حسن بلخاری در مراسم بزرگداشت محمود فرشچیان عنوان کرد:

استاد فرشچیان؛ حکیم نقش است

مراسم بزرگداشت مقام علمی و فرهنگی استاد محمود فرشچیان نقاش و نگارگر برجسته کشور به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی شنبه ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۰ در فضای مجازی برگزار شد. در ابتدای این نشست که با قرائت پیام محمد مهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی آغاز شد، حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و […]

مراسم بزرگداشت مقام علمی و فرهنگی استاد محمود فرشچیان نقاش و نگارگر برجسته کشور به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی شنبه ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۰ در فضای مجازی برگزار شد.
در ابتدای این نشست که با قرائت پیام محمد مهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی آغاز شد، حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، غلامحسین امیرخانی رئیس شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران، محمد علی رجبی نگارگر و استاد دانشگاه تهران و امیراسماعیل آذر مدیرگروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات به ایراد سخن پرداختند.

مفخر جریان ساز و تاثیرگذار فرهنگ ایران
محمد مهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با ارسال پیامی به این مراسم نوشت: استاد محمود فرشچیان از مفاخر ارزشمند، جریان‌ساز و تاثیرگذار هنر ایران اسلامی که آثار و نگاره‌های پرمعنا و ارجمندی را در تاریخ هنر ایران ماندگار کرده است. آثاری که در موزه‌ها و گنجینه‌های معتبر داخل و خارج از کشـور نگهداری می‌شود و گزیده‌هایی از آن نیز در کتاب‌های نفیس و دیوان شاعران کهن منتشر شده است.
اسماعیلی افزود: اثر شکوهمند عصر عاشورا که در موزه آستان قدس رضوی نگهداری می‌شود، در کنار آثار درخشانی همچون ضامن آهو، پنجمین روز آفرینش، ابراهیم نبی(ع)، شمس و مولانا و بسیاری از نقاشی‌های ارزشمند دیگر، سال‌هاست که چشم و جان مشتاقان و علاقه‌مندان و بینندگانش را سرخوش از معرفت و سرشار از زیبایی کرده است.
او ادامه داد: طراحی ضریح مبارک امام رئوف حضرت علی بن موسی الرضا (ع) و طراحی مضجع شریف و نورانی سید و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی(ع) و بسیاری از بقاع متبرک معصومان و امامزادگان، از دیگر جلوه‌های همنشینی هنر و معرفت در اندیشه و دستان این استاد ارجمند هنر ایران است.
وزیر ارشاد اضافه کرد: ارائه هر یک از این آثار برای حیات هنری، ارزش‌های معرفتی و جاودانگی تاریخی هر هنرمندی به کمال و کفایت قلمداد می‌شود و خوشا این استاد توانمند و چیره‌دست، که هر اثرش جهانی از فرهنگ، هنر، ارزش و معنویت را به همراه دارد.
اسماعیلی، در ادامه گفت: فعالیت‌های ارزنده آموزشی و پژوهشی، تربیت شاگردان و نگارگران و ایجاد جریان در علاقه‌مندسازی نسلی از هنرمندان به‌منظور فراگیری گرایش‌های مختلف از نقاشی ایرانی، گل و مرغ سازی، تذهیب و تشعیر نیز از دیگر خدمات فرهنگی و هنری جناب استاد محمود فرشچیان به شمار می‌رود.
او اضافه کرد: پاسداشت و نکوداشت مقام هنری و جایگاه و ارزش فرهنگی جناب استاد محمود فرشچیان صیانت از مواریث گرانقدر فرهنگ و هنر ایران اسلامی است. ایشان به هنر شریف نگارگری معاصر ایران شأن و اعتبار بخشید و ضمن توجه و تأکید بر سنت‌های تصویری مفاخر هنری ایران، چهره معاصری از نقاشی ایرانی را به جهانیان معرفی کرد. باور و اعتقاد دولت مردمی بر آن است که قدردانی و قدرشناسی از اندیشمندان و مفاخر علم و فرهنگ و هنر، پاسداری از ارزش های ماندگار هویت فرهنگی ایران اسلامی است.
اسماعیلی در پایان این پیام تأکید کرد: آرزومندم تا سایه مهر و معرفت شان بر فرهنگ و هنر ایران اسلامی مستدام باشد تا همواره هنر بیافرینند و مشتاقان و علاقه‌مندان فرهنگ و هنر ایرانی و اسلامی را مستفیض نمایند.

