نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
شنبه, ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ هفتمین کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با موضوع «از الگوی پایه به سوی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» با سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی روز چهارشنبه ۱۹ اردیبهشتماه ۱۳۹۷ در مرکز همایشهای سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران برگزار شد. مقاله دکتر حسن بلخاری، رئیس […]
هفتمین کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با موضوع «از الگوی پایه به سوی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» با سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی روز چهارشنبه ۱۹ اردیبهشتماه ۱۳۹۷ در مرکز همایشهای سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران برگزار شد.
مقاله دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با عنوان«تأملی در مفهومشناسی حکمت( الگوی تعامل نظریه و عمل) در قرآن(ضرورت حاکمیت حکمت در بطن و متن الگوی پیشرفت)» که به صورت سخنرانی ارائه گردید بدین شرح است: چکیده بدون تردید یکی از کلیدواژههای بنیادین و محوری قرآن در شناخت ماهیت و ذات اندیشه اسلامی اصطلاح «حکمت» است. در ادامه کلام و متن مقاله از تبارشناسی این واژه به تفصیل سخن خواهیم گفت اما در همین ابتدا بر این نکته تأکید نماییم که حکمت، عنوان عام تمامی اندیشههای نظری در اسلام نیز است و همچنین بعنوان کاملترین معادل Philosophy در تاریخ اندیشه اسلامی، تحلیلی جامع و کامل در قرآن دارد. قرآن، منبع و مرجع حقیقی و اصیل تمامی اندیشه ها، اعمال و احکام در تمدن اسلامی است فلذا، این کتاب جامع، شرح کامل و دقیقی در باب حکمت دارد. این واژه از یک سو مفهومی کاملاً معادل کتاب دارد یعنی امری که همچون کتاب باید توسط پیامبران بر بشر تعلیم شود: « وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ » و از سوی دیگر چنان با عمل پیوند خورده است که گویی دقیقاً به معنای حکمتِ عملی است، مصداق برتر و اکمل این رویکرد دوم نیز لقمان است. هم او که حکمت را از حق آموخته و تمامی مواعظ و توصیههایش صورت ساده عملی و روشن دارد، بعبارتی حکمت او در عمل جاری است تا در نظر و نظربازی اش. وجوهات دیگری نیز در باب حکمت در قرآن و اندیشه اسلامی مطرح است، مثلاً این رویکرد ابن عربی که کتاب را شریعت و حکمت را طریقت یا علم باطن میداند مشروح معانی فوق در متن مقاله خواهد آمد، به ویژه با توجه به نسبت مهم و بنیادینی که میان نظریه و عمل در بطن حکمت وجود دارد. امری که اگر درک شود و تبدیل به سنّت جاری در تمدن اسلامی شود، الگویی کامل و متعالی برای ترقی و پیشرفت جامعه اسلامی خواهد بود. کلید واژه ها: قرآن، حکمت ، تلائم نظر و عمل ، الگوی پیشرفت
مقدمه تعبیری در قرآن وجود دارد که جایگاه این کتاب آسمانی در میان مسلمین را به کمال نشان میدهد: «هَذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَهٌ لِلْمُتَّقِینَ »، چنانکه این آیت شریف تصریح دارد قرآن بیانی برای مردمان است. بیان، در مفهوم لغوی خود به معنای روشن کردن، ایضاح و آشکارگی است، به تعبیر راغب اصفهانی در مفردات : «بان یعنی ظاهر و روشن شد … و البیان کشف و آشکار شدن چیزی است و معنی آن اعمّ از نطق است که ویژه انسان است، وسیله تبیین و روشن کردن چیزی را نیز بیان نامیدهاند، عدّهای از علماء گفتهاند بیان بر دو گونه است: اوّل: خبر دادن واضح و آشکار و روشن در پدیدهها و اشیائی که در حالی از حالات بآثار صنع خداوند دلالت دارند. دوّم: بیان در معنی خبر خواستن و کشف از چیزی با پرسش کردن، و خبر گرفتن از آن یا با سخن گفتن یا نوشتن یا اشاره کردن. امّا معنی بیان در حال ظاهر شدن و روشن بودن، در آیه «وَ لا یَصُدَّنَّکُمُ الشَّیطانُ إِنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُبِین ٌ« یعنی روشن بودن حال دشمنی شیطان در وجودش و آیه: تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونا عَمّا کانَ یَعبُدُ آباؤُنا فَأتُونا بِسُلطانٍ مُبِین ٍ امّا معنی دوّم بیان، پرسیدن برای روشن شدن موضوع در آیات: فَسئَلُوا أَهلَ الذِّکرِ إِن کُنتُم لا تَعلَمُونَ- بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ . کلام و سخن هم برای اینکه معانی مورد نظر و هدفش را روشن و آشکار میکند بیان نامیده شده مانند آیه : هذا بَیانٌ لِلنّاس « در این فراز آخر قرآن فرمود: این کتاب روشنترین معنا برای زندگی انسانهاست (و نه صرفا مسلمین زیرا فرمود للناس نه للمسلمین) بنا به کلیت، عامیت و شمول جامع کلمه بیان، میتوان دریافت قرآن در همه ابواب و ابعاد حیات انسان روشنگر و آشکارکننده است. این آیه در کنار آیاتی که بیانگر آنند در قرآن هیچ چیزی فروگذار نشده و به تمامی، حقایق و معانی ذکر و بیان شده است (در آیاتی همچون : وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرَ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ و نیز وَلَا حَبَّهٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ ) نشان میدهد مهمترین منبع، مرجع و تکیهگاه انسانها در رسیدن به حیاتی طیبه و تام، همانا قرآن است. قرآنی که بیان روشنی برای مردمان است میتواند در رسیدن و ایصال به الگوی صحیح و جامع در حیات انسانی، انسانها را یاری رساند. از ریشه ح ک م، ۶۹ بار در صور مختلف در قرآن استفاده شده است که مهمترین کاربرد آنها در واژههای حُکم و حکمت است. آنچه در این مقاله مطمح نظر است واژه حکمت است به ویژه با توجه به آیه شریفه «یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ که نشان از حقیقت حکمت به عنوان علم و دانشی بسیار عمیق و ژرف دارد. و البته خصوصیتی دیگر در بیان حکمت یعنی بالغه(.حِکْمَهٌ بَالِغَهٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ ) این مسئله خصوصا با رجوع به آیاتی که حکمت را در کنار کتاب آورده (همچون لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ » ) و یا برخی پیامبران و اولیاء را بهرهمند از حکمت الهی دانسته (همچون لقمان در آیه شریفه «وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَمَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ») روشنتر و مستحکمتر نیز میشود. بنابراین بدون هیچگونه تردیدی حکمت، عالیترین نوع دانش در قرآن است. عالیترین دانشی که از یک سو خیر کثیر و عطیه خداوندی است و از دیگر سو نسبت ذاتی با کتاب دارد و مهمتر، بارزترین مصداق آن لقمان است که در جنس و نوع مواعظ و روشنگریهایش رویکرد عملی بسیار برجستهتری نسبت به رویکرد نظری دارد.( در ادامه مقاله با بیان جنس مواعظ لقمان این معنا را اثبات و روشن خواهیم ساخت است.) به عبارتی ویژگیها و خصوصیات حکمت در قرآن خیر کثیر، دانش بالغه، هبه الهی و تلاتم ذاتیِ این خیر کثیر با عمل است. این معنا نکته کلیدی این مقاله در شرح یک الگوی موفق قرآنی در تلاتم نظریه و عمل است.همان مفهومی که با برجسته شدن و محوریت یافتن در قرون اولیه اسلامی ، نه تنها محور مطلق نخستین مکتب فلسفی جهان اسلام بلکه زیر بنای عصر طلایی تمدن اسلامی نیز شد.
مفهوم لغوی، تفسیری و تاویلی حکمت ضرورت ایجاب می کند نخست، نظری تبارشناسانه به مفهوم لغوی حکمت اندازیم و کاربرد مفهومی آن در قرآن را بنا به لغت مورد توجه و تامل قرار دهیم. از این رو که الفاظ ابواب معانی اند و نخستین گام پژوهش در کشف و ادراک معنا. در این طریق طبعا مهمترین منبع که مورد قبول و وثوق متفکران مسلمان است، مفردات راغب اصفهانی است. مرحوم راغب ح ک م را در تمامی اشکال کاربردی اش در قرآن مورد استنباط قرار داده و ماهیت لغوی آن را کاملا روشن ساخته است : « حکم اصلش منع و بازداشتن برای اصلاح است (و حکم در اصل منع از ظلم و ستم است( إبن فارس).