چکیده سخنرانی دکتر بلخاری در مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ی سنایی با عنوان «تاملی در تمثیل‌گرایی سنایی در سیرالعباد»

شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۷ بیست‌وچهارمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ی سنایی با سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با موضوع «تاملی در تمثیل‌گرایی سنایی در سیرالعباد» روز چهارشنبه ۲ خردادماه ۱۳۹۷ در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. در این جلسه که در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار گردید، به چگونگی […]

شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۷

18 5 23 145935img 2910

بیست‌وچهارمین نشست از مجموعه درس‌گفتارهایی درباره‌ی سنایی با سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با موضوع «تاملی در تمثیل‌گرایی سنایی در سیرالعباد» روز چهارشنبه ۲ خردادماه ۱۳۹۷ در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

در این جلسه که در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار گردید، به چگونگی ورود تمثیل عرفانی در شعر سنایی و مبنا قرار گرفتن او برای تمثیل‌گرایانی چون عطار و مولانا پرداخته ‌شد.
دکتر بلخاری پیرامون انتخاب «سیرالعباد» چنین گفت: سنایی مثنوی‌های دیگری هم دارد که به نام او مطرح است مانند «عقل‌نامه». بسیار تمایل داشتم که روی «عشق‌نامه» سنایی بحث کنم اما تردید در اینکه کتاب متعلق به سنایی است یا خیر مرا به «سیرالعباد» رساند که به طور مسلم از آن سنایی است. آیا سنایی متاثر از ارداویرافنامه است یا آثاری از این قبیل که به آن اشاره خواهم کرد. عنوان بحث من در باب آشنایی با سیرالعباد، مسأله تمثیل‌گرایی در مقابل تاویل‌گرایی است که باید محور اصلی بحث در این حوزه مختصر را تبیین کنم. در باب تمثیل و تاویل در فرهنگ اسلامی ـ ایرانی می‌شود این نکته بنیادین را گفت که از دیدگاه متفکران و محققان مسلمان ما یک حضرت معنای مکنونِ مستور محجوب داریم که حقیقت اصلی است و از سوی دیگر انسانی که اشرف مخلوقات و مخلوق اکبر این حضرت معنا است، باید سیری به سوی این حضرت داشته باشد.
تمثیل سیر نزول در قلمرو معنا است
«سیرالعباد» یک مثنوی رمزی، عرفانی و تمثیلی از سنایی است که بسیار در ادب فارسی و ایران و حتی در جهان شناخته شده است. یکی از مهم‌ترین نکاتی که انسان در سپیده‌دم هستی خود ادراک کرد، اصل انفصال و جدایی از حضرت معنا بود. بنابراین تاریخ اندیشه در همه تمدن‌ها و به ویژه در حوزه عرفان و حکمت بازیابی مسیر و طریقی است که این پرنده به آشیانه خود  برگردد. «سیرالعباد» هم همین است. در حوزه حکمت رسیدن به حضرت معنا و بازگشت به اصل، گروهی طریق تاویل و گروهی طریق تمثیل را برگزیده‌اند که طریق تمثیل در زبان ما، طریق تنزیل است و طریق تاویل، طریق تصعید. در طریق تمثیل از معقول به سمت محسوس و در جریان تاویل از محسوس به عمق معقول حرکت می‌کنیم. یعنی تمثیل سیر نزول در قلمرو معنا است و غایت آن هم درک است، اما تاویل سیر صعود است و غایت آن هم وصل است.
ذهن سنایی در سیرالعباد سینوی است
ما در مسأله تمثیل به درکی از معنا می‌رسیم، اما در تاویل چون بازگشت به ابتداست، با حقیقت معنا انس پیدا می‌کنیم و غایت، انس با  معناست نه درک معنا. در تمثیل ما از امر محسوس برای ادراک امر معقول استفاده می‌کنیم و چون انسان‌ها اول و بالذات بنده حس هستند، لاجرم آنچه در قلمرو محسوس برای آن‌ها بیان و ارائه شود، ادراک می‌کنند. حتی یکی از شئون قرآن هم همین تمثیل است. یعنی حق چون بخواهد نازل شود، تمثیل یکی از زبان‌های برگزیده او است. ذهن سنایی در سیرالعباد ذهن سینوی است و حتی ذهن مولوی و عطار نیست. ما در مسأله تصویر یا هنر می‌خواهیم از ماهیت مکنون روحانی یک مراد، تصویری ارائه دهیم که حتی یک روستایی هم با دیدن این تصویر به این ماهیت  مکنون روحانی پی برد. در جهان محسوس چه چیزی به حضرت نور نزدیک است، حضرت خورشید که در ادیان و آیین‌های باستانی خدای پدر است. خورشید عالی‌ترین نماد هویت نوری است، همین را تبدیل به هلال می‌کنیم و پشت سر کسی قرار می‌دهیم که می‌خواهیم او را قدیس جلوه دهیم که این تمثیل است. استفاده از یک امر محسوس برای بیان یک امر معقول و مکنون که هویت روحانی شخص است و همین مساله در هند لوتوس است که در کتاب «اسرار مکنون یک گل» در این باره مفصل بحث کرده‌ام.
