چکیده سخنرانی دکتر بلخاری در بزرگداشت مرحوم استاد محمدباقر الفت

چهارشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ب زرگداشت مرحوم استاد محمدباقر الفت با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش روز چهارشنبه ۱۷ مردادماه ۱۳۹۷ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار گردید. در این مراسم که با حضور شخصیت‌های علمی و فرهنگی همچون دکتر مهدی گلشنی، دکتر اسفندیار معتمدی، دکتر حمید تنکابنی و مهدی […]

چهارشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۷

IMG 3338ب

زرگداشت مرحوم استاد محمدباقر الفت با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش روز چهارشنبه ۱۷ مردادماه ۱۳۹۷ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار گردید.

در این مراسم که با حضور شخصیت‌های علمی و فرهنگی همچون دکتر مهدی گلشنی، دکتر اسفندیار معتمدی، دکتر حمید تنکابنی و مهدی طالقانی برگزار شد، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن؛ دکتر محمد موقتیان، استاد منوچهر صدوقی‌سها و دکتر احمد کتابی به ایراد سخنرانی پرداختند.
چکیده سخنرانی دکتر حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با عنوان «هفت منزل الفت (شرح داستان تمثیلی هفت برادر)» بدین شرح است:
مرحوم محمدباقر الفت (۱۳۰۱-۱۳۸۴ق) از عالمان و عارفان اصفهانی است که صاحب آثار متعدد در حوزه عرفان و اندیشه است. وی در خانواده‌ای روحانی متولد گردید و به واسطۀ نام جدش، یعنی حاج شیخ محمدباقر (صاحب حاشیه بر معالم و ریاست دینی شهر اصفهان) محمدباقر نامیده شد. مهم‌ترین دوره تحصیلی خود را در نجف گذراند و نزد عالِمان و فقیهان بزرگی چون آخوند ملامحمدکاظم خراسانی (معروف به آخوند خراسانی و مؤلف کفایهالاصول)، شیخ‌الشریعه اصفهانی، شیخ باقر اصطهباناتی و ضیاءالدین عراقی تعلیم دید. مدت اقامت وی در عراق ۹ سال به طول انجامید و در این مدت دو اثر مهم نگاشت و این به علاوۀ اجازاتِ روایتی بود که از حاج میرزا خلیل، آقا سیدحسن صدر و شیخ محمدباقر اصطهباناتی در بیانِ روایاتِ امامان شیعه دریافت کرد. از جمله آثار مهم او، مجمع‌الاجازات و منبع‌الافادات است که در دو مجلّد (به تحقیق مهدی‌الرضوی به اهتمام دارالتراث نجف اشرف) به چاپ رسیده است.
مجمع‌الاجازات به زبان عربی و موضوع آن جمع‌آوری اجازات علما است. این کتاب شامل ۱۲۳ اجازه از مشایخ عظام مذکور است که به مدت چهار سال گردآوری شده است؛ چنانچه در مقدمۀ کتاب، این مسئله چنین شرح داده شده: «و اما کتاب «مجمع‌الاجازات و منبع‌الافادات» فقد جمع‌المؤلف فیه نحواً من مأته و ثلاثه و عشرین اجازه من اجازات المشایخ‌العظام جمعها فی اربع سنوات ای خلال سنه ۱۳۲۰هـ الی ۱۳۲۴هـ بالنجف‌الاشرف و بعد آن ائمه المؤلف استنخه العلامه ‌الکبیر الشیخ علی بن الشیخ محمدرضا آل کاشف‌الغطاء و بذلک فقد حفظ لنا هذا الکتاب الثمین جزاء‌الله خیر ما یجزی المحسنین.»
