نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : یکشنبه, ۰۵ شهریور ۱۳۹۶ مراسم بزرگداشت روز محمدبن زکریای رازی و نشست «نقش و جایگاه رازی در عرصه فرهنگ و تمدن اسلامی – ایرانی» با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش روز یکشنبه پنجم شهریورماه ۱۳۹۶ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار گردید. در این مراسم که با […]
تاریخ ایجاد :
مراسم بزرگداشت روز محمدبن زکریای رازی و نشست «نقش و جایگاه رازی در عرصه فرهنگ و تمدن اسلامی – ایرانی» با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش روز یکشنبه پنجم شهریورماه ۱۳۹۶ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار گردید. در این مراسم که با حضور شخصیتهای علمی و فرهنگی برگزار شد، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن؛ دکتر علیاکبر ولایتی، رئیس کمیته فرهنگ و تمدن اسلام و ایران و دکتر مهدی محقق، رئیس هیأت مدیره انجمن به ایراد سخنرانی پرداختند.
دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: محمد بن زکریای رازی مشهور ترین پزشک ایرانی و نامی بسیار معتبر و هم طراز بقراط و جالینوس در تاریخ پزشکی و انسانی عالم و فاضل و عادل که به اعتدال زیست و مروج آن بود و البته ناعادلانه متهم به نگارش کتبی در رد نبوت(مخاریق الانبیاء) و کُتب مُنزله حق (در حالی که در ابتدای کتاب السیره الفلسفیه خود چنین جمله ای دارد:« و نبدا من ذالک بکتاب البرهان اذ کان اجل الکتب عندی و انفعها بعد کتب الله المنزله») شد و صرفا بنابه جمله ای که ابن سینا در رساله الاجوبه و الاسئله در جواب بیرونی در باب او داشت ، به صورت مطلق مقابل ابن سینا قرار داده شد و به نام شخیص او (رازی) چه توهینها و دشنامهای نفرت انگیز به او (ابن سینا) داده نشد، کتابی دارد به نام السیره الفلسفیه که با عنوان سیرت فلسفی توسط عباس اقبال ترجمه و در سال ۱۳۱۵ توسط مطبعه مهر به چاپ رسیده است. کتابی مختصر که در اصل مرامنامه فلسفی محمدبن زکریای رازی است.(البته مهمترین آثار در باب شناخت رازی در پنجاه سال اخیر آثار دکتر نجم آبادی و استاد دکتر مهدی محقق است) کتاب با گلایه رازی از برخی اهل نظر و تمیز و تحصیل آغاز می شود که وی را به انحراف از سیره حکما متهم کرده و به عیبجویی و شکستن قدر و منزلتش برآمده اند. محور این گلایه از سوی عیب جویان، مقایسه رازی با سقراط است و اینکه رازی از راه و رسم حکیمی بزرگ چون سقراط کناره گرفته، زندگی مجللی را برگزیده و از آن ساده زیستی و به ویژه استخقاف دعوت سلاطین که سنت سقراط بود، دوری نموده و خلاصه اینکه در زندگی راه معاش را برگزیده است. رازی مبنای این عیب جویی ها از سوی منتقدانش را اختلاط با عامه مردم و اشتغال بر امور معاش دانسته است. شرح رازی بر این عیب جویی و تلاش مخالفان در کاستن از منزلت او در جامعه بسیار جالب است. وی این نظر منتقدان در باب سقراط که دارای چنان سنت و شیوه ای بوده است را می پذیرد اما با تقسیم حیات سقراط به دو دوره افراط و اعتدال ، تداوم زندگی سقراط بر شیوه افراط را بر نمی تابد . از دیدگاه رازی سقراط پس از مدتی پی برده است که این همه بر جسم و جان سخت گرفتن و خود را از مواهب زندگی محروم