نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : یکشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳ همایش بزرگداشت شیخ ابوالقاسم گُرَّکانی،عارف بزرگ قرن پنجم هجری در پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران روزهای چهارشنبه و پنج شنبه هفتم و هشتم خرداد ۱۳۹۳ماه برگزار شد. در این مراسم که با حضور استادان و علاقه مندان برگزار شد،حمید آیتی، رئیس پژوهشکده جهاد دانشگاهی؛ […]
همایش بزرگداشت شیخ ابوالقاسم گُرَّکانی،عارف بزرگ قرن پنجم هجری در پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران روزهای چهارشنبه و پنج شنبه هفتم و هشتم خرداد ۱۳۹۳ماه برگزار شد.
در این مراسم که با حضور استادان و علاقه مندان برگزار شد،حمید آیتی، رئیس پژوهشکده جهاد دانشگاهی؛ حسینعلی کاشانی بیدختی، پژوهشگر عرفان اسلامی؛ دکتر کریم مجتهدی، استاد فلسفه؛ دکتر نصرالله پورجوادی، محقق و مدرس عرفان و فلسفه و… به ایراد سخنرانی پرداختند.
نصرالله پورجوادی نیز در این نشست ضمن اشاره به این نکته که تمام علوم در گذشته بر مدار توحید بودند، گفت: خداشناسی بزرگ ترین دغدغه تمدن اسلامی بود. این استاد فلسفه همچنین به اهمیت روایتهای هجویری از گُرَکانی در کتاب «کشف المحجوب» اشاره کرد و گفت: اهمیت روایات هجویری درباره شیخ ابوالقاسم گرکانی در این است که هجویری معاصر با گرکانی بود و او را میشناخت. این روایات همچنین شهرت شیخ را در آن قرن میرساند. هجویری در «کشف المحجوب» میگوید که شیخ ابوالقاسم عارفی مهم در توس بود که در مسجدی زندگی میکرد و مریدانی داشت. وی همچنین اظهار کرد: واقعهای برای هجویری پیشآمد کرده بود که شرح آن را نمیدانست و برای بیان این واقعه به شیح گرکانی به مسجد او در توس میرود و همان ابتدا و بدون هیچ گفتوگویی میبیند که شیخ دارد همان واقعه را برای ستون مسجد بازگو میکند و ستون نیز به او جواب میدهد. پورجوادی با اشاره به دو مقوله علم النفس و تربیت به عنوان دو دغدغه مهم اندیشمندان مسلمان در تمدن اسلامی، به توضیح مقوله علمالنفس یا روانشناسی اسلامی پرداخت و گفت: در قرن سوم و چهارم هجری اهل حدیث و سنت سعی میکنند تا علم روانشناسی خاصی را تدوین کنند که اصول این علم مبتنی بر دو مولفه یا دو حقیقت است: نخست آن مولفه اصلی که باقی میماند، و آن حق است و دیگری مولفه بدلی که قدرتی بسیار دارد و آن «نفس» است این محقق عرفان در ادامه به تفکر هجویری درباره «نفس» اشاره کرد و گفت: هجویری تاکید دارد که نفس یک عین است که صفات و قوای مختلف و فعالیت بسیار دارد. حضور نفس باعث میشود تا انسان به هدف غایی خود نرسد. هجویری همچنین تمثیل بزرگان ـ از جمله شیخ ابوالقاسم گُرَکانی ـ درباره نفس را نیز در «کشف المحجوب» بیان میکند. تمثیل شیخ گرکانی به این صورت بود که ایشان نفس انسانی را به مانند ماری دید که در وجود انسانی میرود. این روایت داستان آدم و حوا در بهشت و وسوسه آنها به خوردن میوه آن درخت ممنوعه را در ذهن متبادر میکند. پورجوادی همچنین به باب تربیت در کتاب «کشف المحجوب» پرداخت و گفت: هجویری درباره تعلیم و تربیت به یک مفهوم بسیار ویژه اشاره میکند و آن مفهوم «صحبت» است. این واژه به مفهوم معاشرت، همنشینی و اختلاط است. «صحبت» در نظام تعلیم و تربیت گذشته ایران بسیار بااهمیت بود، اما امروزه این مقوله را نیز مانند دیگر مولفههای مهم از دست دادهایم.