اثر دیگر نفحات‌الروضات که تلخیصی است از روضات‌الجنات (تألیف میرزا محمدباقر یکی از مجتهدان بزرگ اصفهان و عموی مادر مرحوم محمدباقر الفت) نفحات نیز در نجف نگاشته شده است. ابواب‌الروضات نیز که شامل مقدمه و فهرست جامع و کامل کتاب نفحات است در نجف به رشتۀ تحریر درآمده است. اما در این سال‌ها که سال حضور مرحوم الفت در نجف و کاظمین است اثر دیگری نیز به رشتۀ تحریر درآمده و آن کتاب کشف‌الحجب عن اسامی‌الکتب است. مبنای نگارش این کتاب مطالعۀ کشف‌الظنون فی اسامی الکتب و الفنون مصطفی بن عبدالله معروف به کاتب چلبی یا حاجی خلیفه است (متوفی ۱۰۶۷ق). حاجی خلیفه در این کتاب عناوین ۱۵۰۰۰ کتاب و رساله و نزدیک به ۹۵۰۰ نام مؤلف به همراه سیصد علم و فن را ذکر کرده و دائره‌المعارفی از علوم و فنون اسلامی به دست داده است. مرحوم الفت با رجوع به این کتاب دانست که در کشف‌الظنون به علمای شیعه پرداخته نشده، فلذا همت به تألیف کشف‌الحجب گماشت؛ لیک پس از مدتی چون دید مرحوم ثقه‌الاسلام تبریزی به این کار علاقه و اشتیاق یافته تمامی جزوه‌ها و یادداشت‌های خود را به ثقه‌الاسلام تقدیم کرد.
رویت برخی ناخالصی‌ها در میان طلاب از یک‌سو و جزئی‌نگری وسیع مطرح در علم اصول مرحوم الفت را از نجف به کاظمین کشاند. علاقه به یادگیری زبان‌های خارجه که در نجف، معلمی برای آن یافت نمی‌شد نیز در این تصمیم بی‌تأثیر نبود؛ پس در بغداد که نزدیک کاظمین بود به تعلیم زبان فرانسه نزد معلمی ارمنی مشغول شد.
این رفتار پسر، بر پدر که فرزندش را پژوهشگر علوم دینی می‌خواست، گران آمد پس ماهانۀ او را قطع کرد و همین سبب بازگشت محمدباقر به اصفهان شد.
***
قصد بیان زندگی مرحوم الفت را ندارم که در متن این زندگی‌نامه آمده، اما شخصیتی که مرحوم استاد جلال‌الدین همایی در مرگ وی چنین می‌‌سراید:

الفت چراغ معرفت و تقوی                          خاموش شد ز باد اجل ناگاه
قول سلام گفت و به جان بشنید                   از قدسیان علیک سلام‌الله
چونان ادیب عارف دانشمند                            دیگر شود پدید، معاذالله
وارسته از قیود علایق بود                           نه آزمند مال و نه حرص جاه
هم در کمال شعر و قلم چیره                        هم از فنون علم و هنر آگاه
در خوی مردمی به مقامی بود                        کانجا بجز فرشته نیابد راه
در گفت‌و‌گو حدیث روان‌بخش                       رامش‌فزای بود و ملالت‌کاه
انسان کاملش به لقب خوانم                نه قطب و نه امام و نه شاهنشاه
جستند سال رحلت او از من                   جمعی ز دوستان حقیقت‌خواه
باقر چو شد ز جمع برون گفتم:                     «از ما برید رشتۀ الفت آه»
(۱۳۸۴)
این قطعه را جلال سنا کرده است                 از جان و دل هدیه آن درگاه

نیازمند توجه و تحقیق و تکریم است.