میراث بر تاریخ عظیم هنر
در ادامه حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به ایراد سخن پرداخت و گفت: نخست گرامی می‌دارم مقام هنر و هنرمندان ایران زمین به‌ویژه مقام ارجمند و گرانقدر استاد محمود فرشچیان که میراث بر تاریخ عظیم هنر و هنرمندی در ایران است و به زیباترین شکل و عالیترین جلال و جمال، این هنر را به سراسر جهان معرفی کرده و شناسانده است. بسیار قدر می‌دانم و ارج می‌گذارم مقام بلند ایشان را در حوزه تاریخ هنر و هنرمندی ایرانیان به‌ویژه در عرصه نگارگری و خوشحالم که انجمن این فرصت را یافت که کتابی را به نام ایشان منتشر کند و در عین حال در قالب این مراسم با استفاده از سخنوران نامی، بخشی از ویژگی‌های شخصیتی و هنری ایشان را به ایرانیان معرفی کند.
او ادامه داد: بنده در مجالس و بزرگداشت‌های دیگری که از برای حضرت استاد در مجموعه‌های مختلف کشور برگزار شده بود شرکت داشته و نکاتی را درباره ایشان بیان کرده ام؛ به‌ویژه در مجلسی که سال گذشته به همین مناسب در اصفهان برگزار شد. بیش از ۱۵ سال است که از سعادت مصاحبت با حضرت استاد بهره‌مند بوده ام. از زمانی که در سال ۱۳۸۴ به عضویت گروه هنر‌های سنتی فرهنگستان هنر درآمدم، ایشان و استاد امیرخانی و استاد مهرگان و دیگر بزرگان در این گروه تشریف داشتند. و همچنین افتخار همکاری با ایشان و کنار ایشان بودن را در هیاتی که طراحی هنری عتبات عالیات را بین سال‌های ۸۶ تا ۸۹ برعهده داشتند به‌ویژه در طراحی که ایشان در باب ضریح مطهر حضرت سید الشهدا(ع) انجام دادند داشتم و گفتار‌ها و صحبت‌هایی با هم داشتیم و بعد در مساله شکل‌گیری دانشگاه استاد فرشچیان در تهران که بنا به پیشنهاد حضرت استاد به مسئولان دانشگاه آزاد اسلامی، عضو هیات امنای آن دانشگاه هستم.
استاد دانشگاه تهران گفت: چند نکته را در این مراسم عرض می‌کنم؛ نکته اول اشاره به لقب «حکیم نقش»؛ که برازنده ایشان است. این مسأله داستانی دارد: در اواسط دهه ۹۰ بود که من به مجلسی در وزارت علوم دعوت شدم و در دفتر وزیر محترم آن زمان جناب دکتر فرهادی حضور پیدا کردم. مقرر بود یکی از دانشگاه‌های تهران مجلس بزرگداشتی را برای استاد فرشچیان ترتیب دهد و درجه دکتری افتخاری به ایشان اعطا شود و من به‌عنوان عضو هیاتی که چنین درجه‌ای را به افراد نامدار می‌دهد در آن جلسه شرکت کرده بودم. جلسه در حضور جناب وزیر برگزار شد و بزرگانی چون دکتر رضا داوری نیز در جلسه تشریف داشتند. ایشان هم مثل من عضو هیأتی بودند که نامزد‌های اعطای دکتری‌های افتخاری را بررسی و تأیید می‌کردند. اصل مساله همین بود که دکتری افتخاری به حضرت استاد داده شود و برخی از افراد در آن مجلس استقبال کردند ولی من مخالفت کردم و گفتم مقام حضرت استاد بسیار بسیار فراتر از درجه دکتری است. ضمن احترام مطلق به تمامی کسانی که این عنوان را دارند و در جهت اعتلای حقیقی این عنوان در دانشگاه‌های کشور می‌کوشند؛ عرض کردم که شخصی که در دانشگاه مربی است صرف اینکه دکتری بگیرد او را دکتر می‌نامیم اما چیزی در حدود ده تا پانزده سال از برای او زمان قرار می‌دهیم تا به پختگی برسد و آنگاه کلمه استاد یا استاد تمام را برای او به کار می‌بریم. یعنی فاصله بین دکتر و استاد در قلمرو مدارج علمی ما در دانشگاه‌ها امر بسیار روشنی است و آن درجه ذیل مقام حضرت استادی تعریف می‌شود و ما می‌دانیم که استاد فرشچیان در نگارگری به چنان قله‌ای رسیدند که حتی عنوان استاد نیز برای ایشان کم است. لذا من عقیده داشتم چنین کاری انجام ندهیم و به جای آن بگردیم و در تاریخ سنت و معنا در فرهنگ ایرانی و اسلامی لقبی بیابیم که معادل عظمت اخلاقی و هنری حضرت ایشان باشد.