کردن، زیستن بر بنیاد حکمت و عدالت نیست به همین دلیل از آن مسائل عدول کرده و صاحب زن و فرزند شده و از مواهب زندگی بهره جسته است. بنابر این از دیدگاه رازی اعتدال سنتی بود که سقراط آن را برگزید همچنان که بودا پس از ۹ سال ریاضت و مراقبه با کلام پیرمردی که خطاب به فرزندش می گفت: فرزندم سیمهای ساز را اگر محکم ببندی پاره می شود و اگر شل ببندی از آن صدایی در نمی آید، راه اعتدال را برگزید. نکته مهم اینکه رازی در مرامنامه زندگی و فلسفی خود به پیروی از حکیم محبوب خود سقراط بر اعتدال تکیه نموده و می دانیم ارسطو نیز فیلسوف اعتدال بود، پس چرا برخی بر مخالفت رازی با ارسطو تأکید و تبلیغ بسیار می کنند(در حالی که در سرالاسرار رازی او را در کنار لقمان قرار داده و حکیمی بزرگ می حواند) تا مستمسکی برای توهین های رکیک و وسیع خود علیه بزرگترین عقل فلسفی جهان اسلام یعنی ابن سینا بیابند!!!گرچه می پذیریم در مواردی در قیاس میان آرای افلاطون و ارسطو ، رازی حکم به حقانیت رای افلاطون می داد. اما نه این اختلاف نظر، رازی را بزرگترین دشمن ارسطو می ساخت تا دشنام به ارسطوئیان مسلمان (من جمله ابن سینا) را مباح سازد نه از فلسفه رازی فلسفه ای ایرانی مقابل فلسفه یونانی می ساخت. رازی بر این اعتدال، تأکید بسیار دارد حتی با شرح مسئله در کتاب «طب روحانی» اش خواننده را به این معنا ارجاع می دهد که: «پوشیده نیست که فضل مرد چنان که در کتاب طب روحانی گفته ایم در فرو شدن در شهوانیات و ترجیح نهادن آن بر امور دیگر نیست بلکه حق آن است که مرد از هر چه که بدان نیازمند است به قدر لزوم برگیرد و اندازه نگاه دارد تا در پایان لذتی که دریافته است او را اَلمی فرا نرسد. سقراط نیز از حدی که افراط شمرده می شد و در حقیقت سزاوار ملامت و موجب خرابی عالم و انقطاع نسل بود عدول کرد… و ما اگرچه در عالم قیاس، سزاوار نام فلسفه نیستیم لیکن در مقابل کسانی که شیوه ایشان فلسفه نیست حق آن را داریم که این نام را جهت خود بخواهیم.» (السیره الفلسفیه) رازی پس از این به شرح اصول سیرت فلسفی خود می پردازد، اصولی که ما را در درک آنها، به آثار دیگر خویش یعنی «علم الهی» و «طب روحانی» و نیز «در ملامت کسانی که به ادعای فلسفه عمر را در تحصیل زوائد هندسه می گذارند.» و نیز «شرف صناعت کیمیا» حواله می دهد به ویژه بر «طب روحانی» تأکید می کند که هر که می خواهد سیرت فلسفی رازی را بشناسد بی نیاز از مطالعه طب روحانی نیست، پس رازی شش اصل را به عنوان اصول سیرت فلسفی خود در السیره الفلسفیه به این صورت شرح ارائه می دهد: « ۱- هر کس را پس از مرگ حالیست خوش یا ناگوار نظیر حالی که او قبل از تفرقه میان جسم و جان داشته ۲- کمال مطلوبی که در پی آن موجود شده و به سمت آن رهسپاریم. تحصیل لذات جسمانی نیست بلکه طالب علم و به کار داشتن عدل است تا بدین وسیله از این عالم رهایی یافته به عالمی دیگر که مرگ و الم را در ساحت آن راهی نیست هدایت شویم. ۳- خواهش نفس سرکش و طبع حریص ما را به دنبال لذات آنی می کشد، لیکن عقل بر خلاف، غالباً ما را از طی این طریق نهی می کند و با موری شریف تر می خواند. ۴- پروردگار ما – که از او چشم ثواب داریم و بیم عقاب – بر ما نگران است، از راه رحمت آزار بر ما نمی پسندد، ستم