سخن من در این بخش، شرحی است از اثر هفت برادر او یا نتیجۀ دین و دانش‌جویی نوع بشر. این رساله که در کتاب گنج زری بود در این خاکدان  چاپ گردیده، داستان تمثیلی هفت برادر است که در جست‌وجوی تحقیق حقیقت برآمده‌اند و شامل ۱۴ فصل است. هفت برادر، نمایندۀ هفت روحیۀ بشری است که هر کدام راه و طریقی در زیست و حیات خود برمی‌گزینند. از میان این هفت تن، نهایت برادر هفتم است که به مدارج عالی و ارتقای حقیقت و منزلت انسانی می‌رسد. هفت برادر که مرحوم الفت به تعبیر خود در پایان کتاب همسفرشان بوده، داستان پر فراز و نشیب زندگی خود الفت است:
«در خاتمه: شما ای خوانندگان گرامی، این داستان را افسانه مخوانید؛ زیرا نگارنده‌اش به دوران پنجاه سال از عمر خود با افرادی مجانس با هر یک از آن (هفت برادر) به راهی که می‌رفته‌اند همراز و همسفر بوده به‌راستی (نقد) احوالی را که به (اندازۀ دانش و بینش خود) دانسته و عین حقیقت یافته به قلم آورده، و زیاده بر این از شرح و توضیح مرام خویش معذور یا ناتوان بوده است؛ «والله سیهدی من یشاء الی صراط مستقیم. »
بنابراین هفت برادر، خود نگاشت‌نامۀ مرحوم الفت است (یا به تعبیر خود او روحیه‌شناسی یا فلسفۀ بیوگرافی) از هفت منزل طریقی که در طول حیات خود پیموده و به فرجام رسیده. لاجرم شرح داستان این هفت مرحله نه‌تنها آشنایی با سیر روحانی حیات او، بل آشنایی با حقایقی است که جان‌های آغشته به معرفت و مشروب شده از عرفان و حکمت بدان رسیده‌اند. سالک در این مسیر به واسطۀ دو گوهر ارجمند دین و دانش معنوی از تقلید به تحقیق می‌رسد؛ و اما خلاصۀ داستان:
پدری و مادری در یکی از نقاط مجهول عالم که جزیره‌ای بود با مردمانی اندک، می‌زیستند و در حالی‌که خود را یگانۀ عالم می‌دانستند از اطراف خود هیچ آگاهی نداشتند. پس در یک زندگی بهیمی صاحب هفت فرزند شده و پس از مدتی نیز بمردند و جهان به فرزندان واگذشتند. پس از مرگ والدین، پسر اول مهتر خانواده گردید و چون نزد پدر تعلیم یافته بود سعادت را پیروی از راه و رسم او می‌دانست مطلق. این یعنی تقلید کامل از گذشتگان. چون مرگ وی سر رسید، برادر دوم مهتر خانواده گردید. وی که شجاع بود و پاکدل، از آفت زودباوری و کوتاه‌نظری در امان نماند؛ همین امر سبب شد او نیز چون برادر بزرگ‌تر در بند تعالیم گذشته بماند و به عمارت خانۀ پدری مشغول شود و به تحقیق و تتبع در اطراف و اکناف جزیره یا عالم نپردازد. مرگ او نیز فرا می‌رسد و جان به جان‌آفرین می‌سپارد.
برادر سوم نیز راه دو برادر را رفت، گرچه بر عمارت پدری افزود و بخش‌های فروریختۀ آن را عمارت کرد و حتی تصرفات نموده و بر بنا افزود و رفیع و زیبایش ساخت، اما او نیز نهایت بمُرد و خانه همان خانۀ قبل ماند. تردیدی نیست مرحوم الفت تا به اینجا سیر تکامل اندیشه بشری را بازمی‌گوید که بر بنیاد آن مراحل اولیۀ حیات بشری چیزی جز تقلید از آباء نیست؛ همان معنا که در قرآن پیرامونش چنین آمده:
«وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلا یَهْتَدُونَ».
برادر چهارم پاکدل بود و زودباور ولی باهوش و زیرک. پس گرچه خانۀ پدری را محترم شمرد اما خود را مکلف دانست که به جست‌وجوی خانه‌ای دیگر در جزیره برآید؛ جست‌وجوی بسیار کرد اما کمتر یافت. آنچه از سرمایه و مواد اندوخت تکافوی ساخت بنایی جدید نکرد، پس افسرده و نومید و مأیوس گشت. بنابراین در موقعیتی قرار گرفت که یا باید ادامه می‌داد و می‌یافت، یا رها می‌کرد و می‌رفت. پس به کنکاشی در خود پرداخت و به این نتیجه رسید که دیگر انسی به خانۀ پدری ندارد، پس قصد رهاکردنش را نمود اما نهیبی در جانش بر او بانگ زد که چه بسیار خانه‌ها دیدی، اما هیچ‌کدام به استحکام خانۀ پدرانت ندیدی، پس به همان‌جا برگرد، برگشت و او نیز پس از مدتی با حفظ میراث گذشتگان در متن همان میراث دفن شد.