بلخاری افزود: این پیشنهاد مورد استقبال واقع و جلسه با همین مساله تمام شد و پیدا کردن این لقب هم به من واگذار گردید تا در فرهنگ ایرانی و اسلامی لقبی را بیابم که به جای دکتری افتخاری آن لقب به حضرت استاد اعطا شود. در آن مجلس مثالی زدم؛ در حکمی که شاه طهماسب برای بهزاد می‌زند، او را کلانتر یعنی بزرگ‌تر می‌نامد؛ چون در آن زمان در حوزه نقش و تصویر و نگارگری کسی به پای او نمی‌رسد و او را رئیس نگارگران سلطنتی می‌کند… من بعد از تامل بسیار به لقب بلند «حکیم» رسیدم و طی نامه‌ای عرض کردم که به‌شدت سزاوار است که حضرت استاد را «حکیم نقش» بنامیم زیرا یقینا در خلق این آثار، حکمت او بر نقش و نقاشی و نگارگری او مقدم است. چنانکه در مجلس دیگری هم استاد امیرخانی را «حکیم خط» نامیدم.
او ادامه داد: نکته دوم اینکه، آیا کاربرد این لغت و این لقب برای حضرت ایشان و همچنین استاد امیرخانی امری فرمال و ظاهری است که معمولا روال جاری در چنین مراسم و چنین جریان‌هایی است و برخاسته از اغراق و مدیحه گویی‌هایی این‌گونه است یا برخاسته از تاریخ و فرهنگ ما ایرانیان است؟ من کاربرد این لقب را برای استاد فرشچیان مبتنی و مستند به یک تاریخ از فرهنگ و معنا می‌دانم و مختصر ادله خود را در باب این ادعا عرض می‌کنم. اینکه در تاریخ ایرانی و اسلامی ما اولا و بالذات معنا جریان دارد و سپس هنر و ادب، تجلی جمال شناسانه و زیبایی شناسانه این معنا هستند. به همین دلیل نسبتی وثیق میان هنر و ادبیات به آن معنا ایجاد می‌شود و چون هنر و ادبیات برآمده و تجلای آن معنا و آن فرهنگ هستند، لاجرم حقیقت بنشسته در جان آن معنا و فرهنگ به پیامبران و پیغامبران این معنا در عرصه زیبایی‌شناسی هنر و ادبیات هم قابل ابلاغ، جریان و کاربرد است و این نکته فوق‌العاده مهمی است. از این رو در عرصه فرهنگ ما امکان تفکیک و تمایز میان معنا، فرهنگ، خرد و هنر را ندارید.
قلندران طریقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاری است
او اضافه کرد: نکته مهم من و مدعای بلند من این است: آن حقیقتی که در فرهنگ و خرد و فرزانگی ما ایرانیان جاری است همان مساله و همان معنا در قلمرو آن ابزاری که عامل تجلی این حقیقت است، جریان دارد. هنر و ادب صرفا زبان عرضی بیان معنا نیستند. خود از جوهر معنا هستند، از این رو صفاتی که در آن قلمرو از برای فرزانگان، خردمندان، فرهنگ مداران، دانشمندان و اهل معنی و معنا به کار می‌رود از برای کسانی که حامل و مُظهر این معانی در قلمرو زیبایی هستند از جمله ادیبان و شاعران و هنرمندان نیز به کار می‌رود. چند نکته مهم را در این قلمرو در باب اثبات این معنا عرض می‌کنم: هنگامی که در کلاس‌های دکتری به تلفظ اوستایی هنر، یعنی «هو نار» می‌رسم از «گاتاها»که معتبر‌ترین بخش اوستا و مرجع مطلق نزد زرتشتیان است، دو بند از هات ۴۳ و ۵۰ را به‌عنوان شاهد مثال خودم در تعریف عمیق و عظیمی که ما ایرانیان از هنر داریم، ارائه می‌دهم. یکی بند ۵ هات ۴۳ است و دیگری بند ۸ هات ۵۰ در «گاتاها». اصل ماجرا بسیار مفصل و مطول است و من در مقاله مفصلی تحت عنوان «مفهوم‌شناسی کلمه هنر در متون اوستایی و پهلوی» این را بحث کرده‌ام و در کلاس‌ها ۶ – ۷ جلسه فقط روی این مساله و بحث می‌کنم. اما در نسبت میان هنر و معنا همان بند ۸ هات ۵۰ در «گاتاها»است. «رودهای شناخته شده که از کوشش من است به شما روی