چکیده سخنرانی دکتر بلخاری در هم‌اندیشی بررسی آراء و اندیشه‌های ابوریحان بیرونی

سه شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۷ هم‌اندیشی بررسی آراء و اندیشه‌های ابوریحان بیرونی با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش روز سه‌شنبه ۱۳ شهریورماه ۱۳۹۷ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار گردید. در این مراسم که با حضور شخصیت‌های علمی و فرهنگی همچون دکتر مجتهد شبستری و دکتر موسوی گرمارودی برگزار شد، […]

سه شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۷

IMG 4472

هم‌اندیشی بررسی آراء و اندیشه‌های ابوریحان بیرونی با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش روز سه‌شنبه ۱۳ شهریورماه ۱۳۹۷ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار گردید.

در این مراسم که با حضور شخصیت‌های علمی و فرهنگی همچون دکتر مجتهد شبستری و دکتر موسوی گرمارودی برگزار شد، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن؛ دکتر غلامرضا اعوانی، عضو پیوسته فرهنگستان علوم؛ دکتر حسن تاجبخش، استاد دانشگاه تهران و عضو پیوسته فرهنگستان علوم و دکتر محمد باقری، عضو هیأت علمی پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران به ایراد سخنرانی پرداختند.
چکیده سخنرانی دکتر حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با عنوان « هند، ایران و ابوریحان (به مناسبت سیزدهم شهریور روز بزرگداشت ابوریحان بیرونی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی) » بدین شرح است:
ابوریحان بیرونی، یکی از ‌دانشمندان بزرگ تمدن اسلامی ، متولد ۱۲ ذی‌الحجه سال ۳۶۲ق/ ۹۷۳‌م در شهر خوارزم و متوفی چهارم رجب ۴۴۰‌ق در غزنه، در کتاب بسیار ارزشمند تحقیق ماللهند من مقوله مقبوله فی العقل أو مرذوله (که به کتاب تاریخ‌الهند نیز شهرت دارد) اولین تحقیق جامع درباره اعتقادات و جهان‌بینی هندیان را انجام داده است. این کتاب که طی همراهی‌بیرونی با سپاه غزنوی در حمله به هند انجام گرفته محصول سالها حضور وی در هند است . حضوری که به فراگیری زبان سانسکریت  و حتی ترجمه دو کتاب سانکهیه سوتره و یوگه سوتره به زبان عربی انجامید. بیرونی که در این کتاب به نقد آرای مسلمین درباره ادیان دیگر و نیز آرای ابوالعباس ایرانشهری (فیلسوف قرن سوم و چهارم ) درباره ادیان هندی و همچنین علل پیدایش روایات نادرست پرداخته، به مبانی افکار، اعتقادات، و آداب و رسوم دو مذهب اسلام و هندو اشاره کرده و لشکرکشی‌های غزنویان را موجب وحشت و هراس مردم هند از مسلمین و بالتبع دشواری دسترسی به علوم هندوان می‌داند.
شرح ابوریحان در بیان اختلافات و امور متباینی که قرب و نزدیکی دو ملت را غیر ممکن می‌سازد صفحاتی  از تحقیق ماللهند را به خود اختصاص داده، لیک با تفکیک اعتقاد عوام و خواص و با ورود به ساحت بررسی اعتقادات هندیان درباره مسائلی چون ذات خداوند، امور معقول و محسوس و تناسخ و چگونگی نهایت آن احوال پس از مرگ و… آرام‌آرام به تبیین معانی و محورهایی می‌پردازد که بیانگر اشتراکات دو مذهب در عقیده و ایمان است؛ مثلاً، در باب اعتقاد هندیان به خداوند می‌آورد:
