نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۷ بیستو پنجمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی سنایی با سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با موضوع «آشنایی با سیرالعباد الی- المعاد» روز چهارشنبه ۹ خردادماه ۱۳۹۷ در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. دکتر حسن بلخاری با خلاصهای از صحبتهای جلسه گذشته چنین آغاز کرد: در […]
بیستو پنجمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی سنایی با سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با موضوع «آشنایی با سیرالعباد الی- المعاد» روز چهارشنبه ۹ خردادماه ۱۳۹۷ در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
دکتر حسن بلخاری با خلاصهای از صحبتهای جلسه گذشته چنین آغاز کرد: در جلسه اول که شرح سیرالعباد سنایی بود، مقدماتی را درباب تدوین و تصنیف سیرالعباد توسط سنایی مطرح کردیم. همچنین مساله تمثیل و نقشی که سنایی در ادخال مباحث عرفانی و حکمی به حوزه شعر فارسی دارد که پس از او این مسیر را بزرگانی چون عطار و مولانا ادامه دادند. متون پیش از سیرالعباد در سفرروح سیرالعباد از جمله متونی است که در باب اشتراکاتش با متون دیگر بحثهای مهمی در تاریخ ادبیات ایران صورت گرفته. به عنوان مثال: برای نخستین بار شخصی به نام یوگنی ادواردویچ ایران شناس روسی در سال ۱۹۲۵ که حدود ۳۰-۲۰ سال بر نیکلسون مقدم است مقاله ای دارد که در آن همانندی «سیر العباد و کمدی الهی» را مطرح کرده و شاید ادواردویچ اولین کسی است که در تحقیقات خود به این مساله برخورد کرد. لکن بنا را بر این بگذارید که در قرن بیستم مجموعه مطالعات و تحقیقات وارد حوزه تطبیقی میشود و در این قلمرو بنابر ذوق¬ زدگی حاکم بر جریان تطبیق ¬گرایی قرن بیستم کوچکترین شباهتی سبب ظهور برخی تئوریها و فرضیهها میشود. علت این نکته این است که دانته یک نگاه اخلاقی مبتنی بر الهیات مسیحی دارد که شبیه به «سیاحت غرب» آقا نجفیقوچانی است. اگر ادواردویچ کمی با حکمت اسلامی آشنا بود متوجه میشد سیرالعباد سیر نزولی و سیر صعودی روح در مراتب ایجادی خودش است نه اخلاقی. البته سنایی در سیرالعباد در مزمت حقد و حسد صحبت میکند. در نگره عرفانی و این که نگاه عرفانی انسان را به آن قلّه می¬رساند نیز صحبت میکند. بعد از ادواردویچ به نیکلسون در ۱۹۴۳ میرسیم که مقاله ای با عنوان «سنایی پیشرو ایرانی دانته» دارد. عبدالمنعم جبررجا نیز کتابی دارد بهنام «رحلهالروح بین ابن سینا و سنایی و دانته» که در سال ۱۹۷۷ نوشت. در بین محققان تطبیقی ادبیات ارتباط بین کمدی الهی دانته و سیرالعباد جدی است و ایجاب میکند که به عنوان بحث مبنایی هم به چند و چون آن بپردازیم و هم به نقد آن. در نگاه اول هرگونه شباهت ظاهری و صوری نمیتواند مبنای برخورد تطبیقی با این استنتاج که این بر آن موثر است، منجر شود. این از لحاظ علمی در حال حاضر پاسخگو نیست.
داستان اِر افلاطون در کتاب دهم جمهور مشهورترین متن درباب سفر روح در سطح جهان را میتوان بخش آخر کتاب «دهم جمهور» افلاطون دانست داستان جوانی که در یکی ازجنگ های یونانی فوت می کند. بعد ازپایان جنگ افرادی که اجساد را جمع می کنند، جسد او را هم پیدا می کنند و می آورند برای سوزاندن، غسل، کفن و آماده شدن برای دفن که ناگهان جوان زنده می شود در این زنده شدن، جریان سفر روحانی خود را بازگو می کند. بحث مهمی در تاریخ ادبیات مطرح شد که آیا داستان افلاطون متاثر ازمتن زرتشتی «ارداویرافنامه» است؟ چون درداستان ارداویرافنامه هم سیر روحانی روح در جهان برزخ وجود دارد. این پرسش در باب تاثیر پذیری افلاطون رد می شود و علت آن این است که ارداویرافنامه در قرن ۹ میلادی نوشته شده یعنی تمدن اسلامی. اسلام در ورود به ایران دین زرتشت را جزو اهل کتاب دانست. کتاب افلاطون در قرن چهارم یا پنجم (ق.م) نوشته شده که با ارداویرافنامه فاصله ای حدود ۱۴۰۰ سال دارد پس امکان تاثیر محال است. ردپای این داستان را میتوان در کتاب «هادختنسک» دید. در بخش دوم اوستا، «یشتها» پیوستی وجود دارد بهنام هادخت نسک. زمان تقریبی نگارش یا تدوین این اثر ۸۰۰(ق.م) است. این کتاب ۴۰۰ سال بر کتاب جمهور افلاطون مقدم است. میتوان گفت هادخت نسک اولین سفر روح را مطرح میکند و سیرالعباد سنایی هم این سفر را بیان میکند. این متن اولین سفر روحانی مثل سیرالعباد در زندگی بشر است. قبل از هادختنسک متن «رویای خَنوع» یهودیان است، نگارش متون یهودی مقدم بر متون زرتشتی است ولی به فارسی ترجمه نشده و بعد از آن داستان افلاطون و بعد از این داستان در تمدن اسلامی «رسالهالغفران» ابولعلای معری مقدم بر سیرالعباد سنایی هستند و امکان رجوع سنایی در سیرالعباد به رسالهالغفران وجود دارد. متن دیگر کتیبه کرتیر است که در آن با عروج روحانی کرتیر آشنا میشویم. کرتیر از موبدان پرنفوذ اوایل دوره ساسانی است که به نظر میرسد در نهانخانه خودش هادختنسک را داشت چون اگر سفر روحانی نوشته شده در این کتیبه را با هادختنسک مقایسه کنید تقریبا یکی است. پیش از سنایی نمونه هایی از سفر روحانی وجود دارد و معراج پیغمبر(ص) هم یکی از آنها است. روایت اخلاقی و دینی در معنای آئینی آن در اندیشه مسیحیت و اسلام سه گانه است: برزخ، دوزخ و بهشت. در اندیشه فلسفی جهان از سه بخش: روح مجرد کامل، نفس در میانه روح و جهان ماده تشکیل شده که جهان ماده خود به دو بخش تقسیم میشود، این روایت یک روایت فلسفی است. مبنای سفر روحانی سنایی در سیرالعباد این روایت است. سنایی در سیرالعباد میگوید: که دقیقاً چگونه از مرحله کُن وارد عقل و از فضای عقل وارد عقل کلی شد و چگونگی ورودش به نفس و بعد افلاک ۹گانه را شرح میدهد. روح سنایی یکی یکی این افلاک ۹گانه را میپیماید و بعد از آن به قمر و فوق القمر میرسد که عقول مجردات است و بعد به جهان تحتالقمر میرسد که خود مراتبی مانند موالید، معادن، نباتات و جمادات دارد. در سیرالعباد داستان سیر نزولی و صعودی روح را توضیح میدهد و داستان انا لله و انا الیه راجعون داستان همین سفر است، شما از هرجا که آغاز شدید به همان جان باز میگردید. هر سیر نزولی یک سیر صعودی نیز دارد. سنایی این مراحل را طی میکند و در بالا رفتن از صفت عقل مستعار شروع میکند که دقیقاً ردپای ابن سینا و حی بن یقضان در آن وجود دارد. در جهان فلسفه مشایی عقل همان نقشی را برای سنایی بازی میکند که جبرئیل برای پیامبر و ویرژیل برای دانته. روح سنایی در سیرالعباد از خاک به سوی آب میرود و از آب به سوی آتش و بعد به هوا میرود این سیر از تجسد به تجرد است.
سنایی سیر نزول روح را میگوید و بعد سیر صعود و در این سیر صعود و نزول کاملاً حکمی فلسفی برخورد میکند. بعد از این که افلاک ۹ گانه را رد میکند به فلک خورشید میرسد و وارد جهان بالا میشود که به نظر میرسد جهان وحدت است ولی نمیتواند جهان وحدت باشد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.