و نادانی را از ما زشت میدارد و از ما خواستار عدل و علم است بنابر این کسی که به آزار پردازد و سزاوار آزار شود به قدر استحقاق گرفتار عقوبت او خواهد شد. ۵- هیچ کس نباید در پی لذتی رود که الم ناشی از آن کماً و کیفاً بر آن لذت بچربد. ۶- قوام عالم و بنای معیشت مردم بر روی اشیائی جزئی است از قبیل زراعت و بافندگی و نظایر آنها که ایزد جلیل عزیز راه بردن آنها را برای رفع حوائج زندگانی در عهده ما گذاشته. این اصول مسلمه ای است که بیانات ما بر آنها مبتنی خواهد بود، پس گوییم: چون لذات و آلام دنیایی با گسیختن رشته عمر نابود می شود و لذات عالمی دیگر که جاوید است پایدار و بی پایان خواهد بود پس از آنکه لذت باقی نامتناهی را به لذتی محدود و ناپایدار بفروشد مغبون است.» (السیره الفلسفیه) به این اصول بنگرید(و به ویژه اصل ۴) تا به عمق تهمتهایی که به رازی زده شد و دهری انگاشته شد و ضد نبی و امام، پی برید. فرزند زکریایی که در کتاب طب روحانی خود کسب فضائل حمیده و رد صفات رذیله را اصل و بنیاد فلسفه خود می داند. البته در اینجا ضروری است نکته مهمی را متذکر شویم. مراد رازی از فلسفه ، فلسفه در قاموس ذاتی و کلی آن نیست که تمامی وجوهات عملی و نظری من جمله الهیات بمعنی الاخص را شامل شود و او را متوغل در بیان مباحثی چون ذات و عرض و وجود و ماهیت و حدوث و قدم سازد. نگره کاملا تجربه گرا و منحصر کردن فعالیتهای علمی در طب اجازه چنین چیزی را به او نمی داد. بنابر این شرح فلسفی بودن او یا تعریفی که از فلسفه داشت را از خود او باید جست و جو کرد. وی در کتاب طب روحانی که بنا به مقدمه رازی در ابتدای آن، عدیل طب منصوری است (کتاب رازی در باب طب جسمانی) سه وجه رویکرد فلسفی را متذکر می شود : مراد از فلسفه یا پیروی از کسانی است که فلسفه را معرفت به صناعت هندسه می دانند یا متابعت از کسانی که غرض ورود به فلسفه را اصلاح اخلاق و تعالی نفس می دانند و گروهی که فلسفه را همان علم منطق می دانند. رازی متذکر می شود از سه رأی فوق من رأی دوم را بر می گزینم که همان رای افلاطون حکیم و پیروان اوست. طریقی که نفس به اکتساب اخلاق حمیده دست یازیده و از مهلکه شر و حرص بر شهوات می گریزد.» این رأی رازی او را به تعریف بسیار مشهور فلسفه در آن عصر می رساند که «فلسفه تشبه به خداوند است به قدر طاقت انسانی برای تحصیل سعادت ابدی» (التعریفات جرجانی، ص ۱۷۴) ضمن اینکه خود نیز بر این تعریف تکیه کرده و سعی می کند مصداق حقیقی کلمه فیلسوف را روشن سازد.بخشی که مستقیم از السیره الفلسفیه می آوریم نه تنها این نکته فوق را تبیین می کند بلکه خط بطلانی می کشد بر رای ناصواب کسانی که او را با اتهام مانویت ملحد انگاشتند.: «با رعایت این ترتیب کسانی که از پدر و مادری بینوا زاده و در فقر و مسکنتبار آمدهاند میتوانند رستگار شوند و به سیره صلحا خو گیرند چه بردن بار ریاضت و امساک بر این طایفه بسی آسانتر است تا بر دیگران چنانکه بر سقراط آسانتر بود تا بر افلاطون. آنچه بین این دو حد اعلی و اسفل هست رواست و کسی که آن را به کار دارد از شمار فلاسفه خارج نیست بله میتوان سیره او را سیرهای فلسفی خواند گرچه بهتر آن است که فیلسوف به حد اسفل مایلتر باشد تا به حد اعلی چه نفوس فاضله با