کنند ‌ای مزدا، با دست‌های بلند شده و اردیبهشت، با نماز پارسایان و به شما با آنچه از هنر منش نیک است» جالب است که در سپیده دم ظهور معنا در این تمدن و فرهنگ، هنر یکی از صفات وهومنه یا بهمن شمرده می‌شود. در آیه اول هات ۴۳ صفت اهورامزدا است. وهومنه در تفکر فرشته‌شناسی شیخ اشراق، مقام اول بعد از نور الانوار را دارد و من در مقاله‌ای تحت عنوان بهمن مفصل جایگاه بهمن را در جهان بینی زرتشتی و جهان بینی اشراقی بررسی کرده ام. این مقاله در نشریه «تاریخ فلسفه» چاپ شده است. در جهان بینی سنتی و باستانی ما هر ایزدی نماینده یک مفهومی و معنایی است و نماینده خرد و خردورزی «بهمن» است- همان وهومنه یا بهمن در تلفظ فارسی دری. در تفکر ایرانی بهمن ایزد خرد است، ایزد فرزانگی است و او است که راه بر زرتشت می‌نمایاند و سروش حیات و جبرائیل حیات او است و معنا را او برای زرتشت می‌آورد… اما نکته اصلی اش بسیار روشن است: در آنچه که از هات ۵۰ قرائت کردم، هنر صفت بهمن است. آیا در سپیده دم طلوع معنا در این تمدن هنر نسبتی شگرف و وسیع و وثیق با خرد، فرزانگی، خردمندی و اندیشمندی به تعبیر اوستا با هوخراتا – یعنی انسان پاک خردمند و فاضل پیدا نمی‌کند؟ وقتی می‌گوید هنر بهمن یعنی نسبتی ذاتی میان هنر و فرزانگی وجود دارد. به همین دلیل امکان تمایز این‌ها در شاهنامه وجود ندارد. امکان تمایز هنر و خرد وجود ندارد.
اینکه جناب فردوسی می‌گوید:
که دیدم تو را شاد و روشن روان
هنرمند و بینا دل و پهلوان
در بسیاری از جاها هنر با خرد و اینجا با بینا دلی، بصیرت، روشن ضمیری و پاک دلی مترادف شده است.
یا مثلا:
از آن پس چنین گفت با موبدان
که ‌ای پر هنر با گهر بخردان
رئیس انجمن آثر و مفاخر فرهنگی ادامه داد: ادله بسیار می‌توان آورد، این فرصت مختصر جای بیان آن ادله بسیار نیست. اما در نسبت هنر با فرزانگی در فرهنگ ما ادله بسیار وجود دارد. لذا تأکید می‌کنم، القابی که در تمدن ما خاص فرزانگان است، به سادگی و سهولت از برای هنرمندان و شاعران هم به کار می‌رود. مگر نظامی را حکیم نمی‌گویید، او که شاعر است و خمسه خود را در قلمرو شعر سروده است، چرا حکیم می‌نامیدش؟ فردوسی که شاعر شاهنامه است؟ چرا حکیم می‌نامیدش؟ این متأثر از همان فرهنگی است که اوستا در فرهنگ ما جاری کرده است- در هات ۵۰ – نسبتی میان هنر و خرد به وجود آمد و بازتاب جمال شناسانه آن در صورت کلمه که شعر شد و در صورت تصویر که نقش و نگارگری شد. حال یافتید جایگاه استاد فرشچیان را؟! من بر بنیاد یک تاریخ می‌گویم که جناب استاد فرشچیان حکیم نقش است. زیرا در قلمرو چنین فرهنگی، ورود و وقوف او به این عرصه جز با بهره‌مندی از آن معنا و آن حکمت ممکن نبود.
ما ایرانیان هنر و ادب خود را به غنای معنا به ظهور می‌رسانیم نه در غیبت معنا، به همین دلیل مطلقا در تفکر ما فرمالیسم صرف جایی ندارد. هنر تصویر معنا، اندیشه، فرهنگ و حقیقت است و آن کس که با این معنا انس نگیرد، مشوق آن نمی‌تواند شد. بنابراین اگر نظامی اولا و بالذات حکیم است و ثانیا و بالذات شاعر؛ نمی‌گویم بالعرض، اگر حکیم ابوالقاسم فردوسی اولا و بالذات حکیم است و ثانیا و بالذات شاعر، شعر او برخاسته از حکمت اوست و تصویری از آن فرهنگ بلند و غنی و عالی مرتبه که هنر و ادب را زبان و بیان ظهور معنا قرار داد و بدان، همان مکانت و شرافتی بخشید که به خود معنا بخشیده بود.