عقیده هندیان درباره خدا این است که او یکتا و ازلی و ابدی‌ست و آغاز و انجام ندارد و در کنار خود توانا و حکیم و حی و محیی و متقن و مدبرست و در ملکوت و سلطنت خویش فرد و یگانه و از ضد و ند [شریک] بری است و چیزی با او همانند نمی‌باشد و به چیزی شبیه نیست  (بیرونی، ۱۴۰۳: ۲۴)
ظاهراً ابوریحان به اوپانیشادها، که کامل‌ترین کتاب حکمی هندوان است، دسترسی نداشته، فلذا در تبیین اعتقاد آنان به خداوند به کتاب باتنجل ، که همان کتاب مشهور یوگا سوترا  منسوب به پاتانجالی  حکیم بزرگ بودایی است (که در قرن دوم پیش از میلاد به تعبیر خود نظام‌بخش و انتشاردهنده فنون مربوط به تجزیه و تحلیل احوال نفسانی و ذهنی از طریق فرونشاندن و تسلط بر آنان (یا همان یوگا) بود (شایگان، ۱۳۸۳: ۶۳۱)) رجوع می‌کند. بیرونی سؤالات سائلی را که به‌ دنبال شناخت معبودی است که با پرستش او توفیق حاصل شود، همراه با ذکر صفات این معبود از کتاب پاتنجل عیناً نقل می‌کند تا به تعبیر خود روایتش از اعتقاد هندیان صرفاً مسموعات نباشد:
این معبود برتر مطلق است در قدر و منزلت، پاک و منزه است از هرگونه آلودگی و غفلت، خیر محض و تام است و نیز منزه از مکان، وی عالم ازلی و دانای به ذات خویش است و نفس را این استعداد هست که به مدد عقل او را ادراک کند (بیرونی، ۱۴۰۳: ۲۵).
همچنین بیرونی از اصطلاح ایشفر یا همان ایشوارا  در ذکر این واحد مطلق نام می‌برد؛ بی‌نیاز بخشنده‌‌ای که وحدت او محض و وجود او یگانه‌وجود حقیقی است.
گزینش چنین جملاتی توسط بیرونی، سیر معنا را به بیان ایده و عقیده هندیان درباره وحدت ‌وجود می‌کشاند، زیرا وی با رجوع به کتاب کیتا ، که آن را جزئی از کتاب بهارت  می‌نامد (و منظور بهگودگیتا  است)، به نقل از باسدیو (که همان کریشنا  یا هشتمین اواتار  ویشنو یکی از خدایان اصلی هندو پس از برهما  و شیوا  است)، وحدت ‌وجود را از زبان او چنین بیان می‌کند:
منم همه‌چیز، بدون آغاز زایش و انجام مرگ و در کار خود قصد پاداش ندارم و به جهت دوستی یا دشمنی، طبقه‌‌ای را غیر از طبقه دیگر، مخصوص نمی‌گردانم و مراد هریک از آفریدگان خود را در کار خود داده‌ام. پس کسی که مرا به این صفت شناخت و در دور کردن طمع از کار خود به من تشبیه کرد گره کار او گشوده می‌شود و نجات و آزادی برای او آسان می‌گردد  (همان: ۲۶).
جالب است که بیرونی، مستند به تعریفی که از فلسفه در یونان و نیز نزد حکمای مسلمان وجود دارد، فراز آخر کلام فوق‌الذکر را همان تعریف فلسفه می‌خواند.
چنان‌که گفتیم، این آخرین ارجاع بیرونی در بیان اعتقاد هندیان به خداوند یکتا، در عین شرح حق، شاه‌بیت حکمت هندو (به‌ویژه در اوپانیشادها) یعنی اعتقاد به وحدت ‌وجود است. فراز «منم همه‌چیز» در این روایت بیرونی از گیتا و نیز ذکر اعتقاد هندیان درباره موجودات، که شیء واحدی است، این معنا را نشان می‌دهد. بیرونی در بخش دیگری از باب دوم با ذکر جمله فوق، روایت وحدت اشیا را به نقل از باسدیو چنین نقل می‌کند:
ولی در نزد تحقیق درمی‌یابیم که همه اشیاء الهی است، زیرا بشن [ویشنو] خود را زمین قرار داد، تا حیوان بر آن مستقر شود و خود را آب قرار داد، تا آن‌ها را غذا دهد و خود را باد و آتش قرار داد، تا آن‌ها را رشد و نمو دهد و خود را برای هریک از آن‌ها دل قرار داد و یادگیری و دانش و ضد آن دو را بخشید همان‌گونه که در بید [ودا] ذکر شده است (همان: ۳۲).
آنچه بیرونی از اعتقاد هندیان به وحدت ‌وجود از کتاب بهگودگیتا ذکر کرده شواهد گسترده‌تر دیگری نیز دارد؛ فرازهایی چون:
من جانم، مقیم تمام قلب‌ها، منم آغاز و انجام ِهر هستنده، میانه هر هستی… منم ذهن، میان حواس! منم هوشِ هستی میان هستندگان (جواهریان و یزدانجو، ۱۳۸۷: ۱۰۵ ـ ۱۰۶).
یا:
و عین نور منم، بی‌زوال منم، مقید منم، و هرچه شده است و می‌شود و خواهد شد منم ـ و من که منم و تو که تویی، من و تو و تو و من را بفهم ـ و همه منم، در این شک میار (داراشکوه، ۱۳۸۱: ۳۷۵).
یا:
این منم که آیین مذهبی، قربانی، خیرات به نیکان، گیاه شفابخش، و ذکر متعال می‌باشم. من هم کره، هم آتش و هم تقدیم هستم (Prabhupada, 1986: 476).
و یا:
هر آن کس که مرا در همه‌چیز و همه‌چیز را در من ببیند، نه من از او منفصل می‌شوم و نه او از من جدا می‌گردد (شایگان، ۱۳۷۵: ۳۱۲).
این معنا را اثبات می‌کند و نشان می‌دهد؛ به‌ویژه در باب سوم با بحث درباره وحدت ‌وجود، هندیان را از معتقدان جدی به این ایده می‌داند:
و برخی از ایشان وجود حقیقی را علت اولی تمامی موجودات دانسته که در ذات خویش مستغنی از دیگران ولی دیگران نیازمند به اویند…. از دیدگاه آنان حق همان واحد اول است و این همان رأی صوفیه و حکما است… . همچنین آنان معتقدند که وجودْ شیء واحدی است و علت نخستین خود را به صورت‌های گوناگون در آن نمایان می‌سازد و نیروی نخستین در اجزای آن به حالت‌های مختلف، که با وجود یگانگی مستلزم چندگانگی است، حلول می‌کند. و از ایشان کسانی هستند که می‌گویند: کسی که به کلیت خویش به سوی علت نخستین متوجه شود و تا حد امکان با ترک واسطه‌ها و دور انداختن علایق و عوائق به آن مانند گردد، با آن متحد می‌شود و این همان آرایی است که صوفیان به جهت تشابه موضوع بدان رفته‌اند  (همان: ۲۸).
ذکر این معانی نشان می‌دهد بیرونی، به‌رغم اشاره به اختلافات و مباینت‌های دو فرهنگ اسلامی و هندو، در ابتدای باب دوم به مواردی نیز که می‌تواند اشتراکات را بنمایاند توجه کرده است. گرچه در مقدمه، بیرونی تقریب آرای هندیان با نصاری و اهل تصوف را با ذکر این معنا که این اصناف در حلول و اتحاد دارای تقریب فکر و نظرند  (همان: ۱۶) مبنا قرار می‌دهد، لیک در ساحت ذکر اشتراکات، علاوه بر اعتقاد به خداوندی واحد و نیز وحدت ‌وجود، بر وحدت اندیشه مسلمین و هندوان نیز در باب تصوف و عرفان تأکید می‌کند. آینده نشان داد بیرونی در این استنباط و استنتاج مصیب بوده است. حضور میر سید علی همدانی در هند و بویژه دلبستگی شدید داراشکوه با ترجمه اپانیشادها به فارسی و نگارش آثاری چون مجمع البحرین  دلیل ادعای فوق است.