استفاده از تمثیل در سیرالعباد بسیار است. اگر در سیرالعباد با قصه و داستان روبه‌رو هستیم، استفاده از همین رمز تمثیل است. کارکرد تمثیل گاهی فوق‌العاده عالی است، اما بیان این نکته هم ضروری است که هم تمثیل و هم تاویل می‌تواند خطرناک باشند. خطرناکی تمثیل در این است که به همان اندازه که راهنما و فروزنده راه است، می‌تواند فریب هم بدهد و شخص را به جایی برساند که محسوس را حقیقت انگارد و آن را نردبان حقیقت نداند، بنابراین تمثیل یک شمشیر دو دم است، که هم می‌تواند شخص را به مقام ادراک نزدیک و هم از آن دور کند. در تاویل خطر در این است که بسیاری یافته‌های نفسانی خود را به جای تاویل به خورد مردم دهند که در طول تاریخ این اتفاق زیاد افتاده است.
تمثیل در شعر عرفانی با سنایی شروع می‌شود
تمثیل در شعر عرفانی با سنایی شروع می‌شود. یعنی خود تمثیل در حکمت و اندیشه اسلامی با سنایی شروع نمی‌شود ولی ورود تمثیل عرفانی در شعر فارسی، برای حضرت سنایی است و عطار و مولانایی که از پس سنایی می‌آیند تمثیل‌گرا می‌شوند و گستره تمثیل را بسیار فراخ می‌کنند، به قسمی که بعد از مولانا هیچ‌کس نتوانست به اندازه او گستره تمثیل را وسعت دهد. سنایی تمثیل‌گرایی را وارد شعر عرفانی فارسی کرد و در این قلمرو جایگاه مهمی دارد. قهرمان اکبر در تاویل «ابن‌عربی» است. در قلمرو «فصوص‌الحکم» و «فتوحات» کار ابن‌عربی تاویل است، یعنی می‌خواهد شما را از محسوس به معقول ببرد و اصلا هم کاری ندارد که شما در این قلمرو می‌توانید هم‌پای او از این نردبان آسمان بالا بروید و به پشت بام معنا برسید. می‌گوید اینکه متوجه نشدی، مشکل تو است، ولی در تمثیل این‌طور نیست. تمثیل فرش جان خویش را در پیش پای مخاطب پهن می‌کند که قرآن هم یکی از این نمونه‌هاست. در تاویل ما با یک سری مرید روبه‌رو هستیم که از بند تمثیل رسته‌اند و منتظر دستی هستند که دست آن‌ها را بگیرد و بالا ببرد.
روح سنایی جهان والا را سیر می‌کند
تمثیل قصه‌گویی و استفاده از امر محسوس و تاویل بریدن و جدا شدن از محسوس است. شما به واسطه تمثیل کودک را به مدرسه می‌کشانید و به واسطه تاویل او را بالا می‌برید. تمثیل دامی است که ما می‌گسترانیم، تا مرغان را به این دامگه عرفانی بخوانیم. به همین دلیل زبان مولانا، زبان تمثیل است و به همین دلیل در دنیا گل کرد. تمثیل در تمدن اسلامی با «اخوان‌الصفا» شروع شده است. هم زمان با اخوان‌الصفا فارابی را داریم که ورودی به جهان تمثیل ندارد. فارابی حضرت اول در فلسفه اسلامی و فرد بزرگی است، اما رویکرد فارابی تمثیلی نیست. بعد از آن ابن سینا است که سه رساله تمثیلی در حوزه مجموعه مسائل فلسفی خود دارد که من به آن سه، «معراج‌نامه» را هم اضافه می‌کنم. روح سنایی که جهان والا را سیر می‌کند، در جایی یک همنشینی بین قوه خیال رهزن و صفت بخل پیدا می‌کند و اینجاست که رد پای ابن‌سینا در سیرالعباد به شدت قوی می‌شود، چون در رساله‌های دیگر این مسأله را ندارید.
«سیرالعباد» درباره مراحل آفرینش آدمی است
برای ابن سینا هم مسأله تمثیل، مسأله عروج روح مطرح است. دغدغه فیلسوف این است که چگونه می‌توان از فلسفه، نردبانی برای رسیدن به پشت بام آسمان ساخت؟ و برای اینکه مخاطب را جذب کند همین را به صورت قصه و داستان درمی‌آورد. یعنی تا پیش از سنایی و خود سنایی، موضوع تمثیل، عروج حضرت روح است. ولی گستره تمثیل نزد عطار و مولانا خیلی چیزهای دیگر را دربرمی‌گیرد و وسیع می‌شود. تفاوت‌هایی میان تمثیل‌های سنایی و مولانا و عطار وجود دارد. داستان «سیرالعباد»، داستان عروج روح است و به حوزه‌های دیگر تمثیل ورود پیدا نمی‌کند ولی بعد از سنایی، عطار و مولانا حوزه تمثیل را گسترش می‌دهند. در واقع داستان‌های تمثیلی عروج روح را قبل از «سیرالعباد» و سنایی هم داشته‌ایم. «سیرالعباد» درباره مراحل آفرینش آدمی است و سیر نفس و سفر روحانی برای رسیدن به کمال انسانی است یعنی می‌توان آن را جزو سفرنامه‌های روحانی دانست. سنایی مثنوی را در دوران پختگی و پس از «کارنامه بلخ» و پیش از «حدیقه‌الحقیقه» در سرخس سروده است و یک مثنوی مدحی به نظر می‌آید.