او در بخش پایانی سخنان خود گفت: نکته سوم آن است که اگر کسی بخواهد آثار استاد فرشچیان را در قلمرو فرم به معنایی که امروزه هنرمندان و جهان یا میدان هنر از فرم ادراک می‌کند- نه به معنای ارسطویی و جوهر و صورت، به معنای همان چیزی که به ظهور می‌رسد، بررسی کند وجه بسیار برجسته، ظاهر و بیّنی دارد که به نحوی تلائم بسیار حیرت‌انگیز رنگ و نور و تجلی نور در عرصه رنگ است. این در آثار ایشان فوق‌العاده است. این میراث برای او از یک تاریخ و حمل یک تاریخ بر دوش خود است از آنچه که ایرانیان از ارتنگ مانی و حتی پیش از آن در حوزه تلائم نور و رنگ آفریدند تا مکاتب مختلف هنری که در طول تاریخ این تمدن شکل گرفته اند؛ از مکتب هرات تا مکتب قزوین، مکتب شیراز و اصفهان تا برسیم به مکتب قاجار. در چنین قلمروی، رنگ نسبتی ذاتی با نور دارد.
وی ادامه داد: من در مجلسی در باب الیاقوت الحمرا شیخ محمد کریم خان کرمانی سخن می‌گفتم. مراسمی برای حضرت سید الشهدا(ع) و نزدیک تاسوعا و عاشورا بود. آنجا در بحث اولیه و مقدماتی از تلائم و نسبت رنگ و نور نزد شیح محمد کریم خان صحبت کردم که البته برخاسته و برآمده از یک تاریخ، در نسبت رنگ و نور بود. جمله ایشان این بود که «رنگ صورت متکاثف نور است و نور صورت لطیف رنگ است، نور در ظهور در جهان ترکیب و ماده متکاثف شده و تبدیل به رنگ شده است. » چنانکه اگر ظاهر نقطه مقابل باطن بود، در خدا جمع نمی‌شد: «هو الاول و الظاهرو الباطن… » شما آراء علا الدوله سمنانی را در باب رنگ ببینید… آراء نجم رازی را ببینید، آراء نجم کبری را ببینید… . این جمله بسیار بلند و بنیادین جناب نجم الدین کبری: «از این پس راستی‌های مینوی با رنگ‌ها بدو نماینده خواهد شد… » اگر در قرن پنجم، ششم و هفتم کسانی پیدا شوند که رنگ را فراتر از جهان ماده به عرصه ملکوت بکشانند؛ چرا هنرمندانی که خود از این قلمرو آمده‌اند، از این معانی در نگارگری خود بهره نبرند؟! به‌ویژه اگر موضوع این نگارگری‌ها یکی مذهب باشد و جهان رنگارنگ عظیمی که پیامبر روایت کرده است. بعد حماسه‌ای که در مرز میان ناسوت و ملکوت است و بعد جریان‌های عرفانی مثل شیخ صنعان… وقتی موضوع بیانگر مسائل فرامادی است، چرا هنرمند برآمده از این قلمرو از معانی مثالی رنگ بهره نبرد و آثاری بی‌نظیر، ظرف ۷۰۰ یا ۸۰۰ سال گذشته را نیافریند.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تأکید کرد: می‌خواهم بگویم استاد فرشچیان تاریخ این معنا را با خود حمل می‌کند، او این تاریخ را گرفت و توانست به تناسب با زبان و بیان روز، به آن تجلی‌ای ببخشد که در سرتاسر جهان، هر کسی که به آثار او می‌نگرد، محو تماشای این جمال و جلال باشکوه می‌شود.

فرزندِ اصفهان
سومین سخنران این برنامه غلامحسین امیرخانی رئیس شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران بود. او گفت: از انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تشکر می‌کنم که در برنامه‌های ارزنده خود از شخصیت‌های بزرگ علمی، فرهنگی و هنری تجلیل می‌کند. این جلسه درباره استاد محمود فرشچیان برگزار شده و بنده افتخار دارم که از راه دور درباره شخصیت و هنر این استاد عالی مقام، عرائضی را تقدیم کنم.
او افزود: چند ویژگی درباره استاد قابل ذکر است: ابتدا اینکه ایشان فرزندِ اصفهان است. اصفهان مرکز هنر ایران است که از در و دیوار آن هر کسی الهام می‌گیرد و سابقه و دیرینه تاریخی، فرهنگی و هنری آن نیز، تربیت‌کننده و رشد‌دهنده است.
