نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
کاوه خورابه معاون پژوهشی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و عضو گروه موسیقی فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران طی یاداشتی درپایگاه اطلاع رسانی این فرهنگستان عنوان کرد: مسئله بحرانها بهطور کلی و شیوع پاندمیک کووید ۱۹ (کرونا) به وجه اخص، دگربار اهمیت نگاه و رویکرد سیستمی را بر ما واجب میگرداند. به این معنا که […]
کاوه خورابه معاون پژوهشی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و عضو گروه موسیقی فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران طی یاداشتی درپایگاه اطلاع رسانی این فرهنگستان عنوان کرد: مسئله بحرانها بهطور کلی و شیوع پاندمیک کووید ۱۹ (کرونا) به وجه اخص، دگربار اهمیت نگاه و رویکرد سیستمی را بر ما واجب میگرداند. به این معنا که سلامتِ جسم و جان را در نسبت با سایر مؤلفههای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی چونان سیستم یکپارچه در نظر آوریم که لنگی کُمیت یکی، حرکت چرخ رونده به سوی بهبودی را کند مینماید. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،در متن این یادداشت آمده است : مجموعه عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یا به عبارت بهتر آنچه در حوزه فرهنگ به معنای اعم آن میگذرد از یک سو و پدیدار شدن بحرانهای برخاسته از نظام طبیعت وکنشهای انسانی همچون شیوع و فراگیری روزافزون گونههای ویروسی و میکروبی از دیگر سو، شرایطی ویژه را فراروی رهیافت های انسان نسبت به پرسش از معنای زندگی در زیستجهان و بالتبع کنشهای مختلف هنری، سیاسی، زیستی و غیره به منظور پاسخ و مواجه با آن ،فراهم مینماید. به دیگر سخن، میان رویکرد زندگی و عمل چنانکه اوکتاویوپاز میگوید به ناگزیر، رویکردهای دوگانه رخ مینمایاند. پدیدارِ عاطفی برآمده از چنین وضعیتی احساس«تنهایی» است: «اندر یافتنی درونی از آمیختگی ترس، جدایی و در نهایت آیندهای مبهم و پُر استرس. در نهان هر سه عنصر ترس، جدایی و توجه به آینده، مسئلهای پررنگ و پویا دایماً خود مینمایاند: «دیگری». احساس تنهایی ما معنایی دوگانه دارد. از سویی، آگاهی بر خویشتن است و از سوی دیگر، آرزوی گریز از خویشتن». به قول شیخ اجل سعدی شیرازی ، میشویم «وجود حاضر غایب»:
هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای من در میان جمع و دلم جای دیگر است
در هر حال چه آنجا که آگاهی یافتن بر خود و چه آرزوی گریز از خود، مطرح میشود جایگاه دیگری، کارا و ویژه خواهد بود. در فرایند تنهایی، در گذر از «کنار کشیدن» و «بازگشتن»، دگرگونی خلاقیتساز و آفرینندهگی شرطی لازم و ضروری است و این میسر نمیشود مگر به مدد عشق. «و عشق یکی از بارزترین مثالهای غریزه دوگانهای است که باعث میشود ما هر چه عمیقتر خویشتنِ خویش را بکاویم، و در عین حال از خود برآییم و خود را در دیگری تحقق بخشیم». از اینرو، هنر بستری فراهم می سازدکه در آن به مدد عشق گذر از خویش و ظهور در و برای دیگری متحقق میشود.