حکمه لگام و دهانه حیوان را نیز، حکمه نامیدهاند [ ذات لغوی حکم چنانکه دیدید منع و باز داشتن است و این معنا با گوهری ترین اصل اخلاقی اسلام یعنی تقوی مشابهت تام و تمام دارد. تقوی پرهیز است و حکمت منع. تقوی پرهیز انسان است از سقوط در ورطه حیوانی با پناه بردن به تزکیه و تطهیر نفس و حکمت نیز همان تقوی است اما بازداشتن نفس از سقوط در ورطه جهل و نادانی با استمداد از عقل و دانش. دقیقا از همین روست که راغب چون به واژه حکمت می رسد آن را بحقّ رسیدن با علم و عقل معنا می کند. به ادامه کلام او توجه کنید] …… حِکمَه: یعنی بحقّ رسیدن با علم و عقل، پس حکمت از خدای تعالی شناسایی اشیاء و ایجاد آنها از سوی اوست بر نهایت استواری، و حکمت از انسان شناختن موجودات و انجام نیکیها و خیرات است، و اینکه همان چیزی است که قرآن با آن لقمان را توصیف کرده است.در اینکه سخن خدای عزّ و جلّ که (وَ لَقَد آتَینا لُقمانَ الحِکمَهَ) و تمام حکمت را با وصفی که از آنها نموده خبر داده است، اگر در باره خدای تعالی گفته میشود که او حکیم است معنایش بر خلاف معنائی است که دیگری با آن وصف میشود، از اینکه خدای تعالی گوید: (أَ لَیسَ اللّهُ بِأَحکَمِ الحاکِمِینَ ) و نیز اگر قرآن با واژه حکیم توصیف میشود برای اینست که قرآن در برگیرنده و متضمّن حکمت است مانند آیه (الر تِلکَ آیاتُ الکِتابِ الحَکِیم ) و بر این اساس است آیه (وَ لَقَد جاءَهُم مِنَ الأَنباءِ ما فِیهِ مُزدَجَرٌ ، حِکمَهٌ بالِغَهٌ ) گفتهاند: حکیم در معنی به معنای محکم است مثل آیه (أُحکِمَت آیاتُهُ ) هر دو صحیح است برای اینکه آن آیات دارای حکمی است محکم و مفید، پس هم معنی حکیم و هم محکم در آن هست.حکم اعمّ از حکمت است، پس هر حکمتی، حکمی است و هر حکمی حکمت نیست زیرا حکم داوری بچیزی علیه چیز دیگر است که میگویند: اوآنچنان هست یا آنطور نیست.پیامبر (ص) فرمود: «إنّ من الشّعر لحکمه» یعنی در شعر قضیّه و موضوعی صادق است.لبید گوید: إنّ تقوی ربّنا خیر نفل خدای تعالی گوید: (وَ آتَیناهُ الحُکمَ صَبِیًّا ) (مربوط به روزه سکوت سه روز زکریا با خداست).پیامبر (ص) فرمود: «الصّمت حکم و قلیل فاعله».حکم در اینکه حدیث یعنی حکمت (سکوت حکمتی است و عمل کننده به آن کماند).و آیات (وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَهَ) و (وَ اذکُرنَ ما یُتلی فِی بُیُوتِکُنَّ مِن آیاتِ اللّهِ وَ الحِکمَهِ ).گفتهاند: حکمه ( در اینجا تفسیر قرآن است) یعنی آنچه را که قرآن بر آن خبر داده که (إِنَّ اللّهَ یَحکُمُ ما یُرِیدُ : چیزی را که خداوند میخواهد آن را حکمتی قرار میدهد، و خود تشویقی بر بندگان است تا بر حکم و فرمان خدای خشنود باشند.إبن عبّاس در باره اینکه سخن خدای که گفته است: (مِن آیاتِ اللّهِ وَ الحِکمَهِ ) یعنی: علم قرآن و آگاهی بر ناسخ و منسوخ، و محکم و متشابه. إبن زیدگفته است: یعنی علم و آگاهی بآیات و حکمتهای او است.سدّی میگوید: حکمت در آیه فوق نبوّت است، و نیز گفتهاند منظور فهم حقایق قرآن است و اینکه اشاره به بعضی از آنهائی است که ویژه پیامبران اولی العزم است و سایر پیامبران در اینکه امر پیروانشانند.خدای عزّ و جلّ گوید: (یَحکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا )واژه یحکم در آیه اخیر یا از حکمتی است که ویژه پیامبران است یا از حکم و فرمان.خدای عزّ و جلّ گوید: (آیاتٌ مُحکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهات ٌ).پس آیات محکم آنهائی است که شبههای در آن ظاهر نیست و بنظر نمیرسد چه از نظر لفظ و چه از نظر معنی.ولی آیات متشابه انواعی دارد که در ذیل واژهاش ان شاء اللّه یاد آوری میشود، و در حدیث آمده است که: «إنّ الجنّه للمحکّمین» گفته شده اینان یعنی (محکّمین) کسانی هستند که اگر در برگزیدن یا انتخاب راه مسلمان بودن و کشته شدن یا آزاد بودن در حال ارتداد، اختیارشان دهند، کشته شدن در حال مسلمانی را ترجیح میدهند تا زنده ماندن با کفر و الحاد را.