دکتر کریم مجتهدی دیگر سخنران این مراسم بود که در سخنانی کوتاه با تاکید بر اینکه هیچ بحثی به اندازه بررسی ارزشهای معنوی خودمان، برای ما مهم نیست، گفت: پس از سالها تدریس فلسفه، چیز زیادی از فلسفه نیاموختم، اما یک مطلب را عمیقاً از فلسفه آموختم و آن، دانشجویی است. فلسفه انسان را جستوجوگر دانش میکند و اینکه انسان به آنچه میداند، اکتفا نکند. همین به بسیاری از چیزهای دیگر میارزد. وی افزود: این دانستن انسان و پا از گلیم خویش بیرون نهادن انسان خاکی برای شناخت خود و خدا انسان را به موجودی محترم بدل میسازد و شعفی در او پدید میآورد که با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نیست. این شعف، بزرگترین پاداش فلسفه برای انسان است. حسینعلی کاشانی بیدختی پژوهشگر عرفان نیز با موضوع ابوالقاسم گرکانی» صحبت کرد. او در بخشی از کلام خود با بیان این نکته که تعبیر «انسان کامل» در آیات و روایت نیامده بلکه از رهگذر آثار محییالدین ابنعربی به فرهنگ اسلامی راه یافته است، گفت: انسان کامل به تعبیر سیدحیدر آملی، «ظلالله» به معنی سایه خداست. او مظهر اسم «الله» است که جامع همه صفات خداست و در هر دوران تنها یک نفر دارای این ویژگی در جهان وجود دارد.
کاشانی بیدختی در ادامه با نقل تعبیرهایی از مشایخ صوفیه، شیخ ابوالقاسم گُرَکانی را مایه افتخار انسانها و یکی از تجلیات انوار حق در جهان امکان توصیف کرد. محمدرضا ریختهگران در این نشست مقالهای با عنوان «معنای قطب در چند اثر از بزرگان عرفان» را ارائه کرد. این مدرس فلسفه در بخشی از سخنرانی خود گفت: تقریبا تمام تذکرههای عرفانی که درباره زندگی، افکار و آثار شیخ ابوالقاسم گرکانی مطالبی دارند، وی را قطب وقت و بزرگ دوران خود معرفی کردهاند. این جریان اهمیت معنا و مفهوم قطب را دوچندان میکند. ریختهگران همچنین به معنای قطب در دیگر رسالههای عرفانی نیز اشاره کرد: شیخ داوود قیصری در مقدمه شرح خود در تایید ابنفارض آن را از لحاظ لفظ ماخوذ از ولی میداند که به معنای قرب است و از حیث اصطلاح، ولایت را قرب به خداوند سبحان میداند و آن را به ولایت عامه و خاصه تقسیم میکند و ولایت عامه را حقیقتی میداند که برای هر مومن به خداوند حاصل میشود و ولایت خاصه را فناء فی الله میداند. این مدرس فلسفه در ادامه با اشاره به این نکته که از منظر قیصری معنای مفهومی «قطب» برابر با «فانی در خداوند» است، گفت: بر اساس این رسالات میفهمیم که قطبیت همان تحقق و رسیدن به مرتبه فناء فی الله است. همچنین در رساله «صالحیه» اشاره شده که قطبیت خلافت الهیه است و قیصری نیز در شرح این خلافت میگوید که خلیفه، مظهر اسم الله و جامع اسما و صفات است. ریختهگران در پایان به وجه تربیتی قطب هم اشاره کرد و گفت: قطب وقتی به مرحله خلیفهاللهی میرسد و مظهر اسم جامع الله میشود، مربی عالم و آدم در هر «دور» است. این مقام خاص است برای خلیفهالله اعظم حضرت ولی عصر (عج) که بزرگان در هر دور مظهر این حقیقت و پیوسته به آن هستند. عنوان مقاله مجمدجواد شمس در این نشست، «شیطان سرور خواجگان از منظر شیخ ابوالقاسم گرکانی و معاصرانش» بود. شمس در بخشی از سخنرانی خود در راستای ارائه این مقاله گفت: نخستین عارفی که از شیطان یا ابلیس به بزرگی یاد کرده، حسن بصری است. وی افزود: عینالقضات همدانی در کتاب «تمهیدات» از قول حسن بصری آورده است که اگر ابلیس نور خود را به خلق بنمایاند، او را به خدایی خواهند پرستید. پس از حسن بصری، بزرگانی چون ذوالنون مصری، جنید بغدادی، شیخ ابوبکر شبلی، سهل بن عبدالله تستری، شیخ احمد غزالی، عینالقضات همدانی