پلاک۵۰۳ نشانی آشنا برای مفاخر ایران

تاریخ ایجاد : شنبه, ۰۲ اسفند ۱۳۹۳ برخی از مفاخر ایران زمین، نیم قرن پیش از این کوچه گذشتند و زنگ ساختمان پلاک ۵۰۳ را فشردند، مفاخری که در قاب نگاه صاحب این نشانی برای همیشه ثبت شدند و حالا خاطره ای شده اند بر دیوار آن. پلاک «۵۰۳» در حوالی میدان فلسطین و خیابان […]

تاریخ ایجاد :

شنبه, ۰۲ اسفند ۱۳۹۳

fakhredini-neshani-ashna-mafakher-iranبرخی از مفاخر ایران زمین، نیم قرن پیش از این کوچه گذشتند و زنگ ساختمان پلاک ۵۰۳ را فشردند، مفاخری که در قاب نگاه صاحب این نشانی برای همیشه ثبت شدند و حالا خاطره ای شده اند بر دیوار آن.

پلاک «۵۰۳» در حوالی میدان فلسطین و خیابان طالقانی، نشانی آشنا برای خیلی از نام آوران کشورمان است. زنگ این ساختمان را افراد بسیاری فشرده اند و در قاب نگاه صاحب آن برای همیشه ثبت شدند.
برخی شان، نیم قرن پیش از این کوچه گذشته اند و حالا خاطره ای هستند بر دیوار و ذهن صاحب این نشانی. از حسین بهزاد نگارگر، شهریار شاعر، علی تجویدی موزیسین، مجتبی مینوی، سعید نفیسی، حشمت سنجری، احمد عبادی، احمد شاملو، نصرت کریمی، باستانی پاریزی، ایرج افشار، فریدون مشیری و آرام خاچاطوریان گرفته تا هوشنگ ابتهاج (سایه)، عزت الله انتظامی، محمدعلی کشاورز، مرتضی ممیز، بهرام بیضایی، آیدین آغداشلو، عباس کیارستمی، محمود دولت آبادی، لوریس چکناواریان، محمدرضا شجریان، ناصر تقوایی و… همه و همه بخشی از خاطرات ۶۰ ساله این ساختمان قدیمی هستند.
«دیگر کسی از نام آوران فرهنگ و ادب و هنر ایران باقی نمانده که از او عکاسی نکرده باشم» این را فخرالدین فخرالدینی می گوید، همان عکاس مهربان پرتره های مفاخر ایران زمین.
به لهجه آذری، آرام و مهربان سخن می گوید. یکی یکی خاطراتش را از این شخصیت های نامدار فرهنگ و هنر ایران به یاد می آورد، خاطراتی که اگر چه بارها آنها را تکرار کرده است اما باز هم یادآوری آنها هم برای خودش شیرین است و هم برای دیگران.
از شکستن آرشه ویولن علی تجویدی و تحیر آرام خاچاطوریان از شیوه عکاسی «یوسف کارش» عکاس برجسته کانادایی می گوید که ساده انگارانه برایش گفته بود: عکس من را طوری گرفته است که از هر زاویه به آن نگاه می کنم، چشمان عکس هم به من نگاه می کنند!»
نشانی این آتلیه و عکاس آن را که حالا ۸۳ ساله است، مفاخر فرهنگ، ادب و هنراین سرزمین از یاد نخواهند برد، جایی که گاه برای ثبت پرتره هایشان ساعت ها حرف ها زده اند، خاطره ها گفته و شنیده اند، ساز زده اند، شعر خوانده اند و روزها را سپری کرده اند تا یک پرتره خوب از آنها در قاب دوربین آقای عکاس ثبت شود و بر دل بنشیند.

