نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : چهارشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۶ در مراسم نکوداشت استاد دکتر مهدی محقق که روز سهشنبه ۱۲ دی ماه ۱۳۹۶ در محل بنیاد ملی نخبگان برگزار گردید، دکتر حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به ایراد سخنرانی پرداخت. چکیدهای از سخنرانی ایشان بدین شرح است: از بزرگترین سعادتهای زندگی این حقیر، سعادت […]
در مراسم نکوداشت استاد دکتر مهدی محقق که روز سهشنبه ۱۲ دی ماه ۱۳۹۶ در محل بنیاد ملی نخبگان برگزار گردید، دکتر حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به ایراد سخنرانی پرداخت.
چکیدهای از سخنرانی ایشان بدین شرح است: از بزرگترین سعادتهای زندگی این حقیر، سعادت خدمت به فرهنگ شریف، عظیم و بلند مرتبه ایرانی- اسلامی در کنار استاد بزرگ و بیهمتایی چون حضرت استاد دکتر مهدی محقق (زید عزه) در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران است. از سال ۱۳۶۰ که در عنفوان جوانی و در سن نوزده سالگی شغل شریف معلمی را به عنوان آموزگار کلاس چهارم ابتدایی آغاز کردم (و سپاس بی حد و کران حضرت باری تعالی را که اینک نیز در دانشگاه تهران، استدام همان شغل شریف را دارم) هرگز تصورم این نبود روزی نامم در کنار این استاد بلند مرتبه که از دور به او عشق میورزیدم و دوستش داشتم، قرار گیرد. اما لطف حضرت حق این معلم ساده را به عنوان دانشجویی در کنار استاد بلند مرتبه خود قرار داد تا از حضور گرمش، جانم به شوق آید و علمم به صفای درون حضرت استاد پرورش یابد. آنگاه که در پاییز سال ۱۳۹۵ برای نخستین بار از سوی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی سابق، بحث همکاری این حقیر با انجمن مطرح شد، آن برادر صالح میدانند چگونه در همان برخورد اول، ناخودآگاه و بیمهابا مطرح کردم: هرگز! جانشین شخصی چون دکتر مهدی محقق، هرگز. من حقیر در خدمت استادانم شاگردی کرده بودم و نیک میدانستم مناصب دنیوی حتی اگر زمامداری کل جهان باشد، به اندازه حتی عتابی که استاد از شاگردش میکند ارزشی ندارد، پس چگونه میتوانستم «جانشینی» استادی را بپذیرم که خاص و عام بر استادی و بزرگواریش اقرار داشته و دارند؟ ماهها گذشت و من علیرغم تصور خام فراموشیِ آن پیشنهاد؛ با صورت جدیتر قضیه مواجه شدم باز هم این لطف دوستان، با انکار من پاسخ گرفت اما با تاکید بر این نکته که پذیرش شما، برداشتن باری گران از دوش حضرت استاد و همکاری با ایشان است، پذیرفتم. اما باز جانم مایل و پذیرای این معنا نبود پس با منزل حضرت استاد تماس گرفتم و با ایشان سخن گفتم و پس از آن بود که وجیزه ذیل را در روزنامه شریف و وزین اطلاعات که هماره با نام مردی جلیل القدر چون استاد دعایی همراه است چاپ کردم: «از زمانی که مسئولیت انجمن آثار و مفاخر ایران به این حقیر پیشنهاد شد تا کنون چهار ماه میگذرد. آن زمان و به هنگام طرح مسئله عرض کردم جایی که دکتر محقق (که محققاً از مفاخر بیبدیل این مرز و بوم هستند) حضور دارند، بنده و امثال بنده هرگز نباید و نمیتوانیم جای نشین باشیم. همراه و دستیار ایشان شاید. نزدیک به چهارماه گذشت و من امیدوار که قضیه فراموش شده است اما هفته گذشته اطلاع دادند حکم مسئولیت امضا شده است. روز چهارشنبه گذشته با منزل دکتر تماس گرفتم و با حضرت استاد و همسر گرامیشان صحبت کردم. سخنان استاد پدرانه، مشفقانه و دلگرم کننده بود. خدمتشان عرض کردم بر اساس سنتی گرانقدر در فرهنگ و تاریخ هنرهای سنتی ما ایرانیان، چون شاگردی کنار استاد قرار میگیرد در این همراهی باید از حضرت استاد اذن بخواهد و طلب دعای خیر کند. از ایشان هم اذن خواستم و هم طلب دعای خیر و استدام استادی و حمایت. استاد با مهربانی اذن داده و دعا کردند. حضور حضرت ایشان در جمع هیات مدیره و إنشاءلله ریاست هیات مدیره هم قوت قلب است و هم مهترین دلیل که برای همراهی استاد به انجمن می روم نه العیاذباﻟله جای نشینی ایشان. که تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف.» و در روز معارفه نیز بیان کردم که اگر اذن حضرت استاد نبود محال بود چنین سِمتی را بپذیرم. اینک حضرت حق را شاکرم که اجازه تنفس در حضور مردی بزرگ چون او را به من داده و در محضر ریاست هیأت مدیره انجمن، حضورش گرما بخش انجمن و قوت قلب چون منی است.