واقع بودگی شرایط موسیقایی در بحران کرونا مسئله بحرانها بهطور کلی و شیوع پاندمیک کووید ۱۹ (کرونا) به وجه اخص، دگربار اهمیت نگاه و رویکرد سیستمی را بر ما واجب میگرداند. به این معنا که سلامتِ جسم و جان را در نسبت با سایر مؤلفههای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی چونان سیستم یکپارچه در نظر آوریم که لنگی کُمیت یکی، حرکت چرخ رونده به سوی بهبودی را کند مینماید.بیتردید در ستادهای ملی شکلگرفته تحت عناوین مختلف به منظور مبارزه و مقابله و بازداشتِ ویروس کرونا، حضور کنشگران عرصه هنر به ویژه هنرهای شنیداری همچون موسیقی در معادله شادی و خردورزی نقش به سزایی دارد.بیگمان، غایت و پرداخت نهایی اثر هنرمند را باید در دیدهشدن، لمس کردن، شنیدن و اندریافت (ادراک) آن از سوی «دیگری» یعنی مخاطب دانست. به قول مولانا:
هیچ نقاشی نگارد زین نقش بی امید نفع بهر عین نقش هیچ کوزهگر کند کوزه شتاب بهر عین کوزه نه بر بوی آب هیچ کاسهگر کند کاسه تمام بهر عین کاسه نه بهر طعام هیچ خطاطی نویسد خط به فن بهر عین خط نه بهر خواندن نقش ظاهر بهر نقش غایبست وان برای غایب دیگر ببست
رابطه هنرمند و مخاطب، رابطهای است متقابل، سخت درهم تنیده و خلاقیتساز. در شرایط بحرانهای فراگیر به موازات قطع امکانات ارتباطات میان افراد، رابطه هنرمند ـ مخاطب نیز دچار خسران و وقفه میشود. کنشهای هنری و در حوزه موسیقی عمیقاً متأثر از این فضا، با مشکلات و تنگناهایی روبهرو میگردد که در ذیل به برخی از آنان اشاره میشود: ۱- لغو برنامههای آموزشی: شامل کلاسهای آموزش دانشگاهی (ویژه دانشجویان رشته موسیقی، کلاسهای هنرستانهای موسیقی، کلاسهای آموزشگاههای آزاد موسیقی ـ کلاسهای خصوصی. ۲- لغو نشستها و همایشهای مرتبط با حوزه موسیقی و رونمایی از آثار مصوت و مکتوب.
۳- لغو برنامههای تولید موسیقی و تعطیلی استودیوهای ضبط و تکثیر آثار موسیقایی. ۴- لغو و عدم امکان برگزاری کنسرت. ۵- لغو تجمعات شادیانه و غمگنانه در فرهنگ ملی همچون جشنهای ازدواج، ختنهسوران،گلغلتان، بارانخواهی، آفتابخواهی و عزاداریها و آیینهای مختلف که در آن حضور نوازندگان و خوانندگان اهمیت ذاتی و بنیادین دارد. ۶- لغو فعالیت تجاری خرید و فروش سازها (ابزارآلات وصنایع وابسته به موسیقی.)
سپهرِامکانی پیشرو برای حیات موسیقایی آنچه در سطور بالا بهطور خلاصه اشاره شد، «یکی داستانیست پر آب چشم» از شرایط موجود. اما به نظر میرسد رسالت متعالی و متعهد هنر، هنرمندان را بر آن میدارد خود را به مدد متافیزیکِ امید از شرایط موجود به شرایط مطلوب برجهانند. بر اوست که نه تنها به انعکاس و بازتاب شرایط موجود در لابهلای نغمات و ضربآهنگهای خود اقدام کند بلکه چنانکه برتولت برشت میگوید: «هنرش را به مثابه پتک و چکشی بداند که به واقعیت، رخساره نوین میبخشد.» از همین روست که برای جلوهگری و ارتباط با مخاطب میکوشد از حصار موجود به دشتِ امکانات پیشرو روی آورد.
پریرو تاب مستوری ندارد چو در بندی سر از روزن برآرد برون زد خیمه ز اقلیم تقدس تجلی کرد بر آفاق و انفس
گرچه رساناها و رسانههای میانجیگر همچون رادیو تلویزیون همچنان از اهمیت به سزا برخوردارند اما آنجا که ملاحظات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دینی گاه در همنوانی با هنری چون موسیقی دچار ملاحظات خاص میشود، روی آوردن به فضاهایی که در عین حفظ فردیت آنان امکان برقراری ارتباط مستقیم با مخاطب را فراهم سازد، اهمیت فراوانی مییابد. اینترنت و شبکههای اجتماعی و به ویژه برنامههای کاربردی از قبیل تلگرام، واتساپ، اینستاگرام و غیره نقشی ویژه در این شرایط ایفا کردهاند که از جمله موهبتهای آن گذر از گونهای رویکردهای تفریحانه و تفرجبخش به رویکردهای آگاهیبخشی، دانندگی و ارتباط ثمربخش است. تجربههای جدید از برگزاری کنسرتهای موسیقی منسوب به کنسرتهای صندلی خالی، بالکن به مثابه استیج، امکان گروهنوازیهای متعدد با حفظ فاصلهگذاری اجتماعی و تولید اثر واحد موسیقایی، امکان تکنوازی و تکخوانی و گروهخوانی به صورت آنلاین یا ضبطهای از پیش انجام گرفته، تمدید و عدم تعطیلی کلاسهای آموزشی به صورت آنلاین و امکان گفتوگوهای تخصصی در باب موضوعات موسیقایی، نقد و بررسی آثار، همه و همه به مثابه امکانات پیشروی عرضه هنر موسیقی، محفل و بستری دیگر را در اندیشیدن به نقش و جایگاه این هنر در شرایط ویژه فراهم ساخته است.