رئیس شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران ادامه داد: نکته دیگر اینکه استاد عالی مقام ما، چندین دهه از عمر با برکتشان در قرن بیستم قرار گرفته، قرن بیستم دوران تحول است و تکنولوژی جدید ارتباط چهارگوشه دنیا را باهم فراهم آورده است که در ایران هم این تحول چشمگیر است. بنابراین به تناسب این دوران، این تحول هم در شخصیت و هم در هنر ایشان مشهود است، ( کما اینکه هنر نقاشی ایرانی یا مینیاتور هم باید خود را با این تحول همراه کند). در آثار استاد می‌بینیم که این ویژگی به وجود آمده که حرکت و در عین حال پرسپکتیوی که قبلا وجود نداشت، جلوه جالبی پیدا کرده و به‌خصوص کرشمه‌ای همراه با معصومیت که ویژه هنر فاخر ایران است، در آثار استاد کاملا مشخص است. همچنین استاد در موقعیتی قرار گرفت که شاگردی مرحوم استاد بهادری؛ تربیت اولیه هنری ایشان را تشکیل داد.
او ادامه داد: مساله دیگر در شخصیت ایشان این است که عمرِ با برکت و فضیلتی در چندین دهه نصیب ایشان شده و این توفیق را خداوند به ایشان داده که در این چندین دهه، در اوج هنر و پختگی و استادی، آثار ماندگاری بیافریند. همچنین شاگردان برجسته‌ای در مکتب هنری ایشان تربیت شده‌اند که امروز از استادان عالی مقام و تراز اول ایران هستند.
امیرخانی تأکید کرد: خوشبختانه ایشان در دهه نهم عمر خود هنوز دست پر قوت و آفریننده‌ای دارند که جهانیان و علاقه‌مندان به هنر، از آن بهره مندند. این نکته هم شاید قابل یادآوری باشد که ایشان چندین سال است که در آمریکا زندگی می‌کنند و گاهی به ایران تشریف می‌آورند و ما از دیدار ایشان بهره‌مند هستیم. اما حضور ایشان در کشوری مثل آمریکا، جهان‌بینی جدیدی را برایشان ایجاد کرده که در آثارشان تجلی آن را می‌بینیم.

فرشچیان و رنج مقدس
درادامه محمد علی رجبی نگارگر و استاد دانشگاه تهران سخنرانی کرد و گفت: یکی از بزرگان تاریخ معاصر ما استاد فرشچیان است. استاد محمود فرشچیان شخصیتی چند جانبه است. باید افتخار کنیم که در دوره معاصر که غرب به غیر از خود، دیگران را به حساب نمی‌آورد، ما استادانی داریم که سرآمد فرهنگ و تمدن بشری حتی در جهان معاصر‌اند.
او افزود: ما دیدیم که در سال‌های پیش، پرفروش‌ترین کتاب سال کشور آمریکا، مثنوی مولانا بود. یعنی نه‌تنها استادان ما مانند استاد فرشچیان، که حتی چهره‌های گذشته ما باز برای بشر امروز گفتنی‌هایی دارند. اما این نیازمندی بشر به طرف چه چیزی است که هنرمندان ما می‌گویند؟ قطع مسلم به سمت حقیقتی است که آنها از آن سخن می‌گویند.
استاد دانشگاه تهران افزود: استاد فرشچیان از چه سخن می‌گوید؟ آیا فقط بحث تکنیک و قدرت نمایی در قلم یا در شعر است؟ اگر این‌طور باشد که هنرمندان غربی بزرگانی در این زمینه‌ها دارند که در اوج قدرت و شناسایی صورت ظاهری کار هنری اند! پس چه چیزی در قلم استاد فرشچیان است که برای بشریت و برای بشر امروز با همه تحولاتی که کرده است، حرف نو دارد؟
رجبی افزود: ایشان در وهله اول شخصیتی مسلمان و شیعه است و بسیار هم معتقد و متعبد و در عین حال براساس گفتار همه بزرگان ما و گفتار قرآن کریم و پیامبر بزرگوار ما و ائمه معصومین علیهم السلام، در جست‌وجوی راهی برای بیان فاخر کلمه حق؛ ایشان در این راه رنج مقدس بردند و زحمت کشیدند. روزی به من می‌گفتند که من فقط طراحی‌هایی را که بیرون ریخته‌ام به اندازه یک اتاق بزرگ مملو از کارتن‌های بزرگ بود و دائما به منِ شاگرد فرمودند که طراحی و طراحی… و ما هم امروز به شاگردان می‌گوییم طراحی! در طراحی چه چیزی نهفته است که باید تا این اندازه مورد توجه استاد فرشچیان باشد؟
رجبی ادامه داد: طراحی فقط کار کردن با مداد یا یک وسیله‌ای برای نقش کشیدن روی کاغذ نیست، بلکه نعمتی حاصل رنج است که یک فرد در این جهت می‌برد. اما وقتی که این رنج همراه می‌شود با تفکر و با سلوک عبادی، اینجا دیگر هنرمند در آینه خیالش چیزی را مشاهده می‌کند که طراحی خاصی می‌خواهد؛ این طراحی خاص، بالاتر از آن طراحی است که هنرمند در اثر تمرین به دست می‌آورد.
اوافزود: آقای فرشچیان رنج مقدس در شناخت هنر به معنای تکنیک‌ها و ابزار کار هنری را برده اند؛ می‌بینیم که امروز در کارهایشان از ابزار جدید هم استفاده می‌کنند، اما ابزار بر ایشان حاکم نیست حتی شیوه‌های کارهای مختلفی را که ایشان تجربه کردند، هیچکدام بر کارهایشان مسلط نیست. همه این‌ها در وجودشان استحاله شده اما همگی در خدمت تفکر ایشان قرار دارد که یک تفکر ایمانی مبتنی‌بر مبادی اسلام عزیز ما است.
او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: ما در آثار استاد فرشچیان طبیعت، انسان، حیوان و گیاه را می‌بینیم ولی هر کس به این‌ها نگاه می‌کند، متوجه می‌شود که فقط این عناصر نیستند که در اثر پیدا هستند. این‌ها، جان دارند، ولی این جان، غیر از جانی است که در عالم خارج دارند. لذا هم طبیعت را نشان می‌دهند و هم جان طبیعت را که خداوند به ودیعت در آنها قرار داده و این جان ضمن اینکه بخشی اختصاص به خود شی دارد، بخش دیگرش برمی گردد به جان‌جانان! آن جاست که وحدت پیدا می‌کند با همه موجودات و می‌بینیم که حیوان و گیاه و جماد با انسان به‌گونه‌ای هماهنگ‌اند که انگار همه این‌ها اجزای یک پیکر از پیکر انسان هستند. این اتحاد و وحدت پیدا نمی‌شود، مگر اینکه ابتدا در وجود هنرمند پیدا شده باشد. این هم ساده نیست. و در مسیر رنجی که برای شناخت می‌برند- چه شناخت ظاهری و چه شناخت باطنی؛ این مراتب برایشان دست می‌دهد.
رجبی تأکید کرد: درس اول این است که از طبیعت طراحی کنیم و نقاشی کنیم چون استاد بزرگوار ما، استاد بزرگ نقاشی است. همچنین باید خوب نقاشی کنیم! باید ببینیم و همه جای یک شی را مورد شناسایی قرار دهیم؛ اما وقتی قرار شد که تصویری از آن شی بکشیم، باید چیزی را بکشیم که نهایتا در ذهن ما از آن شی مصور بشود. این تصویر فقط تصویر ظاهری نیست، چراکه در ظاهر همیشه با یک وجه روبه‌رو هستیم. ولی در باطن با یک وجه رو برو نیستیم. می ببینیم که روح و جانی دارد که این روح و جان در ظاهر به چشم عامه نمی‌آید و فقط چشمی می‌خواهد مثل چشم استاد بزرگوار ما «فرشچیان» که هم جان و هم جسم شی را به تصویر می‌کشد.

نقاشی‌های فرشچیان، ازلی و ابدی اند
چهارمین استاد حاضر در این برنامه امیراسماعیل آذر بود. او درابتدا قطعه شعری که درباره استاد فرشچیان سروده بود را قرائت کرد و گفت:

هنر آن است که بنموده به ما فرشچیان
قلمش ساحر و با لطف و صفا فرشچیان
مهر او گرم و کلامش خوش و سحرش به قلم
با که گوییم که اینها همه با فرشچیان
آیه ی کمترکو خوانده و درویش صفت
گوشه‌ای با خود و با یاد خدا فرشچیان
سخنش شهد چکان ست و رخش نورفشان
صاحب این همه لطف ست و کیا فرشچیان
گرچه او اهل سپاهان و سپاهان زاده است
نقش را برده به عزت به سما فرشچیان
کو حریفی که زند لاف به همپایی او
جمله فرد است و فرید است و فرا فرشچیان
دوستداریش همه مایه ی فخر است آذر
به سلامت بزیَد کامروا فرشچیان

این شعر را برای استاد فرشچیان ساختم به‌عنوان کمترین هدیه‌ای که از دست من ساخته می‌آمد. اما فرشچیان؛ جهانی بنشسته در گوشه ای… تعارفات را که کنار بگذاریم ما در مورد فرشچیان به دو اصل می‌رسیم: نخست اصل اخلاق است. همان که مدرنیسم در مقابل مدرنیته ایستاده و نقل می‌کند که مدرنیته کمر اخلاق را شکسته است؛ این اخلاق به کمال در گفتار و در اندیشه فرشچیان و حتی در آثاری که در زیر قلم او تراویده می‌شود، وجود دارد و شما می‌توانید آن را حس کنید.