برادر پنجم وارث خانواده گردید. وی دارای همتی بلند، چشمی تیزبین، عقلی سلیم و نیرومند در جسم و جان بود. نگاه او به خانۀ پدری و برادرانش از سر عبرت بود، پس به این نتیجه رسید که خانه‌های جزیره همه از نخست سست‌بنیاد و بی‌اعتبار بوده‌اند و لاجرم هر که در اصلاحش کوشید، راه به جایی نبرد. پس زمینی جدید می‌جوید تا کاخی بلند در آن بسازد. لیک خاک زمین سیال بود و هرچه بر ارتفاع کاخ افزوده می‌شد بنیانش بیشتر در خاک فرو می‌رفت و پس از مدتی کاملاً درهم فروریخته و واژگون شد. پس نوبت به برادر ششم رسید، برادری که تمامی رنج‌ها، دردها و تلاش‌های برادران خود را شاهد بود. این نیز نگاهی عبرت‌بین داشت، پس به فکری بکر رسید: خانه ساختن بر زمین و زیر این آسمان و به هر شالوده و بنیاد، اصولاً و اساساً از بنیان، بیهوده و خطاست: «بنابراین مرا چاره نیست و مناسب‌تر از این به حالم نخواهد بود که زمین گسترده را مسکن، آسمان رفیع و پرستاره را طاق و چهارسوی گشادۀ جهان را در و دیوار خانه خویش پندارم، با رنج سرگردانی و بی‌خانمانی بسازم تا بار صدگونه زحمت بیهودۀ خانه‌داری را سربار ناملایمات زندگانی خود نگردانم.»
روزگار این برادر نیز به سر آمد با انواع زحمت، درد، رنج، درویشی، بی‌خانمانی، ملایمت و انگشت‌نمایی با این پندار غلط که راه همان است که او می‌پیماید و این گذشت تا روزگارِ برادر هفتم برآمد. برادر هفتم از برادر دوم شجاعت و فداکاری، از برادر سوم ظرافت و کمال‌پرستی، از برادر چهارم تیزهوشی و بردباری، از برادر پنجم غریزۀ تأسیس و ابتکار، از برادر ششم قریحۀ بی‌پروایی، دیرباوری و آزادگی را مجموعاً در خود داشت.
پس به کوشش بسیار پرداخت و به غایتی سعادت‌مندانه رسید که: برادرانم همه در این جزیره به جست‌وجوی خود و میراث و غایت خود پرداختند، باید که ازجزیره هجرت کرد و دریاها را پیمود تا شاهراهی یافت. باید در متن دریاها به سفر پرداخت و چون دریا قصد غرق کردنش را کرد، کشتی نجاتی پیدا شد و او را به درون خود پناه داد و این غایت داستان هفت برادر بود!
مرحوم الفت پس از بیان تمثیلی این داستان، خود به تفسیر آن می‌پردازد. وی در شرح داستان هفت برادر، اقیانوس را عالم هستی می‌داند که از هر سو بی‌کرانه است و ساکنان انسانی آن در جزیره‌ای دورافتاده در خود اسیرند. برادر اول نماد کسانی است که در بند تقلید گرفتارند و در کار دین یا دنیای خود کورکورانه از دیگران پیروی می‌کنند. برادر دوم در حالی که صفاتی چون پاکدلی، شجاعت، بردباری و پرهیزکاری دارد، اما چنانچه پیش از این گفتیم، زودباور و کوتاه‌نظر است. امثال او در حیات بشر به دنبال اصلاح‌اند، لکن به دلیل صفات منفی خود عاجز و ناتوانند و چه هزینه‌ها که بر بشر حمل نمی‌کنند. مرحوم الفت «نهضت اصلاحی لوتر» را نمادی از صفات برادر دوم می‌داند. برادر سوم نمادی از انسان‌های پرهیزکار است که از جهان مادی اعراض نموده و از جهانیان کناره گرفته‌ و طریقۀ رهبانیت برگزیده‌اند. برادر چهارم جانی سخت و بردبار دارد، همراه با عقلی دوراندیش و دانش‌های گوناگون اما احوالی متناقض. این برادر نماد انسان‌هایی است که در بُعدی، هستی را با تمامی جزئیات مورد بحث و غور و تعمق قرار می‌دهند اما هم‌زمان در ابعاد دیگر سست نهاد و بی‌بهره از حقیقت دانش‌اند.
