از سوی انتشارات «زرنوشت» منتشر شد:

هندسه مقدس در اسلام و هندوئیسم با مقدمه دکتر حسن بلخاری

کتاب «هندسه مقدس در اسلام و هندوئیسم» تحقیقی در مبانی مشترک، اثر محسن ساربان نژاد با مقدمه دکتر حسن بلخاری استاد دانشگاه تهران و رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی از سوی انتشارات «زرنوشت» روانه بازار نشر شد. به گفته مولف این اثر، فرضیه اصلی این تحقیق استفاده از «عدد» و «هندسه» به عنوان الگوهایی […]


کتاب «هندسه مقدس در اسلام و هندوئیسم» تحقیقی در مبانی مشترک، اثر محسن ساربان نژاد با مقدمه دکتر حسن بلخاری استاد دانشگاه تهران و رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی از سوی انتشارات «زرنوشت» روانه بازار نشر شد.
به گفته مولف این اثر، فرضیه اصلی این تحقیق استفاده از «عدد» و «هندسه» به عنوان الگوهایی است که در جهت احداث و تأویل اماکن مقدس در ادیان و فرهنگ های مختلف چه توحیدی و چه انسانی به خدمت گرفته شده است. فلذا این تحقیق نقش این دو الگو در شکل گیری و تکامل بناهای مقدس در دو تمدن اسلامی و هنده را مورد کنکاش قرار می دهد. در این کتاب نامه تلاش شده تا با واکاوی متون مقدس و حکمی – فلسفی در دو فرهنگ اسلامی و هندو از یک طرف جایگاه عدد و هندسه در دو ساحت هستی شناسی و معرفت شناسی تبیین گردد.
در مقدمه دکتر حسن بلخاری بر این کتاب آمده است:« ابن‌عربی در نخستین فص از فصوص‌الحکم خویش با عنوان «فص حکمه إلهیه فی کلمه آدمیَّه» تعابیر شگرف و شگفتی در باب انسان دارد. از منظر او انسان و بل نشئۀ انسانی، اهلیّتِ کسبِ عالی‌ترین مدراج و مراتب را نزد حق‌تعالی دارا است، زیرا از یک‌سو ریشه در اسماء و صفاتِ حق دارد و از دیگرسو نسبتی با حقیقه‌الحقایق و در عین حال صاحب و دارای طبیعت کلیّه که شامل تمامی قابلیت‌های عالم از بالا و پایین است. هیچ موجودی در عالم این‌گونه به ثالوث اعظم مفتخر و مجهز نیست. تعلق به قلمرو فیض اقدس و مقدس و مهم‌تر حقیقه‌الحقایق که به‌صورت مطلق هستی از آن برآمده و بالنده شده است، انسان را به حقیقتی سرشار از وجود مبدل ساخته، وجودی به حقیقت کامل که هیچ موجودی در میان موجودات این عالم چون او زیبنده و برازنده وجود نیست. از دیدگاه شیخ اکبر دقیقاً به همین دلیل است که این وجودْ انسان و خلیفه نامیده شده است: «فسمِّی هذا المذکور إنساناً و خلیفه، فأما إنسانیته فلعموم نشأته و حصره‏ الحقائق کلّها» و از همین رو است که به‎منزلت مردمک چشم حق است که به واسطه‌اش هستی منظر نظر حق می‌شود و باز به‌واسطۀ اوست که خدا بر خلق نظر می‌کند بر آنان رحمت می‌آورد: «فإنه به ینظر الحق إلى خلقه فیرحمهم.»
اما جایگاه عالم که از دیدگاه ابن‌عربی مأخوذ از علامت و به معنای آن است که عالمْ علامتِ ظهورِ حق است، در متن اندیشه‌های شیخ اکبر کجاست؟ به تعبیر مشهورْ عالمْ وجه دیگر انسان است: «الأنسان کون صغیر و الکون إنسان کبیر»، و یا به تعبیر شیخ شبستر: «جهان انسان بد و انسان جهانی». لکن ابن‌عربی تعابیر شگرف‌تری دارد، او با استناد به دو دست خدا در خلقت انسان (در شریفۀ: «قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ»(سورۀ ص، آیۀ ۷۵))، مایل است این دو دست را به مقام جامعیت انسان تأویل کند: «فعبّر عن هاتین الصفتین بالیدین اللتین توجهنا منه على خلق الإنسان الکامل لکونه الجامعَ لحقائق العالم و مفرداته»، یعنی آدمی به مقام جامعیت، جامع حقایق (کلیات) و مفردات (جزئیات) است. این خود آغاز بحث دیگری در باب نسبت میان عالم و آدم است: «فالعالم شهاده و الخلیفه غیب‏». آین آشکاریِ عالم و مکنونیِ آدم، آدمی را شرافت بخشید، عالمْ اسمِ ظاهرِ خداوند گردید و آدم اسم باطنِ او و باطنْ البته در پسِ پرده است، هم‌چون سلطان. ابن‌عربی در شرح این معنا مایل است بار دیگر از تعبیر «دو دست» یا «بِیَدَیَّ» استفاده کند. از دیدگاه او این دو دستْ نماد قدرت کامل یا کنش واحد آن دوئیت و بل اشاره به دو وجهی بودن هستی است. وجهی که صورت حق است و وجهی که صورت عالم، و شرافت و تجلیل آدم این شد که جامع این دو گردید: حق و عالم «فما جمع اللَّه لآدم بین یدیه إلا تشریفاً. و لهذا قال لإبلیس: «ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ»؟ و ما هو إلا عین جمعه بین الصورتین: صوره العالم و صوره الحق، و هما یدا الحق‏ … فأنشأ صورته الظاهره من حقائق العالم و صُوَرِه‏ و أنشأ صورته الباطنه على صورته‏ [آدم، بر بنیادِ إنَّ اللهَ خَلَقَ أدَمَ علی صُورَتِه] تعالی».
***
حاکمیت وسیع و گستردۀ شیخِ اکبر و فصوص و فتوحاتش بر عرصه و قلمرو اندیشۀ اسلامی، گوهرین وجه مکتب او یعنی وحدت وجود را به آموزۀ شایع و رایج حکمت و عرفان اسلامی بدل کرد و می‌دانیم از جمله تنایج این گوهرین ایده، تناظر عالم و آدم است. گرچه به تعبیر ابن‌عربی، عالم آئینۀ خداست لیکن عالمی فاقد روح و انسان روح و جلای آن است: «فاقتضى الأمرُ جلاء مرآه العالم، فکان آدم عینَ جلاء تلک المرآه (و کان) روح تلک الصوره». البته می‌دانیم روح از برای ظهور به کالبدی محتاج است که در آن ظاهر شود, عالم عرصۀ ظهور آدم است و هر کدام صورتی از برای تلألوی حقیقت وجود.
***
بنابراین بر بنیاد آراء و نظرِ کسانی که از زاویۀ سنت، به عالم و آدم می‌نگرند، عالمْ سویۀ دیگر انسان و انسان سویۀ دیگر عالم است و در این میان هنر و معماری حلقه‌های واسطی که حقیقتِ معقول را در کالبد و صورت‌های محسوسْ نازل و ظاهر می‌کنند، به تعبیرِ یکی از شارحان بلندمرتبۀ ابن‌عربی یعنی سیدحیدر آملی در جامع الأسرار و منبع الأنوار: «فانّ الخیال ینزل المعانی العقلیّه فی القوالب الحسّیّه».
هنر و معماری در جهان سنت به تعبیر فیلسوف آلمانی هایدگر، امر مکنون را آشکار میسازند یا به تعبیر مولانا در بیت بلند:

«بشنـوید ای دوستان این داسـتان
خود حقیقت نقد حال ماست آن»
به واسطۀ نقد به هویداییِ اسرارِ باطن می‌پردازد. یعنی آن‌چه را که مکنون استآشکار می‌سازند. اما زبانِ این حلقاتِ واسطْ هندسه است. هندسه زبان هنر و به‌ویژه معماری است. به‌واسطۀ هندسه است که امرِ معقول زبان می‌گشاید و امرِ مجرد را در فرمِ مجسد ظاهر می‌سازد. دقیقاً از همین رو است که بر بنیاد تقسیماتِ یونانی فلسفه، در مقامِ اوسط یا فلسفۀ وسطی قرار دارد. این مقامِ اوسط حلقۀ تشرفِ محسوس به معقول و تنزیل معقول به محسوس است.
این اثر که به دست جوانی کوشا و علاقه‌مند به مباحث حکمی به رشتۀ تحریر درآمده، شرح تفصیلی تناظر و نسبت میان معقول و محسوس و زبانِ زیبایی‌شناسانۀ آن یعنی هندسۀ مقدس است. برای ایشان آرزوی توفیق دارم و برای تمام خوانندگانِ محترم این‌گونه آثار.»
کتاب «هندسه مقدس در اسلام و هندوئیسم» از سوی انتشارات «زرنوشت» با قیمت ۹۰ هزار تومان به علاقه مندان عرضه شده است.