او افزود:نکته دیگر، عاطفه‌مندی ذهن فرشچیان است. این عاطفه را در تمام داستان‌ها و تصویر‌ها و حتی داستان‌هایی که تبدیل به تصویر کرده هم، می‌توانید ببینید و حس کنید. تابلوی عصر عاشورای فرشچیان یک تاریخ است. یعنی از زمانی که معاویه می‌میرد و یزید سرکار می‌آید تا ظهر عاشورا، تمام آن حوادثی که اتفاق می‌افتد را در یک تابلوی عاطفه‌مند تصویر می‌کند. هر که این تصویر را می‌بیند، دگرگون می‌شود و یاد این تاریخ می‌افتد و می‌گوید به این می‌گویند هنر!
آذر ادامه داد: یکی از ابزار مهم در هنر، تخیل است. تخیل فرشچیان، بسیار عمیق است. همانی که در دوره رمانتیسیسم گل کرد و اوج گرفت. من از تخیل فرشچیان بگویم: من برداشت ذهنی خودم را میگویم: شما وقتی سراغ دیو یا فرشته یا پری می‌روید، تصویری در ذهن ما درست می‌شود. ولی وقتی تخیل فرشچیان تبدیل به تصویر می‌شود، انگار خودش است! تابلوی شمس که او کشیده را تصور کنید، نگاه‌ها را در آثار فرشچیان ببینید! این نگاه‌ها هیچ جهت و سوی خاصی ندارد و به ابدیت و ازلیت و بی‌کرانه گی وصل‌اند. این نامیرایی و جاودانگی که در ادبیات است در نگاه شخصیت‌هایی که فرشچیان به تصویر کشیده را درک می‌کنید. در تابلوهای فرشچیان گویی همه چیز در آسمان است، پوشیده در ابر و محو است و مکانیتی را نمی‌توانید برای آن تصویر کنید.
استاد ادبیات دانشگاه آزاد اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: اگر انسان هزار سال دیگر حافظ را بخواند، آیا مانند امروز که ما می‌خوانیم لذت می‌بریم، او هم لذت می‌برد؟ فرضیه این است که آری! لذت می‌برد! لذا اگر به من بگویند حافظ کی متولد شده می‌گویم از ازل و اگر بپرسند کی از یاد رفت! میگویم از ابد! از ازل تا به ابد فرصت درویشان است… گهواره شعر حافظ تاب می‌خورد و از ازل تا به ابد میرود و بر می‌گردد و در این مسیر حرکت می‌کند. هیچ گاه زمان مشمول حال آن نمی‌شود. بنابراین انسان در هر روزگاری و در هر دوره‌ای که باشد، شعر حافظ را می‌پسندد. چون شعر حافظ برای یک زمان خاصی گفته و سروده نشده است؛ چنین احوالی در تصویر‌های فرشچیان هم دیده می‌شود.
او در پایان تأکید کرد: صفای ذاتی فرشچیان و عاطفه‌ مندی این استاد در کارهای او هم تجلی پیدا کرده‌اند. این که کارهای استاد بردل آدم می‌نشیند برای این ست که پر از عاطفه و راستی ست و این‌گونه نیست که تابلویی را برای ما بکشد، ولی در ذهنش چیز دیگری متصور باشد. در حقیقت ذهن و زبان و قلم او یک حرف می‌زنند.

در پایان این برنامه نیز محمود فرشچیان طی سخنان کوتاهی گفت: به نام خداوند هنر آفرین؛ از همه دوستان و آشنایان و سروران، همکاران محترم انجمن مفاخر و عزیزانی که این روز‌ها به یاد من بودند و بنده را مورد ملاطفت خود قرار دادند، نهایت سپاسگزاری و تشکر را دارم و امیدوارم که همه سلامت و تندرست و شادمان و موفق و سرافراز در پناه خداوند بزرگ و درکنار خانواده محترم خود زندگی دلخواهی داشته باشند و خداوند بزرگ همه خوبی‌های روزگار و همه نعمت‌ها و برکات خود را به آنها عنایت کند و همیشه در پناه خداوند شاد و سرافراز باشند.