بودند. این ‏اقتضای خود دانش‌هاست که پیوستگی پیدا می‌کنند. در حوزه علوم عقلی، عمده تدریس ایشان متوجه علوم الهی و ربانی بود لذا ‏حتی هیئت، ریاضی یا طبیعیات به دلیل استفاده از مبانی الهی، رنگ الهی می‌گرفت اما علمی که مورد توجه ایشان قرار داشت، علم ‏الهی بود و حجم دروس در این علم با سایر علوم قابل مقایسه نبود.‏
‏ ‏
پارسانیا تأکید کرد: نکته سوم درباره تعرض به ایشان از جهات مختلف است که بعضاً شاهد آن هستیم؛ اما این نسبت‌ها درست ‏نیست. شرح و تدریس دروسی همانند نجوم و ریاضیات بدین به این معنی نبود که هرچه بیان می‌‌کنند نظر خود ایشان باشد؛ ‏همانگونه که خود استاد بیان می‌کردند که به عنوان مثال نظر بطلمیوس در فلان موضوع ممکن است مورد تأیید همگان نباشد. ایشان ‏اساساً به لحاظ فلسفی، فلک‌الافلاک و کلیت هیئت بطلمیوس را برهانی نمی‌دانستند، لذا نسبت دادن این نظریات به ایشان و اینکه ‏خودشان هم قائل به چنین مسائلی بودند، صحیح نیست.‏
‏ ‏
استاد دانشگاه تهران گفت: درپایان عرائضم قصد دارم یکی از خاطراتم را درباره مرحوم حسن زاده بیان کنم. علامه حسن‌زاده، ‏مدتی در دهه شصت شمسی ، علم النفس را در مدرسه تحت اشراف آیت‌الله مکارم شیرازی تدریس می‌کردند و منزل ایشان هم ‏نزدیک آنجا بود. در خاطرم هست که بعد از پایان درس، خدمت ایشان بودیم و پرسشی مطرح شد که با چهره‌ای بشاش، بحث را ‏تا دم کوچه‌ای که منزل‌شان بود ادامه می‌دادند. در همان یک خانم محترمه ای به سمت ایشان آمد و قصد فروش مقداری از ‏اجناسش را داشت که به وسیله کوپن ارزاق تهیه کرد بود.ایشان با کرامت تمام، وجه اجناس را دادند و فرمودند: از تو این اجناس ‏را می‌خرم و دوباره آن ها را به شما بازمی‌گردانم. لذا وجه آن را پرداخت کردند و اجناس را هم به آن شخص دادند؛ سپس دست ‏به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: خدا را شاکرم که توانستم مشکلی را از کسی برطرف کنم. امیدواریم خداوند این عالم ربانی ‏را قرین لطف و رحمت خود قرار دهد.‏

انسان خودساخته و به ثمر نشسته
درادامه این نشست حسن رمضانی استاد حوزه و دانشگاه و از شاگردان علامه حسن زاده آملی به ایراد سخن پرداخت و گفت: ‏انسان به ثمر نشسته‌ای چون حضرت استاد حسن‌زاده آملی که هم در بعد علم، قله‌های علم و معرفت را فتح کرده بود و به مدارج ‏بسیار عالی و بالایی دست یافته بود و هم از نظر عمل و مراعات اخلاص، آیتی بود بس بزرگ و سترگ، مصداق چنین سخنی و ‏چنین فرمایشی است. فرمایش از قول حضرت عیسی (ع) هست که از ایشان پرسیدند که «من نجالس؟» ما با چه کسی نشست و ‏برخاست داشته باشیم؟ حضرت بر این سه خصوصیت تأکید داشت: یکی دیدن آن شخص که انسان باید با او نشست و برخاست ‏داشته باشد و دیگری سخن او و سومی عملش. نسبت به دیدن فرمود: یذکرکم الله رؤیته. با کسی بنشینید که نگاه به او شما را به ‏یاد خدا می‌اندازد. حضرت استاد حسن‌زاده آملی اینگونه بود. از خدا سخن می‌گفت. از حق صحبت می‌کرد. از رسیدن به خدا و ‏سلوک الی الله و لقاء‌الله و فنای فی الله و بقاء بالله سخن می‌گفت. تمام آنچه را که این مرد بزرگ قلم زد، نوشت، تببین کرد، از ‏این رنگ و بو برخوردار بود. نگاه به او انسان را به یاد خدا می‌انداخت و امر دوم، سخن او و گفتار او در علم انسان بیفزاید و ‏حضرت استاد اینگونه بود. آثاری که از آن مرد بزرگ به جای مانده است، چه نوشتار و چه گفتار، همه آنها پر است از نکات و ‏دقائق علمی که بر علم و معرفت انسان می‌افزاید . امر سوم هم عمل آن بزرگوار است که نگاه به عمل او و توجه به عمل او، انسان ‏را به آخرت ترغیب می‌کند و می‌کرد.‏

استاد حوزه علمیه قم افزود: استاد حسن زاده اهل دنیا نبود. هر گاه سخن دنیا و چرب و شیرین آن به میان می‌آمد، از «دنیا» تبری ‏می‌جست. وابسته نبود؛ نه به پست و مقام و نه به جاه و موقعیت. انسانی بود که بندگی خدا را برای خود، بهترین عنوان می ‏دانست. همان فرمایش امام امیرالمؤمنین (ع) که به درگاه الهی عرضه می‌دارد: «کفی بی فخراً ان تکون لی ربا و کفی بی عزاً ان ‏اکون لک عبدا» بارالها! در عزت من همین بس که من بنده تو هستم و در فخر و مباهات و افتخار من همین بس که تو «رب» من ‏هستی. «انت کما احب فجعلنی کما تحب» تو همان‌گونه هستی که من دوست دارم. تو هم من را همان‌گونه قرار بده که تو دوست ‏می‌داری. حضرت استاد اینگونه بود. بندگی خدا را برای خودش بالاترین عزت می‌دانست و مربوب بودن به ربوبیت حضرت حق ‏را برای خودش بالاترین فخر و افتخار به حساب می‌آورد و چیزی از خدا، جزء خود خدا نمی‌خواست. می‌فرمود اگر بهشت ‏شیرین است، بهشت‌آفرین شیرین‌تر است. می‌فرمود «حلوا» به کسی ده که محبت نچشیده است.‏
رمضانی در پایان گفت: بهشت برای حضرت استاد لباس قاصر و کوتاهی است بر قامت بزرگ و عظیم این انسان ملکوتی که در ‏بعد علم و عمل، سلامت بود و با توجه به این علم و عملِ سلامت، به عظمت ملکوتی دست یافته بود. او را نمی‌شد با بهشت و ‏حور قانع کرد. او فقط و فقط با خدا و عنایت ویژه خدا و عبودیت و بندگی خدا و ربوبیت حق- تبارک و تعالی قانع می‌شد و ‏این برای او بسنده بود. «یا من یکفی من کل شیء و لا یکفی منه شی.» ای کسی که از همه چیز کفایت می‌کنی و جای همه چیز را ‏پر می‌کنی و چیزی از تو کفایت نمی‌کند و جای تو را پر نمی‌کند. «اکفنی ما اهمنی من امر الدین و الدنیا و الآخره» بنابراین تو من ‏را در امر دین و دنیا و آخرت کفایت کن که تو همانی هستی که اگر کسی تو را داشته باشد همه چیز را دارد و اگر تو را از دست ‏بدهد همه چیز را از دست داده است. منطق حضرت استاد این بود.‏


تطورات نفسانی آیت الله حسن زاده آملی‏
چهارمین سخنران این نشست منوچهر صدوقی سها مدرس و پژوهشگر حکمت اسلامی بود، او گفت: درباره اساتید مرحوم حسن ‏زاده به خصوص در محدوده علوم عقلی تا جائیکه من می دانم ایشان وقتی از آمل به تهران تشریف می آورند به خدمت مرحوم ‏آقای شیخ محمد تقی آملی رضوان الله تعالی علیه می روند که از علما و حکمای تراز اول بودند. ظاهرا آشنایی ایشان با اساتید ‏تهران از طریق مرحوم آقای آملی است. تا جائیکه من می دانم در ساحت معقول، ایشان در تهران موفق به حضور در حوزه درس ‏آقای آملی می شوند و ظاهرا بیشتر فقه و اصول را خدمت ایشان می خوانند و خدمت استاد بزرگوار خود بنده آقای شیخ علی ‏محمد جولستانی اعلی الله قدره که آقای حسن زاده کتبا یکی – دو جا به این تلمذ اشاره فرموده اند، نیز مشرف می شوند. و بعد از ‏ایشان هم مرحوم علامه شعرانی.‏
اوادامه داد: از دیگر اساتید ایشان در تهران مرحوم الهی قمشه ای بودند و مرحوم فاضل تونی رحمت الله علیهم اجمعین که از ‏سرآمدان شاگردان آقا میرزا هاشم اشکوری بودند و آقا میرزا هاشم هم خلیفه آقا محمد رضا قمشه ای است و این سلسله جلیله ‏مشایخ عرفان نظری اند در عصر خودشان. بعد که به قم مشرف می شوند تا جائیکه من می دانم ارتباط ایشان بیشتر با دو برادر ‏جلیل القدر مرحومان علامه طباطبائی و سید حسن الهی بوده است‎.‎
عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: عرفان نظری به عنوان این که علمی است ‏از علوم، در حد این علمیت، حقیقت علم نمی تواند باشد. ما از روز اول که درس خوانده ایم گفته ایم و خوانده ایم و شنیده ایم که ‏‏«العلم هو الصوره الحاصله من الشی عند النفس» علم انسان ها نوعا علم حصولی است که حاصل می شود از خارج در درون انسان ‏است. نقشی است که از بیرون در درون انسان نقش می شود؛ اینکه نمی تواند حقیقت علم باشد. فرض بفرمایید این استکان الان ‏جلوی من است و درون آن آب است و آب هم ولرم است. اگر استکان را در کنار حرارت بگذاریم، گرم می شود. اگر در داخل ‏یخچال بگذارم سرد می شود. سردی و گرمی در خارج یک حقیقتی است. آب گرم در خارج واقعا گرم است و آب سرد در ‏خارج واقعا سرد است. اما، نه گرمی و نه سردی در خارج استقلال وجودی ندارند و هیچ کسی نمی تواند بگوید آن، خود گرما و ‏خود سرما است؛ عرض تابع یک جوهری است، باید چیزی باشد تا سرد و گرم شود. اگر علم هم از همین مقوله بوده باشد که یقینا ‏علم حصولی هم از همین مقوله است، نمی تواند چندان اعتبار و ارزشی داشته باشد. عین حرارتی که عارض بر آب می شود؛ علم ‏صوری برای نفس بنده حاصل می شود، عین همان حرارتی که از آب زائل می شود، نقش هم از ذهن من زائل می شود. ثم ماذا! ‏این چه علمی است. حقیقت علم نقوش و الفاظ و… نیست‎. ‎
صدوقی سها تأکید کرد: حقیقت علم همان نوری است که از نفس قدسیه انسان بر می آید و ساطع می شود به نحوی که مرحوم ‏آقای عصار استاد ما می فرمودند، نفوذ می کند در حقایق اشیاء. می خواهم عرض کنم که فلسفه و حتی عرفان نظری نیز، اگر مراد ‏از آن ها همان الفاظ و نقوش و … باشد چندان کار ساز نخواهند بود؛ حقیقت علم این ها نیست. حقیقت علم، تطور نفس انسانی ‏است به علمیت؛ یعنی ذات انسان خودش بشود علم. مگر درباره حق تعالی نمی گویید که صفات عین ذات اند؛ در اینجا هم تا ‏چنین حالتی پیدا نشود مشکلی حل نخواهد شد‎.‎
استاد دانشگاه ادیان و مذاهب قم داد: در این محدوده، یعنی آن علمی که با نفس نفیس مرحوم حسن زاده عینیت داشته باشد تا ‏جایی که من می دانم، این بهره را از مرحوم آقای سید حسن الهی برادر بزرگوار مرحوم علامه گرفته بودند و داستان هایی که نقل ‏می کردند و بسیاری از دوستان شنیده اند؛ کاشف از همین معنا است که در خدمت مرحوم «الهی» یک رقم تطور نفسانی برای ‏ایشان پیش آمده بوده است و این همه که از اتحاد عقل و عاقل و معقول دم می زنند و ما هم دم می زنیم، لااقل این مهم برای ‏ایشان حاصل شده بوده است‎.‎

میراث‌دار عقلانیات و عرفانیات