حالا علاوه بر آثار این مفاخر در زمینه فرهنگ، ادب و هنر، تصویری از چهره و پرتره آنها نیز در دل یک قاب برای همیشه به یادگار مانده است، تصویری که برخلاف همه عکس های پرتره، هویت و شخصیت متفاوت هر کدام را به خوبی به آیندگان می شناساند. مهترین ویژگی و تخصص فخرالدینی ثبت پرتره هایی شخصیت گرایانه است و بر آن تأکید دارد.
فخرالدینی عنوان می کند: «آیندگانی که برخی از این  مشاهیر از جمله حسین بهزاد را ندیده اند، با دیدن پرتره واقعی او می توانند تا اندازه ای شناخت بهتری از شخصیت و خصوصیات درونی این هنرمند به دست آورند»
او موزیسین های بسیاری را نیز به قاب دوربین شخصیت شناسش دعوت کرده است، از آرام خاچاطوریان گرفته تا علی تجویدی، حسین دهلوی، حسین علیزاده، لوریس چکناواریان، فرهاد فخرالدینی، و …
خود او نیز علاوه بر عکاسی که رشته تخصصی اوست، تجربه ۷۰ ساله در نقاشی را بر دوش دارد و اهل موسیقی هم هست.
وی می گوید: «تار می زنم اما در زمینه موسیقی در یک نقطه متوقف شده ام، گیر کرده ام، وقتی برای پرداختن به موسیقی ندارم و بیشتر علاقه ام به عکاسی است و درکنار آن نقاشی هم می کنم.»
در مراسم اختتامیه سی امین جشنواره بین المللی موسیقی فجر که یکم اسفندماه در تالار وحدت برگزار می شود، قرار است از این هنرمند عکاس تجلیل شود و همین بهانه ما شد برای یک گفتگوی صمیمانه.
در این گفتگو با ما همراه باشید:

*آقای فخرالدینی شما در عکاسی پرتره بر شخصیت گرایی عکس هایتان تأکید دارید، در میان هنرمندان به طور مثال اهالی موسیقی چگونه این شخصیت هنری را از درون آنها به قاب دوربین می کشانید؟
– وقتی تصویر یک موزیسین با عکاسی شخصیت گرا همراه باشد، اثر بهتری بر مخاطب می گذارد و ارتباط بهتری برقرار می کند. چون از حالت مجسمه ای بیرون می آید و حرکاتش عادی می شود، مثلاً نوازنده ای که در حال تار زدن است، عکاسی از او احساس بهتری را در مخاطب ایجاد می کند.
من معمولاً قبل از عکاسی از هنرمندان، شناختی نسبی از آنها به دست می آورم، برخی از شخصیت های فرهنگی و هنری را که از آنها عکاسی کرده ام، از قبل می شناختم مثل محمدحسین شهریار که با پدرم دوست بود و هوشنگ ابتهاج (سایه) که با او نیز آشنایی داشتم. همین طور با علی تجویدی نیز به دلیل سابقه طولانی دوستی اش با برادرم فرهاد، ارتباط دوستانه ای داشتم و این ارتباطات دوستانه به من برای عکاسی شخصیت گرایانه از آنها بسیار کمک می کرد.
من معتقدم که اگر عکاس بخواهد از یک موزیسین عکس پرتره خوب بگیرد، باید حتماً با او ارتباط دوستانه ای برقرار کند تا به شناخت درستی از چهره، حرکات، رفتار و خلق و خوی او برسد و آنها را در عکس برجسته کند. این گونه شخصیت پردازی در پرتره کار ساده ای نیست و نیازمند کمی روان شناسی است،  البته نه مثل پزشکان روان شناس، ۲۰ درصد دانستن روان شناسی به پیشبرد این هدف عکاس می تواند کمک کند.
آتلیه شما ۵۳ ساله است و شاهد رفت و آمد اهالی فرهنگ و هنر بسیاری بوده است، قدیمی ترین پرتره هایی که عکاسی کرده اید، خاطرتان هست؟
– از فرهیختگان بسیاری عکاس کرده ام، از حشمت سنجری رهبر ارکستر که دوست خانوادگی ما بود، از احمد عبادی نوازنده در حدود ۵۵ سال پیش در حال نواختن ساز عکاسی کرده ام، خاطرم هست یک بار از او پرسیدم، چگونه انگشتانت را روی سیم ساز حرکت می دهی و او گفت من زمان ساز زدن اصلا به این موضوع فکر نمی کنم و در آن حال و هوا اصلا حس نمی کنم کجا هستم و چگونه این کار را انجام می دهم.
آرام خاچاطوریان از بزرگترین موزیسین های دنیا بود از او هم عکاسی کرده ام، به یاد دارم روزی همراه برادرم فرهاد به استودیوی من آمده بود که برای کنسرتش عکس و بروشور و اینها تهیه کنند، از من سوال کرد که «یوسف عکاش» عکاس مشهور کانادایی عکسی از من گرفته است که از هر زاویه ای به آن نگاه می کنم، گویی به من نگاه می کند و من برایش توضیح دادم برای این که شما به دوربین نگاه کرده اید.
با استاد علی تجویدی هم خاطره ای دارم، روزی همراه برادرم به استودیوی من آمدند که از او عکس بگیرم، آرشه سازش را کنار صندلی قرار داده بود، هنگامی که می خواستم پروژکتورها را جابه جا کنم، آرشه بر زمین افتاد و زیر پایم شکست، او هنرمند بسیار حساسی بود، آن قدر ناراحت شدم که او متوجه شد و گفت ناراحت نباش استاد قنبری هست و مشکلی نداریم، برایم درستش می کند.
از حسین علیزاده، فرهنگ شریف و رامیز قلی اف هم در حال نواختن ساز عکاسی کرده ام، از شهداد روحانی هم در حال رهبری کردن ارکستر عکس گرفته ام.