برادر پنجم که دارای اقتدار و عظمت خاص خویش است نماد کسانی است که بنیاد رفیعی برای علم و معرفت بشر بنا گذاشتند اما در متن زمان به محاق رفتند. برادر ششم که دارای شخصیت بزرگ و عجیبی است نماد کسانی است که بسیار متفکرند و از شدت تفکر به حیرت می‌رسند، چون خیام و شوپنهاور و نهایت برادر هفتم، آن که سفر می‌کند و خطر، از مرز دریاها می‌گذرد و به عمق و کنه معرفت می‌رسد و خبر این معارف را بر جان تشنگان وادی ظلمت جزیره می‌رساند. از دیدگاه مرحوم الفت، نمایندۀ کامل این هفتمین برادر مولانا جلال‌الدین محمد رومی (بلخی) است، زیرا شخص دیگری را نمی‌شناسد که زیبندۀ این عنوان باشد.
بنابراین داستان هفت برادر سیر اندیشۀ بشری است از بدایت تقلید تا نهایت تحقیق. از آدمیان بدوی اهل حس تا عارفان شاهد و کاشف. از گذشته‌گرایان مقلد تا عالمان محقق. شاید مرحوم الفت این فراز از کتاب مناقب‌العارفین افلاکی در شرح احوال مولانا  را بهانۀ سرایش داستان هفت برادر کرده بود که فرمود:
«همچنان روزی سلطان‌الخلفا، ینبوع‌الصدق و الصفا چلبی حسام‌الحق و الدین قَدَّسَ اللهُ سِرَّهُ العَزِیزَ میانِ اعزّۀ اصحاب چنان روایت کرد که شبی سماعِ عظیم بوذ؛ بعد از سماع سینۀ مبارکِ شیخ را مغمّزی می‌کردم؛ پرسیذم که حضرت خداوندگار به خدمت شیخ صدرالدینِ محدّث بجِدّ عنایت می‌فرمایذ و رعایتِ او می‌کنذ؛ عجبا او درین راه محقِّق است یا مقلِّد؟ فرموذ که بحقِ سینۀ بی‌کینۀ من که آیینۀ سرّالله است مقلّدست و الله مقلّدست نسبت به تحقیق شما؛ فرموذ که مرد را دو نشانِ عظیم هست: یکی شناخت، دوم باخت؛ بعضی را شناخت هست باخت نیست؛ بعضی را باخت هست شناخت نیست؛ خنک جانِ او را که هر دو را دارذ.»
در پایان، از خداوند متعال برای روح آن استاد فقید آمرزش و غفران الهی خواستارم.
منابع
۱.    قرآن کریم
۲.    آقا النجفی‌الاصفهانی، الشیخ محمدباقر ابن الشیخ محمدتقی الشهیر ب «الفت» (۱۴۳۶ق). مجمع‌الاجازات و منبع‌الافادات (تحقیق مهدی‌الرضوی)، النجف الاشرف: دارالتراث.
۳.    الافلاکی العارفی، شمس‌الدین احمد (۱۳۶۲). مناقب‌العارفین. جلد اول، به کوشش تحسین یازیجی، تهران: دنیای کتاب.
۴.    الفت، لاله (۱۳۸۴). گنج زری بود در این خاکدان. اصفهان: نشر نوشته.
۵.    تیموری، مرتضی (۱۳۴۳). یادنامه الفت، اصفهان: چاپ محمدی.