اینکه مصاحب اجسادی نعمت پرورده باشند خواهی نخواهی ایشان را بطرف حد اسفل لذت میکشانند. اما پائینتر از حد اسفل از حکمت خارج است مثلاً سیرت مردم هند و مانویه و رهبانان و ناسکین چون از روش عادلانه منحرف و بر اثر تحمیل رنج بر نفوس محرک غضب الهی است نمیتوان بحق نام فلسفه بر آن نهاد و همین حکم جاری است در باب لذاتی که از حد اعلی متجاوز باشند، از خداوند که بخشنده عقل و گشاینده غم و هم است توفیق و یاری خواهیم تا ما را بر آنچه خواست اوست بدارد و به آنچه که سبب قرب به اوست هدایت فرماید. خلاصه کلام آنکه چون پروردگار عز و جل عالمی است که جهل در او راه ندارد و عادلی است که ساحتش از جور بری است و علم و عدل و رحمتش بر اطلاق است و خالق و مالک ماست و ما بندگان حلقه بگوش اوئیم و محبوبترین بندگان پیش مولای خود آن است که بهتر بر سیرت مولی رود و مطیعتر فرمان او را بکار بندد پس نزدیکترین بندگان به خدای عز و جل داناترین و عادلترین و رحیمترین و مهربانترین ایشان است و مراد از این گفته حکما که : «فلسفه تشبه به خداوند عز و جل است بقدر طاقت انسانی». همین است و تفصیل آن را ما در کتاب طب روحانی آورده و گفتهایم که پیرایش نفس از خوی بد چگونه حاصل تواند شد و حدی که فیلسوف باید در اکتساب معیشت و جمعزاد و طلب مراتب ریاست از آن فراتر نرود چیست.»(السیره الفلسفیه) کتاب طب روحانی بیست فصل دارد که شامل شرح مفاهیم زیر است: فصل اول به فضل عقل و مدح آن اختصاص دارد. فصل دوم در رد و مبارزه با هوی است به ویژه با تأثیر از رأی افلاطون در این باب، باب سوم اختصاص به شناخت عوارض نفس دارد. باب چهارم در باب ضرورت شناخت عیوب نفس است (که ظاهراً جالینوس هم کتابی به این عنوان داشته) فصل بعد اختصاص به ضرورت دوری از عشق و الفت دارد از این رو که کور می کند و کر . فصول بعدی شرح آفاتی است که نفس را را از حقیقت روحانی خود باز می دارد و به عبارتی همان مهلکه هایی است که غزالی در احیا بدانها اشارت دارد چون غضب، حسد، کذب، بخل، غم، شراب، جماع، ولع، عبث. و فصلی که به سیرتهای فاضله اختصاص دارد یعنی سیرت افاضل فلاسفه که به تعبیر رازی چنین است: و هی بالقول المجمل معامله الناس بالعدل و الاخذ علیهم من بعد ذالک بالفضل و استشعار العفه و الرحمه و النصح للکل و الاجتهاد فی نفع الکل ، الا من بدا منهم بالجور و الظلم و سعی فی افساد السیاسه و اباح ما منعته و حظرته من الهرج و العبث و الفساد.» (الطب الروحانی) بنابر این طب روحانی رازی اصلاح نفس است و تخلق انسان به اخلاق الهی (و فلسفه نزد رازی به همین معناست و نه مفهوم مصطلح فلسفه به عنوان مثال از نوع سینوی اش فلذا هرگونه مقایسه میان او و ابن سینا در این عرصه بی جا و نارواست) و طب جسمانی او صحت و حفظ بدن است از امراض. آنکه در کنار طب جسمانی اش ، طب روحانی می نگارد و فلسفه خود را وصول به طب روحانی می داند یعنی تکیه بر اصلاح نفس و نحات او از افساد و اثر خود را چنین به پایان می رساند:« و اذ قد اتینا علی قصد کتابنا هذا و بلغنا آخر غرضنا فانا خاتمون کلامنا بالشکر لربنا عزوجل. فالحمدلله و اهب کل نعمه و کاشف کل غمه حمدا بلا نهایه کما هو اهله و مستحقه » نمی تواند فیلسوف دهری باشد و ضد نبوت و معاند با کُتب مُنزله حق.