*از میان مفاخر و مشاهیر هنرمند و اهل فرهنگ و ادب کسی باقی مانده است که دوست داشته باشید از او عکاسی کنید؟
– از اکثر آنهایی که هنرمندان و فرهیختگان نام آوری بوده اند، عکاسی کرده ام، تقریباً دیگر کسی نمانده است. فقط قرار بود آخرین بار از هوشنگ ظریف برای اضافه کردن پرتره اش به کتاب جدیدم عکاسی کنم که متأسفانه همسرش بیمار شد و نتوانست به استودیو بیاید و جای عکسش در کتابم نیز خالی ماند اما نمی شد کتاب را معطل نگه دارم، چون آخرین روزهایی بود که عکس ها اسکن شده بود.
*کتاب تازه شما ادامه کتاب پرتره هاست؟
– بله این کتاب شامل تازه ترین و آخرین پرتره هایی است که از هنرمندان و اهل فرهنگ و هنر عکاسی کرده ام، همه عکس ها جدید است از پرویز یاحقی گرفته تا پایور، گلپایگانی، شهیدی، پری زنگنه و … همه عکس ها جدید است، برخی هم مربوط به ۵۰ سال قبل است که البته تاکنون منتشر نشده است.
*کی منتشر می شود؟
-این کتاب با عنوان «پرتره ها ۲» به همراه کتاب تازه نقاشی هایم که حاصل ۷۰ سال آثار نقاشی من است، تا دو ماه دیگر برای سال جدید آماده انتشار می شود.
آیا تاکنون خواسته اید که از شخصیت های سیاسی هم عکاسی کنید؟
نه. من اصلا علاقه ای به سیاست ندارم، سیاست همیشه در حال تغییر و تحول است و ماندگار نیست. من همیشه دوست داشته ام پرتره هنرمندان و اهل فرهنگ و ادب را شامل نقاش، نویسنده، موزیسین، شاعر و … عکاسی کنم که تقریباً همه آنها را که دوست داشته ام، عکاسی کرده ام.  من با این قشر از افراد نام آور جامعه بیشتر احساس نزدیکی می کنم و مردم هم بیشتر آنها را دوست دارند.
*تأکید شما بر شخصیت گرایی در عکاسی پرتره برای چیست؟ چه هدفی را دنبال می کنید؟
– این کار برای شناخت آیندگان از این چهره های فرهنگی و هنری کشور است. برای مثال آیندگانی که حسین بهزاد را ندیده اند، وقتی پرتره او را با این ویژگی می بینند، شناخت بهتری از بهزاد به آن ها داده می شود. وقتی عکسی خوب باشد، کارکتر و شخصیت فرد در آن مشخص باشد، تأثیرگذاری بیشتری هم دارد و ارتباط بهتری با مخاطبش برقرار می کند.
این عکس ها رتوش نمی شود و حالت مصنوعی ندارند، چهره ماندگار هر شخصیت نیز در پس این پرتره ها باقی می ماند. یا وقتی آیندگان، باستانی پاریزی را می بینند، شخصیت این فرد را هم می توانند از روی عکس تا حدودی تشخیص دهند، این نوعی مستندسازی برای تاریخ هنر ماست که البته این روش کار هنوز به خوبی در ایران جا نیفتاده است.