و شیخ ابوالقاسم گرکانی به دفاع از ابلیس پرداختهاند. شمس همچنین دلایل دفاع صوفیان و عرفا از شیطان را به این شرح بیان کرد: عارفان از اطاعتها و عبادتهای ابلیس و پایمردی او در راه حق بسیار ستایش کردهاند. بسیاری دیگر از عارفان نیز با ابلیس در غم و زاری فراق یار ــ همان حق و حضرت پروردگار ــ همدردی کرده و برخی نیز او را واجد مقامی بزرگ در روز قیامت میدانند. وی همچنین به ابوالقاسم گرکانی و دیدگاه او درباره شیطان نیز اشاره کرد و گفت: نخستین عارفی که به طور گسترده و در عین حال گستاخانه از مقام بزرگ ابلیس سخن به میان آورد، حلاج بود و همین سخنان او نیز بر عرفای دورههای بعد، از جمله شیخ گرکانی، تاثیر بسیار گذاشت. شیخ ابوالقاسم گرکانی نیز بر عرفای پس از خود تاثیر بسیار داشت. به همین دلیل برخی سخنان شیخ احمد غزالی و عینالقضات همدانی را متاثر از شیخ ابوالقاسم گرکانی دانستهاند. شمس در ادامه اظهار کرد: ابوالقاسم گرکانی عصیان ابلیس را از فرط محبت و غیرت میدانست و او را با عنوان «خواجه خواجگان و سرور مهجوران» معرفی میکرد. بر این اساس شیخ با حلاج و دیگر عارفان پیش از خود و با باقی عارفان همعصرش همعقیده بود. همچنین در این نشست مهرداد قیومی بیدهندی و اکبر ثبوت نیز مقالاتی به ترتیب با نامهای «بحثی در چیستی بنای مانده از سده پنجم در ولایت خواف» و «عرفای متقدم اسلام» ارائه کردند. موضوع مقاله حسن بلخاری در این نشست «شیخ ابوالقاسم گرکانی به روایت کشف المحجوب هجویری» بود. او در بخشی از سخنرانی خود گفت: شیخ ابوالقاسم گرکانی شخصیتی تاثیرگذار و بااهمیت بود که متاسفانه به میزان اهمیت خود مشهور نشد و این یکی از آفات تاریخ ماست. وی افزود: تاریخ ایران با شیخ گرکانی با مهر برخورد نکرده است، اما با این وجود یک سند معتبر و متقن درباره این شخصیت وجود دارد و آن کتاب ارزشمند «کشف المحجوب» علی بن عثمان هجویری است. اهمیت این کتاب و روایت آن در شناخت شیخ ابوالقاسم گرکانی به این دلیل است که هجویری مرید و همعصر شیخ ابوالقاسم است. بلخاری در ادامه با اشاره به این نکته که روایتهای هجویری از گرکانی اندک است، گفت: هجویری در «کشف المحجوب» تنها در ۵ یا ۶ مورد از شیخ ابوالقاسم گرکانی یاد کرده است، اما همین روایتهای اندک آنچنان قوی است که شان والای شیخ را نزد هجویری میرساند. عطار و عبدالرحمان جامی نیز همین روایتها و دیدگاههای هجویری را درباره گرکانی نقل کردهاند که البته روایتهای جامی متقنتر از روایتهای عطار است. این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ادامه به جایگاه عرفانی هجویری اشاره کرد و گفت: همین که عارف بزرگی چون عطار نیشابوری در بیان معانی و سبک متاثر از «کشف المحجوب» است، جایگاه رفیع هجویری را میرساند. همچنین هجویری در طریق تصوف از قشیری و رساله معروف او نیز تاثیر بسیار پذیرفته است. او خود سالک بزرگ و مهمی است. هجویری «واقعه» میبیند و برای تاویل و تفسیر آن به نزد شیخ ابوالقاسم میرود. دیدن «واقعه» مختص غرق شدگان در خداوند است و نه تازهکارها. بلخاری همچنین به چند اسم مختلف گرکانی در «کشف المحجوب» اشاره کرد و گفت: در «کشف المحجوب» از ابوالقاسم گرکانی با اسامی «ابوالقاسم علی البکرکانی»، «کرکانی» و «کرمانی» یاد شده است. نام کرمانی به نظر من غلط است و شاید به اشتباه کسی که کتاب را استنساخ کرده، بر میگردد. در این نشست همچنین محمودرضا اسفندیار مقالهای را با عنوان «شیخ ابوالقاسم کرگانی و عارفان پس از خود» را برای حاضران در نشست ارائه کرد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.