درادامه سید حسن امین پژوهشگر حکمت اسلامی به ایراد سخن پرداخت و گفت: استاد ما علامه حسن حسن‌زاده آملی حامل و ‏میراث‌دار عقلانیات و عرفانیات ۱۴۰۰ ساله اخیر مکتب تشیع بود. از این جهت مخصوصاً در ابعاد فلسفی و عرفانی اگر ما ‏می‌خواستیم که اسوه و نمونه برجسته تمام فیلوسافان و عارفان و متفکران و حتی متعبدان این هزاره اخیر را در شخص واحدی ‏جمع کنیم مصداق اتم و اکمل این شخص علامه حسن‌زاده بود. بنابراین هر چند که ابعاد شخصیتی ایشان متعدد و متنوع بود اما ‏میزان تولید علم و تعداد آثار ایشان حقیقتاً حیرت‌انگیز است. یعنی اگر یک انسان معمولی که ۸ ساعت باید بخوابد و ۸ ساعت کار ‏کند و ۸ ساعت هم به عبادت و عبودیت و زندگی زناشویی و تربیت اولاد بپردازد، آن شخص حتی ممکن است موفق نشود از ‏آثار انبوه علامه حسن‌زاده آملی رونویسی کند.‏

اوافزود: ایشان بخت خوبی داشتند که موفق شدند آخرین نسل از استادان فلسفه و حکمت و فلکیات و نجوم که در مرتبه متعالی ‏بودند، را درک کنند و تقریباً می‌توانم بگویم هیچ‌کدام از آنها تکرار نشدند. مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی استاد ایشان بوده ‏است یا اینکه علامه طباطبایی یا برادر ایشان محمد حسن الهی طباطبایی در عرفان و سلوک، استاد ایشان بودند. همچنین استاد ‏برجسته دیگری که ایشان داشتند، استاد ابوالحسن شعرانی بودند که یکی از مردان ممتاز صد ساله اخیر بودند. ایشان فوق العاده ‏متواضع افتاده و بی اندازه‌ای بی‌ادعا و بی‌تکبر بودند. یک عمامه بسیار کوچکی می‌بستند و اکثراً بعد از اینکه در مدرسه مروی ‏تدریسشان تمام می‌شد به طرف کتاب‌فروشی اسلامیه که ناشر آثار ایشان بود، می رفتند و آنجا می‌نشستند و من هم مکرر در ‏مدرسه مروی و هم در همان انتشارات و کتاب فروشی اسلامیه خدمت ایشان می‌رسیدم. و چه کارهای بزرگی از جهت تصحیح ‏متون و منابع کردند و در همه آن کارها هم آقای حسن‌زاده را با خودشان سهیم نموده بودند. زبان فرانسه می‌دانستند. اصلاً به ‏مادیات و دنیا هیچ اعتنایی نداشتند، آقای حسن‌زاده نیز تحت تعلیمات آقای شعرانی همان روش بی‌اعتنایی به دنیا را داشتند و ‏زندگی بسیار سختی هم در تهران تجربه کرده بودند.‏
امین در بخش دیگری از سخنان خود گفت: یکی دیگر از استادان برجسته مرحوم علامه حسن‌زاده آملی، آقای محی الدین مهدی ‏الهی قمشه‌ای است که در دانشگاه هم تدریس می‌کرد. مرد عارف و بسیار بسیار متواضع که طبع شعر هم داشت و دیوان شعر او ‏هم منتشر شده و آقای حسن‌زاده هم ، شاعرانه‌گی‌ای که دارد بیشتر برگرفته از همین آقای الهی قمشه‌ای است. مابقی استادان ایشان ‏اعتنایی به شعر نداشتند و شاید سرایش شعر را دون شأن علما و حکما می‌دانستند. به هر جهت ایشان این بخت بزرگ را داشت ‏که در حوزه فلسفه تهران بلکه حوزه فقهی تهران، تمام استادان برجسته‌ای که در این شهر در آن زمان وجود داشتند را درک کند.‏

ضرورت کشیک نفس
درپایان این برنامه نیز قادر فاضلی استاد حوزه و دانشگاه به ایراد سخن پرداخت و گفت: آشنایی من با حضرت علامه از طریق ‏خواندن کیهان فرهنگی بود که در سال های ۶۱ و ۶۲ شمسی چند سالی چاپ می شد و به رایگان لابلای روزنامه کیهان فروخته ‏می شد. در هر شماره با شخصیتی مصاحبه می کردند و من تصادفا مصاحبه ایشان را خواندم و بسیار علاقمند شدم. یکی دو سال ‏بود که من به قم آمده بودم و سال سوم طلبگی من بود ، علاقمند شدم و آدرس ایشان را پیدا کردم و به کوچه ممتاز رفتم، دق ‏الباب کردم و خود ایشان تشریف آوردند و در را باز کردند و گفتند: چی میخوای آقا جان! این اصطلاح آقاجان تکیه کلام ایشان ‏بود. گفتم اینطور است و من می خواهم از محضر شما استفاده کنم. جمله ای فرمود و یادم است که وقتی به حجره برگشتم کلی ‏گریه کردم. گفتند: آقاجان شما از دور آب می بینید، به نزدیک که بیایی سراب می بینید! من در خود فرو رفتم که به ایشان چه ‏بگویم! سپس گفتند آقا ما به شما نیازمندیم! گفتند که شما چه کاره هستید و چه می کنید؟ گفتم من طلبه هستم. گفت چه می ‏خوانی؟ گفتم شرح لمعه می خوانم. گفتند: معقول چه خوانده ای؟ گفتم که معقول چیزی نخوانده ام. گفت اینکه نمی شود باید ‏مقداری هم معقول بخوانی و گفتم مثلا چه بخوانم؟ گفت نهایه ای، بدایه ای، شرح تجریری خوانده باشید و بعد انشاا… توفیقی شد ‏ما هم در خدمتتان هستیم. من از همانجا خداحافظی کردم و رفتم و کتاب نهایت الحکمه را خریدم و شرح تجرید علامه شعرانی ‏که از اساتید استاد حسن زاده بودند را فراهم کردم خواندم و خلاصه نویسی کردم و با حاشیه ها مطالعه می کردم. باز خدمتشان ‏رفتم و گفتم من پارسال آمدم و شما اینطور گفتید و من هم به توصیه شما رفتم و یک دور حکمت خواندم. گفتند: چه اراده ای و ‏بعد مکثی کردند و گفتند شما می توانید از هفته آینده بیایید و در درس شرح اشارات ما شرکت کنید.‏
استاد حوزه علمیه افزود: حرف اول ایشان که آقاجان شما از دور آب می بینید ولی سراب می بینید در ذهن ما چطور تاثیر گذاشت ‏که ما سال ها بعد پنج جلد کتاب تحت عنوان آب و سراب نوشتیم. که به بررسی عرفان های نوظهور و مقایسه آن ها با عرفان های ‏اسلامی پرداخته است و چاپ هم شده است.‏
فاضلی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: علامه حسن زاده از برادر مرحوم علامه طباطبائی مرحوم سید حسن الهی نقل ‏می‌فرمودند که سید حسن الهی به من فرمود: روزی از طریق علم اعداد وعلم جفر سوالی کردم که چگونه می‌توان به خدمت امام ‏زمان رسید؟ (علم اعداد وعلم جفر فنی در علوم غریبه اند و این بزرگان ین علوم را می دانند و علامه حسن زاده نیز می دانستند). ‏می گفتند: جواب آمد؛ «بالتوجه التام الی الله». با توجه تام نه توجهی ناقص چون امام زمان خلیفه الله است، کسی که به الله توجه ‏نداشته باشد به خلیفه الله هم توجه نخواهد داشت. حال سوال و جواب چگونه بود من نمی‌دانم این مربوط به علم اعداد است. ‏علامه حسن زاده می‌فرمودند آدم باید کشیک نفس بکشد.‏
شاگرد علامه حسن زاده آملی تأکید کرد: مرحوم علامه حسن زاده این جمله را زیاد می‌فرمود که: هر کس میهمان سفره خویش ‏است. یعنی شما در آن دنیا بر سر سفره‌ای می‌نشینی که خودت از این دنیا آماده و تهیه کرده‌ای و به آن طرف فرستاده ای. یک ‏نکته فنی و علمی و کاربردی که می‌فرمودند، این است که؛ عامه می‌پندارند انسان به بهشت و جهنم می‌رود، ولی خاصه اعتقاد ‏دارند بهشت و جهنم در انسان است. انسان خود، بهشت و جهنم است و در خودش بهشت و جهنمی ایجاد می‌کند. قرآن کریم ‏می‌فرمایند: «واما آن کان من المقربین فروح و ریحان جنت نعیم» . یعنی این آدم، خود روح ریحان و جنت نعیم می‌شود. جمله ‏لطیفی است. عامه می‌گویند فلانی به بهشت رفت و فلانی به جهنم رفت ولی خاصه می‌گویند فلانی خود بهشت و فلانی خود ‏جهنم است. این نکته در انسان‌سازی بسیار کار ساز است.‏