*معمولاً در عکاسی پرتره همه دوست دارند، خطوط چهره آنها محو باشد و چهره جوان و زیبایی را از خودشان ببینند، چیزی که در آثار شما جایی ندارد؟
– درست است. اگر چه عکاسی خیلی زود یعنی چند سال بعد از اختراع به ایران رخنه کرد و ایران جزو پیشگامان استفاده از عکاسی بود، اما همه عکس های رتوش شده و دستکاری با پوزیشن های مصنوعی بود که شاید خود فرد دوست داشته باشد، اما ماندگار نیست، چون چهره واقعی آنها نیست. همه خطوط زیر چشم ها را از بین می بردند در حالی که به نظر من خطوط هر چهره به شخصیت شناسی او کمک می کند و حس خاص و متفاوتی به هر چهره می دهد.
*این شیوه عکاسی پرتره شخصیت گرا در ایران عمری حداقل به اندازه تجربه بیش از ۵۰ ساله شما دارد چگونه تاکنون این شیوه جا نیفتاده است؟ آیا آموزشی در این زمینه وجود نداشته است؟
– من حدودا ۱۴ سال در دانشگاه هنر عکاسی پرتره وشخصیت گرایی تدریس کرده ام و آموزش داده ام. این شیوه از عکاسی نیاز به عشق و علاقه هم دارد و باید برای آن وقت صرف کرد. همین هفته گذشته نیز من با این سن و سال در شیراز ورک شاپ برگزار کردم و در مدت زمان دو روزه به آموزش این شیوه از عکاسی برای علاقمندان پرداختم، جوانان تشنه یاد گرفتن هستند اما فرصت ها همیشه اندک است.
*پدر شما هم عکاس بود و هم شاعر، برادرتان نیز در زمینه موسیقی و آهنگسازی شهره است، شما هم که در زمینه نقاشی فعالیت داشته  اید، چگونه به عکاسی پرتره گرایش پیدا کردید؟
– بله. پدرم عکاس و شاعر بود، از بچگی و زمانی که ۱۱ ساله بودم نقاشی می کردم و  همان زمان پرتره فردوسی را از روی کتاب نقاشی های رسام ارژنگی به خوبی کپی می کردم. آن زمان مجلات بزرگی از عکاسان بزرگ دنیا منتشر می شد که من عکس های پرتره را از عکاسان خوب دنیا در آن می دیدم، این ها مرا جذب می کرد، چون با همه عکس هایی که حالت مصنوعی داشتند، تفاوت داشت. همان زمان بود که به عکاسی پرتره علاقمند شدم و چند سال نیز در آمریکا و اروپا برنامه عکاسی پرتره را زیر نظر استادان عکاسی بزرگ دنیا دنبال کردم.
اساساً پیدایش عکاسی با پرتره بوده است و بهترین فیلمبرداران دنیا نیز کارشان را از عکاسی آغاز کرده اند چون نورپردازی خودش مکتب خاصی دارد و یک فیلمبردار خوب این نکات را در عکاسی قبلاً آموخته است. عکاسی کار شیرینی است و بسیار به آن علاقمندم، چون بسیار متنوع است و خسته کننده نیست و تیپ های مختلفی از افراد را می بینید.
اگر کسی عاشق کارش باشد، هیچ گاه خسته نمی شود. من در ۸۴ سالگی هنوز خسته نیستم، اگر چه چشم هایم کمی ضعیف شده است اما آن قدر علاقه دارم که گاه وقتی می خوابم، منتظرم زود صبح شود تا بروم عکس هایم را ظاهر کنم و زود چاپ کنم.
*هنوز هم خودتان عکس هایتان را ظاهر و چاپ می کنید؟
– من هیچ وقت عکس هایم را برای چاپ به کسی نداده ام همه را خودم ظاهر و چاپ می کنم.
*و همه سیاه و سفید؟
-همه عکس های من سیاه و سفیدند، چون حس بهتری دارد و ماندگارتر از عکس رنگی است. عکس های رنگی بعد از ۳۰ سال رنگ هایش از بین می رود.
یک بار شرکت کداک حدود ۴۰ سال پیش از من دعوت کرد و همراه با برادرم به نیویورک رفتیم، آنجا عکس هایی را دیدم که بعد از ۱۴۰ سال هیچ تغییری نکرده بود و من مات و مبهوت مانده بودم، این در شرایطی بود که در آن روزگار شستشوی فیلم با کیفیت امروز هم وجود نداشته است اما عکس ها همه تمیز و شفاف بود و البته سیاه و سفید.