سپس دکتر علیاکبر ولایتی، رئیس کمیته فرهنگ و تمدن اسلام و ایران به ایراد سخنرانی پرداخت. وی گفت: رازی در غره شعبان سال ۲۵۱ ق به دنیا آمد. از آغاز جوانی و تحصیلاتش آگاهی دقیقی، جز آنچه نویسندگان تراجم و طبقات، به گمان، نوشتهاند چیزی در دست نیست. رازی خود گفته که در جوانی، علاقه بسیار داشته که به تجربه و آزمایش اکاذیب معزّمان(صاحبان علم عزائم یعنی به حرکت درآوردن جمادات و احضار ارواح و اعمال تسخیری از فرشته و پری و عناصر و ستارگان و گزندگان و امثال آن) بپردازد. اما مورخان و زندگینامه نویسان اتفاق دارند بر این که رازی تحصیلات خود را در سنین بزرگی انجام داده و حتی بعضی تصریح دارند بر این که او پس از چهل سالگی به مطالعه کتابهای پزشکی و فلسفی روی آورده است. رازی برای کسب علوم پزشکی و فلسفه به بغداد رفت، که مرکز علم و دانش و قرارگاه ادیبان و فاضلان بود تا از آثار علمی یونانی که به قلم مترجمان زبردست، به سریانی و عربی ترجمه شده بود بهره برد و یا در بیمارستانهای مختلفی که تأسیس شده بود، دانش پزشکی را به عمل و قیاس تجربه کند. مدتی تصدی بیمارستان ری را در دست گرفت. وی در کتاب خود، الشکوک علی جالینوس، به بیمارستان بغداد و بیمارستان ری اشاره کرده است. از برخی منابع برمیآید که رازی در پایان عمر به ری آمده است و در پنجم شعبان ۳۱۳ق در همانجا وفات یافت. عمر او به حساب قمری ۶۲ سال و پنج روز و به حساب شمسی ۶۰ سال و ده ماه بوده است. در خلقیات او، ابن ندیم نوشته است که: «تفقد و مهربانی نسبت به همه کس، به ویژه فقرا و بیماران داشت. از حالشان جویا و به عیادتشان میرفت و مقرریهای کلانی برای آنها گذاشته بود.». از القاب مشهور وی جالینوس عرب، فیلسوف عرب، طبیب مارستانی، طبیب مسلمانان و علامه در علم اوائل است.
دکتر مهدی محقق، رئیس هیأت مدیره انجمن با اشاره مختصر به طب پزشکی اسلامی و زندگی رازی فرمودند: زمانی برای من نامهای از قاهره آمد که خواسته بودند درباره طبیب عربی محمدبن زکریای رازی سخنرانی کنم، گفتم نمیپذیرم مگر اینکه اعلام کنید رازی ایرانی است. همانطور که ابوریحان بیرونی میگوید او در ری به دنیا آمده است و الشکوک جالینوس را در ری نوشته است.
این مطلب بدون برچسب می باشد.