در پایان این نوشتار، بایسته است دو نکته را به تأکید برشمارم: ۱- پیکان زهرآگین توقف فعالیتهای هنری و از آن جمله موسیقی، علاوه بر خسرانهای ذهنی و معنوی، قلب تپنده حیات مادی و اقتصادی کنشگران در زمینههای تدریس، سازسازی، خرید و فروش ضبط و تکثیر و غیره را نیز نشانه رفته است. تولید هنری همچون گونههای دیگر تولید در عرصههای مادی و اقتصادی نقش به سزایی در تولید درآمدهای ملی دارد و جایگاهی ویژه از کنشهای مالی را به خود اختصاص میدهد. بنابراین رواست توجه به این نقش و جفاست هر گونه غفلت از وضعیت معیشتی و زندگی جامعه هنرمندان. برگُرده دولت و حاکمیت است با رویکردی جامعهگرا و عدالتمحور، پیگیر امور هنرمندان و خانوادههای آنان در بهرهمندی از بیمههای درمانی، بیکاری، حمایتهای مالی و مادی باشد. ۲- فردریش شیلر در کتاب آزادی و دولت فرزانگی در بخش نامه نهم مینویسد: «انسان منزلت خود را از دست داده بود، اما هنر آن را در سنگهای معنییافتهی خود نجات میبخشید». بحران کرونا میتواند پرسمان انسان و شأنیت او را نشانه رود، قرنطینه، ایزولاسیون و فاصلهگیریهای اجتماعی، همه و همه میتواند هیمهای باشد بر آتش ِبرافروخته تنور ترس و اضطراب از یکسو و خراشی باشد بر چهره زیبارویی به نام آزادی، چه در بعد فردی و چه اجتماعی. اما باز به گفته شیلر «هنر دختر آزادی است و ضرورت آن زاییده روح است». در این میان موسیقی چونان زبانی فرامرزی و نوری آگاهنده، روشنیبخش فضای تاریک فاصلهها و تنهاییهاست. موسیقی برآمده از اصالتها و اندیشههای ناب بر طبل رزم شادی و نشاط عقلانی میکوبد و تحمل شرایط طاقتفرسای کنونی را تسهیلگر میشود. بیتردید پرهیز از هرگونه درغلتیدن به رویکردهای عوامانه و دمِ دستی که به خوشباشیهای نااندیشانه فرا میخوانندمان، بایسته توجه ویژه است.نوای موسیقایی هنرمندان حامل پیام اتحاد، همبستگی و امید زندگی درین رزم ِمشترک علیه دردِ مشترک برخاسته از بحران موجود است. در نینوای امیدبخش آن باید دمید و بینوایی افسردگی را به محاق فراموشی سپرد.
کی شود پژمرده میوه آن جهان شادی عقلی نگردد اندوهان (مولانا)
شادی و خرد و عقلانیت در تنیدگی با یکدیگرند که کاهش هریک، ناتوانی دیگری را به همراه خواهد داشت:
چو شادی بکاهی بکاهد روان خرد گردد اندر میان ناتوان (فردوسی)
در این صعبروزی و پریشانعالمی و بوالعجبی، هنر و هنرمند نیکاندیش میداند که «چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو»؟. پس با سلاح امید و کار، خلاقانه در میدان بزم و رزم میکوشد و در کار امید و شادیپراکنی مشغول. دریغ است از شادی و هنر سخن رود و در ختم کلام به شعر مرحوم ژاله اصفهانی اشاراتی نرود:
بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود من نگویم که بهاری که گذشت آید باز روزگاری که به سر آمده آغاز شود روزگار دگری هست و بهاران دگر شاد بودن هنر است، شاد کردن هنری والاتر لیک هرگز نپسندیم به خویش که چو یک شکلک بیجان شب و روز بیخبر از همه خندان باشیم بیغمی عیب بزرگی است که دور از ما باد کاشکی آینهای بود درونبین که در آن خویش را میدیدیم آنچه پنهان بود از آینهها می دیدیم میشدیم آگه از آن نیروی پاکیزهنهاد که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن پیک پیروزی و امید شدن شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد زندگی صحنهی یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمهی خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد