چکیده سخنرانی دکتر بلخاری در بزرگداشت مرحوم دکتر محمدجواد مشکور

چهارشنبه, ۰۴ مهر ۱۳۹۷ بزرگداشت مرحوم دکتر محمدجواد مشکور با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش روز چهار‌شنبه ۴ مهرماه ۱۳۹۷ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار گردید. در این مراسم که با حضور شخصیت‌های علمی و فرهنگی همچون دکتر مهدی محقق، دکتر احمد کتابی و استاد منوچهر صدوقی‌سها برگزار شد، […]

چهارشنبه, ۰۴ مهر ۱۳۹۷

2 1بزرگداشت مرحوم دکتر محمدجواد مشکور با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش روز چهار‌شنبه ۴ مهرماه ۱۳۹۷ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار گردید.

در این مراسم که با حضور شخصیت‌های علمی و فرهنگی همچون دکتر مهدی محقق، دکتر احمد کتابی و استاد منوچهر صدوقی‌سها برگزار شد، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن؛ دکتر سیدمحمدکاظم موسوی بجنوردی، رئیس دایره‌المعارف بزرگ اسلامی؛ دکتر محمود جعفری دهقی، استاد دانشکده ادبیات و علوم انسانی و عضو شورای عالی مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی و دکتر احمد پاکتچی، عضو هیأت علمی دایره‌المعارف بزرگ اسلامی به ایراد سخنرانی پرداختند.
چکیده سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با عنوان «تاریخ، نُمود عبور و عبرت و عبارت (بمناسبت بزرگداشت دکتر محمد جواد مشکور در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی)» بدین شرح است:
الف: در باب کلمۀ تاریخ، این اتفاق‌نظر هست که از قرون سوم و چهارم هجری وارد حوزۀ فرهنگ اسلامی شده است. پیش از آن، رایج‌ترین کلمات در باب مفهوم تاریخ، اصطلاحاتی چون ایام، اخبار و سیره بوده در آثاری هم‌چون الملوک‌المتوجه من حمیر و اخبارهم و قصصهم و قبورهم و اشعارهم از وهب‌بن‌منبه (متوفی ۱۱۴ ق) سیره رسول‌الله از محمدبن اسحاق (م ۱۵۰   ق) کتاب اخبار بکر و تغلب از هشام کلبی (م ۲۰۴ق)
اما محمدبن عمر واقدی متوفای ۲۰۹ هجری قمری از نخستین کسانی است که اصطلاح تاریخ را به کار گرفت. مهم‌ترین اثر او کتاب ‌التاریخ و المغازی است و نیز ابوعبدالله محمدبن سعدبن منیع (متوفای ۲۳۰ هـ .ق) که کتب متعددی دارد من‌جمله کتاب التاریخ، اما مشهورترین اثر ابن‌سعد، طبقات الکبری است.علاوه بر او خلیفه بن خیاط بن ابی هبیره (متوفای ۲۴۰ق) نیز اثری با عنوان تاریخ خلیفه بن خیاط دارد.
البته در این قرون هم چنان در کنار کلمه تاریخ، که بدون تردید از قرن سوم وارد حوزۀ فرهنگ اسلامی شد، از کلمۀ اخبار نیز برای بیان وقایع تاریخی استفاده می‌شود هم‌چون فتوح مصر و اخبارها از ابن عبدالحکم یا ابوالقاسم عبدالرحمن بن عبدالله بن عبدالحکم (م ۲۵۷ق) و ابوحنیفه دینوری (م۲۸۳ ق) که اثر مهمی چون اخبار الطوال را دارد (و البته برخی آن را همان کتاب التاریخ او می‌دانند) و پس از او احمدبن یحیی بلاذری (متوفای ۲۷۹ق) که آثاری چون: انساب‌الاشراف، فتوح‌البلدان و عهد اردشیر را نگاشته و پس از همه این‌ها، محمدبن جریر طبری (متوفای ۳۱۰ق) مورخ نامدار که تاریخ طبری‌ اش وی را ملقب به پدر علم تاریخ کرده است. بنابراین تا پیش از اشتهار و اعتبار کتاب تاریخ طبری چنان که دیدیم مشهورترین لغات برای تاریخ، اصطلاحاتی چون اخبار و ایام است. گرچه اصطلاح تاریخ نیز تا حدودی رواج دارد.
ب: ریشه کلمۀ تاریخ چیست و به چه معناست؟ در باب ریشۀ آن اتفاق‌نظر وجود ندارد. جوالیقی در المعرب واژه تاریخ را عربی محض ندانسته و معتقد است مسلمانان این کلمه را از اهل کتاب گرفته‌اند وی ریشه کلمۀ تاریخ را اَرخ به معنای وقت و تاریخ را  توقیت ذکر می کند. برخی نیز چون مؤلف کشاف‌الفنون، تاریخ را به معنای زمان دانسته و آن را مقلوب کلمه تاخیر می‌داند اما هستند کسانی که این واژه‌ را اصولاً عربی نمی‌دانند و آن را معرب مؤرخ یا ماه روز می‌دانند یعنی روزی که امری مشهور میان ملت یا دولتی آشکار یا حادثۀ مهمی پیش آمده باشد. سیوطی نیز به نقل از مجمل ابن فارس تاریخ را کلمه‌ای معرب می‌داند. به هر حال درباب ریشه این واژه اختلاف‌نظر وجود دارد اما در اکثر زبان‌ها به معنای وقت و زمان آمده است یا همان کلمه ایام در نزد عرب.
لاجرم تاریخ را علم به حوادث گذشته باید خواند. علمی که انسان با گذرکردن از وقایع و حوادث جاری در متن زمان، آنها را مورد توجه و بازخوانی قرار می‌دهد. این توجه از مرور زمان حاصل می‌شود و دقیقاً از همین موضع و مبنا است که مفهوم تاریخ شکل می‌گیرد. تاریخ نوعی گذر یا عبور از حادثه یا واقعه است. در متن واقعه و حادثه، تاریخ شکل نمی‌گیرد زیرا درک کاملی از آن وجود ندارد اما پس از عبور از حادثه، تاریخ آغاز می گردد بنابراین در ذات تاریخ نوعی گذر و عبور نهفته است.
ج: سه وجه و سطح برجسته تاریخ در کلیت و گستره مفهومی آن عبارتند از: تاریخ نگاری، علم تاریخ و فلسفه تاریخ. تاریخ نگاری یا تاریخ نقلی آگاهی به اوضاع و احوال و وقایع زندگی انسان است در زمانهای گذشته. اوضاع و احوالی که سپری شده و به گذشته تعلق یافته است (مفهوم تاریخی عبور)
علم تاریخ، علم به قواعد و سنن حاکم بر زندگی و احوال گذشتگان است یا به عبارتی بررسی علل و عوامل بروز و ظهور حوادث (مفهوم تاریخی عبارت یا تعبیر، دقیقا از این رو که عبارت زبان علم است و چنانکه گفتیم تا ادراکات و مفاهیم در سلک عبارت درنیایند علم به معنای خاص آن ظهور نمی‌کند) در این سطح مورخ فقط ذکر واقعه و حادثه نمی‌کند بلکه به دنبال چرایی وقوع وقایع نیز است، تشریح و تحلیل و تعلیل حوادث مهمترین وجه این رویکرد به تاریخ است.
و نهایت فلسفه تاریخ که برای نخستین بار توسط ولتر به کار رفت و پس از او با معانی مختلفی توسط دیگران تکرار شد. این وجه به فلسفه نظری تاریخ یا کشف علل و قوانین حاکم بر جوامع انسانی گذشته و نیز فلسفه علم تاریخ یا هیستوریسیسم که به معنای اصالت تاریخ یا تاریخ را بسان موجودی زنده انگاشتن است (به ویژه در هیستوریسیم هگلی) تقسیم می‌شود. در وجه سوم تاریخ مورد کنکاش دقیق و عمیق فلسفی قرار می‌گیرد تا مسیر آینده آن پیش بینی شود. مثال مشهور این رویکرد همان ادوار تاریخی مشهور مارکسیستی است که از جامعه کمون یا اشتراکی اولیه آغاز و نهایت به جامعه بی طبقه می‌رسد. نگره آخر الزمانی ادیان نیز نوعی اعتقاد به شعور مندی تاریخ و غایت مشخص آن دارد. این آیه شریفه قرآن نیز که وراثت زمین را از آن مستضعفان می‌داند خود غایت انگاری مصلحانه برای پایان تاریخ است: وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ  – و خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین فرو دست‏ شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم (قصص۵)
در این وجه، تاریخ به ویژه با توجه به علم تاریخ بازخوانی می‌شود تا قوانین حرکت آن کشف و مسیر در پیش رویش، توسط انسان تدبیر شود و این همان مفهوم نهفته در جان واژه عبرت است. باز خوانی گذشته با نیت درس گرفتن از آن در تصحیح و تدبیر حرکت آینده (مفهوم تاریخی عبرت)
د: حال پس از ذکر این مقدمات، بگذارید پرسش کنیم چرا مشهورترین کتاب علم تاریخ (و نه خود تاریخ) در تمدن اسلامی العبر نام دارد؟ همچنان که می‌دانیم اثر مشهور و مهم ابن خلدون که به نحوی او را از پیشگامان تاریخ‌نگاری به شیوه علمی و از پیشگامان علم جامعه‌شناسی و به عبارتی بنیانگذار علم تاریخ می‌خوانند عنوانی چنین دارد: العبر و دیوان المبتدا و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر و من عاصرهم من ذوی‌السلطان الاکبر و می‌دانیم که علیرغم این نام مطول، جهان اسلام این اثر سترگ را با عنوان العبر می‌شناسد.
بگذارید در همین ابتدای این تحلیل عرض کنم العبر از نظر لغوی هم به معنای عبور است هم عبارت و هم عبرت. به عبارتی این کلمه به نظر حقیر حاوی همان سه مفهوم بنیادی است که در بند قبل در باب تاریخ ذکر شد. هم به معنای عبور است که تعریف اصلی تاریخ است (عبور از حادثه و همچنانکه بیان کردیم اصولاً تاریخ هنگامی شکل می‌گیرد که از واقعه‌ای عبور کرده باشیم) هم به معنای علم تاریخ، زیرا از واژه‌های برساخته عبر یکی نیز عبارت است یا تعبیر. (به عبارتی بنا به نسبت ذاتی میان علم و عبارت، تا واقعه‌ای نگاشته نشود و بیان نگردد. علم تاریخ شکل نمی‌گیرد) و هم به معنای فلسفۀ تاریخ با ابتنای بر واژه عبرت (که این نیز ریشه در جان واژۀ العبر دارد) که بنا به قاعده دلالت التزام، به ویژه با رجوع به قرآن، همان معنای عبرت را دارد. بنابراین واژه العبر ابن خلدون کلیت تاریخ را به ما می‌نمایاند یعنی هم بیان گذر است(تاریخ نقلی) هم عبارت (علم تاریخ) و هم عبرت (فلسفه تاریخ) سخن بعد شرح همین معناست.به ویژه که ابن خلدون خود در العبر چنین دیدگاهی در باب تاریخ و علم و حکمت آن دارد: «در فهمیدن آن [تاریخ] دانایان و نادانان یکسانند، چه در ظاهر اخباری بیش نیست در باره روزگارها و دولتهای پیشین…. اما در باطن، اندیشه و تحقیق درباره حوادث و مبادی آنها و جستجوی دقیق برای یافتن علل آنهاست، و علمی است درباره کیفیات وقایع و موجبات و علل حقیقی آنها، به همین سبب تاریخ از حکمت سرچشمه می‌گیرد و سزاست که از دانشهای آن شمرده شود»
ه: در قران کلمه تاریخ نیامده اما کلمه ایام و اخبار چرا. همچون:
یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا- آن روز است که [زمین] خبرهاى خود را باز گوید (سوره الزلزله.۴)
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ- و البته شما را مى ‏آزماییم تا مجاهدان و شکیبایان شما را باز شناسانیم و گزارشهاى [مربوط به] شما را رسیدگى کنیم (محمد۳۱)
یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ وَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ- هنگامى که به سوى آنان بازگردید براى شما عذر مى ‏آورند بگو عذر نیاورید هرگز شما را باور نخواهیم داشت‏ خدا ما را از خبرهاى شما آگاه گردانیده و به زودى خدا و رسولش عمل شما را خواهند دید آنگاه به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانیده مى ‏شوید و از آنچه انجام مى‏ دادید به شما خبر مى‌دهد ( توبه۹۴)
و اما واژه ایام:
فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَیَّامِ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ- پس آیا جز مانند روزهاى کسانى را که پیش از آنان درگذشتند انتظار مى ‏برند بگو انتظار برید که من [نیز] با شما از منتظرانم (۱۰۲یونس)
إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ- اگر به شما آسیبى رسیده آن قوم را نیز آسیبى نظیر آن رسید و ما این روزها[ى شکست و پیروزى] را میان مردم به نوبت مى‏ گردانیم [تا آنان پند گیرند] و خداوند کسانى را که [واقعا] ایمان آورده‏ اند معلوم بدارد و از میان شما گواهانى بگیرد و خداوند ستمکاران را دوست نمى دارد ( آل عمران۱۴۰)
در هر دو بخش از این آیات، اخبار و ایام بیان نوعی گذر زمان یا همان تاریخ در معنای مشهور خویش است و شاید عرب نیز متاثر از قرآن، از واژه های ایام و اخبار در یکی دو قرن اول اسلام استفاده می کرده، شاید نیز قرآن اصطلاحات رایج عرب را در این باب تقریر نموده است.
به هرحال کلمه تاریخ در قرآن نیامده است اما بسیاری از مفسران و علمای لغت واژه بسیار نزدیک به تاریخ را واژه عبرت دانسته اند.مرحوم علامه طباطبایی در شرح آیه شریفه لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ، عبرت را نوعی شناخت نامحسوس از طریق شناخت محسوس می‌داند. مفهومی که در دل تاریخ با بازخوانی حوادث گذشته نامشهود برای انسان حاصل می‌شود. مرحوم علامه در این باب چنین می‌گوید: «راغب در مفردات مى‏گوید: اصل کلمه «عبر» به معناى تجاوز از حالى به حالى است، و اما عبور تنها، مختص به تجاوز از آب است … و «اعتبار» و «عبره» مخصوص به حالتى است که انسان بوسیله آن از شناختن چیزى که قابل مشاهده است به چیزى که قابل مشاهده نیست مى‏رسد. هم چنان که خداى تعالى فرمود: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَهً- در این آیات عبرت‏ است» ضمیر در «قصصهم» به انبیاء، که یکى از ایشان یوسف، صاحب داستان این سوره است برمى‏گردد، احتمال هم دارد که به یوسف و برادرانش برگشته و معنا چنین باشد: «قسم مى‏خورم که در داستانهاى انبیاء و یا یوسف و برادرانش عبرت‏ است براى صاحبان عقل».(ترجمه تفسیر المیزان    ج‏۱۱    ۳۸۲)
البته مرحوم علامه تاریخ به معنای نقلی آن را نیز مورد توجه قرار داده است: «کلمه «تاریخ‏» بر وزن «تعریف» مصدر و به معناى شناختن حوادث و علت و زمان پدید آمدن آن است، و اصطلاحا به معناى باستان‏شناسى و طبقات الارض نیز استعمال مى شود، و گفتار ما در معناى لغوى آن یعنى تاریخ‏ نقلى است و تاریخ‏ نقلى عبارت است از ضبط حوادث کلى و جزئى، و نیز نقل آن و گفتگو پیرامون آن.» (ترجمه تفسیر المیزان    ج‏۲    ۴۶۳)
نتیجه این که قرآن ما را به مطالعه گذشته از طریق تاریخ و قصص می خواند تا این بازخوانی سبب علم به نتایج کرده های انسان دیروز شود. این علم نوعی تنبه و انذار و هشدار است تا آدمی مسیر آنانی که به خویش ظلم کرده و خطا کردند را نرود. عبرت معنایی جز این ندارد. ذکر مثالی جالب توجه است:
قرآن در سوره روم با بیان یک واقعه تاریخی یعنی شکست روم و سپس پیروزی‌اش، در ادامه آیات، انسان را به تفکر در آفاق و انفس و سیر در زمین و نظر به احوال و عاقبت اقوام و امم گذشته فرا می خواند. همان بهره بردن از تاریخ در جهت عبرت و روشنایی جان و جهان:
غُلِبَتِ الرُّومُ – رومیان شکست‏ خوردند
فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ – در نزدیکترین سرزمین و[لى] بعد از شکستشان در ظرف چند سالى به زودى پیروز خواهند گردید
أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ- آیا در خودشان به تفکر نپرداخته‏ اند خداوند آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است جز به حق و تا هنگامى معین نیافریده است و [با این همه] بسیارى از مردم لقاى پروردگارشان را سخت منکرند
أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ-آیا در زمین نگردیده‏ اند تا ببینند فرجام کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بوده است آنها بس نیرومندتر از ایشان بودند و زمین را زیر و رو کردند و بیش از آنچه آنها آبادش کردند آن را آباد ساختند و پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند بنابراین خدا بر آن نبود که بر ایشان ستم کند لیکن خودشان بر خود ستم میکردند
ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ-آنگاه فرجام کسانى که بدى کردند [بسى] بدتر بود [چرا] که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به ریشخند مى‏ گرفتند (سوره روم آیات ۱-۱۰)
و: مطلب فوق را به بهانه بزرگداشت مرحوم مغفور دکتر محمد جواد مشکور در طلیعه این سرگذشت نامه آوردم تا بگویم بدون تردید یکی از برجستگان و نام آوران علم تاریخ در جهان معاصر حضرت ایشان است.سلسله آثار زیر موید این مدعاست:
تاریخ اوستا و ادبیات دینی پهلوی، ۱۳۲۵
تاریخ ایران باستان به روایت ابن عبری، یوسف بنیان (ترجمه)، ۱۳۲۶
تاریخ مذاهب اسلام یا ترجمه الفرق بین الفرق، ابومنصور عبدالقاهر بغدادی (ترجمه)
النکت الاعتقادیه (شیخ مفید محمد بن محمد النعمان (ترجمه)، ۱۳۳۳
تاریخ اورارتو، سنگ نبشته‌های اورارتی در آذربایجان، ۱۳۴۵
تاریخ اجتماعی ایران در عهد باستان، ۱۳۴۷
تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری، ۱۳۵۲
نظری به تاریخ آذربایجان و آثار باستانی و جمعیت‌شناسی آن، ۱۳۴۹
ترجمه تاریخ طبری (قسمت مربوط به ایران) ابوعلی محمد بن محمد بلعمی، ۱۳۳۷
دستورنامه در صرف و نحو زبان فارسی، ۱۳۳۸
ایران در عهد باستان، ۱۳۴۳
منطق‌الطیر عطار (تصحیح)، ۱۳۵۰
اخبار سلاجقه روم، ۱۳۵۰
سیر اندیشه‌های دینی در ایران، ۱۳۵۵
تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلام تا قرن چهارم هجری، ۱۳۵۷
فرهنگ تطبیقی عربی با زبان‌های سامی و ایرانی، ۱۳۵۷
جغرافیای تاریخی ایران قدیم، ۱۳۷۱
و بر این معنا بیفزاییم قدرت و بصیرت ایشان را در علم و  وقوف بر فرق و مذاهب که بدون تردید از تاریخ خوانی اش بر می‌خاست.
ضمن سپاس از تمامی عزیزانی که با ارسال مقاله و نوشته امکان تهیه چنین رساله‌ای را در بزرگداشت مرحوم استاد فراهم نمودند و نیز همکارانم در معاونت پژوهشی انجمن، از خداوند متعال برای روح بلند آن مرحومِ مشکورِ مغفور، علو درجات و وسعت مغفرات خواستارم.