*یعنی عکس های شما نیز که همه سیاه و سفید گرفته شده است، می تواند با همان کیفیت صدها سال ماندگار بماند؟
– من با توجه به تکنولوژی بالای امروز قول می دهم که عکس های سیاه و سفید تا ۵۰۰ سال دیگر هم ماندگار می می ماند، البته اگر در جای مناسب دور از رطوبت، نور و در دمای مناسب نگهداری شود.
*آرشیو عکس ها و نگاتیوهایتان را کجا نگهداری می کنید؟
برخی از آثارم را در استودیو دارم. عکس هایی که مربوط به ۴۰ یا ۵۰ سال قبل است و برخی از آنها را روی دیوار آتلیه ایم به یادگار گذاشته ام. برخی از این عکس ها را برای نمایشگاه هایم چاپ کرده ام و نگاتیوهایم همه آنها را دارم که خوشبختانه در شرایط خوبی نگهداری می شود و ایرادی پیدا نکرده است.
من اینها را در محلی که رطوبت ندارد، یعنی نه خشک است و نه مرطوب می گذارم. خوشبختانه این نگاتیوها تاکنون مشکلی ندارند در حالی که برخی از آنها مربوط به ۶۰ سال پیش است و کیفیت آن تا امروز هیچ تفاوتی نکرده است.
*چگونه؟
– این موضوع به دقت در شستشوی فیلم، داروی خوب و ثبوت و ظهور فیلم برمی گردد و این که دارو روی نگاتیو باقی نماند. البته باید برخی از این نگاتیوها را در آینده دوباره چاپ می کنم.
*رابطه شما با دنیای دیجیتال چگونه است؟
– من معتقدم که پایه کارعکاسی آنالوگ است و اگر کسی قبلاً آنالوگ کار کرده باشد، در عکاسی دیجیتال هم موفق تر است، عکاسی آنالوگ مثل پایه یک ساختمان است و اگر پایه محکم نباشد، سایر اجزا استقامت درستی را ندارند.
چند روز پیش بحثی در تلویزیون بود که توصیه می کرد اگر می خواهید عکس های سیاه و سفیدتان را داشته باشید آنها را چاپ کنید چرا که تا صد سال آینده امکان چاپ این عکس ها دیگر وجود ندارد.
گفتگو از فاطمه حامدی خواه

مهر