و نیز گفته شده) محکّمین) حکیمانی هستند که در حکمت متخصّصاند. » از معنای لغوی حکمت گفتیم از معنای تفسیری آن نیز بر بنیاد یکی از تفاسیر گرانقدر شیعی یعنی المیزان بگوییم. مرحوم علامه در شرح آیه مشهور سوره بقره ( یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشَاءُ…..) می فرمایند : «و کلمه (حکمت ) به کسره (حاء) بر وزن (فعله ) است ، که وزنى است مخصوص افاده نوع ، یعنى دلالت بر نوع معنائى مى کند که در این قالب در آمده پس حکمت به معناى نوعى احکام و اتقان و یا نوعى از امر محکم و متقن است ، آن چنانکه هیچ رخنه و یا سستى در آن نباشد، و این کلمه بیشتر در معلومات عقلى و حق و صادق استعمال مى شود، و معنایش در این موارد این است که بطلان و کذب به هیچ وجه در آن معنا راه ندارد و این جمله دلالت دارد بر اینکه بیانى که خدا در آن بیان حال انفاق و وضع همه علل و اسباب آن را و آثار صالح آن در زندگى حقیقى بشر را شرح داده ، خود یکى از مصادیق حکمت است . پس حکمت عبارت است از قضایاى حقه اى که مطابق با واقع باشد، یعنى به نحوى مشتمل بر سعادت بشر باشد، مثلا معارف حقه الهیه درباره مبداء و معاد باشد، و یا اگر مشتمل بر معارفى از حقایق عالم طبیعى است معارفى باشد که باز با سعادت انسان سروکار داشته باشد، مانند حقائق فطرى که اساس تشریعات دینى را تشکیل مى دهد. (و من یوت الحکمه فقد اوتى خیرا کثیرا) معناى جمله ، روشن است نکته اى که باید تذکر داد این است که نام دهنده حکمت را نبرده و این دو جهت دارد:یکى اینکه جمله قبلى که مى فرمود: (خدا حکمت را به هر کس که بخواهد مى دهد) دلالت مى کند براینکه در جمله مورد بحث ، (دهنده حکمت ) خدا است .جهت دوم این بود که بفهماند حکمت به خودى خود منشا خیر بسیار است ، هر کس آن را داشته باشد (خیرى بسیار) دارد، و این خیر بسیار از این جهت نیست که حکمت منسوب به خدا است ، و خدا آن را عطا کرده ، چون صرف انتساب آن به خدا باعث خیر کثیر نمى شود، همچنانکه خدا مال را مى دهد ولى دادن خدا باعث نمى شود که مال ، همه جا مایه سعادت باشد، چون به قارون هم مال داد، و فرمود: (و آتیناه من الکنوز ما ان مفاتحه لتنوء بالعصبه اولى القوه ) تا آخر آیات این داستان .نکته دیگر اینکه فرمود: (حکمت خیر کثیر است ) با اینکه جا داشت به خاطر ارتفاع شاءن و نفاست امر آن بطور مطلق فرموده باشد (حکمت خیر است ) و این به آن جهت بود که بفهماند خیر بودن حکمت هم منوط به عنایت خدا و توفیق او است ، و مساله سعادت منوط به عاقبت و خاتمه امر است ، در مثل فارسى هم مى گویند (شاهنامه آخرش خوش است )، چون ممکن است خدا حکمت را به کسى بدهد، ولى در آخر کار منحرف شود، و عاقبتش شر گردد .» چنانچه می بینیم مرحوم علامه حکمت را قضایای حقه منطبق با واقع می داند قضایای محکم و متقنی که وضع همه علل و اسباب عالم و مهمتر آثار صالح آن در زندگى حقیقى بشر را شرح می دهند. این ظهورِ آثار صالح در حیات انسان، حکمت را از عرصه نظری صرف به عرصه اعمال و آثار می کشاند و این یکی از گوهری ترین وجوهات مفهوم و معنای حکمت است. مفهومی که به روشنترین وجه ممکن نسبت میان نظر و عمل را بیان می کند. و نیز بر معنای تاویلی حکمت بر بنیاد آرای شیخ اکبر عرفان نظری اسلامی درنگی داشته باشیم . ابن عربی با استناد به آیه شریفه وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ حکمت را علم باطن می داند و کتاب را علم ظاهر : یقول اللَّه: یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشاءُ- و هی (أی الحکمه) العلم (الباطن)، و جاء ب” من” و هی نکره (تعم) . نیز از منظر ابن عربی این حکیم است که هر شیی را در موضع خاص خویش می نهد بنابر این حکیم، واضع عادل است که بنا به این خصوصیت قدرت حُکم می یابد :« فان الحکمه تعطى وضع کل شیء فی موضعه” و اللَّه علیم حکیم “. این معنا را ابن عربی با وجه دیگری متعین می سازد :«فان (الحکمه) حکمها یسرى فی جمیع الأشیاء و هو أن الحکیم لا یتعدى بالشیء قدره و لا منزلته .» بنابر این مفهوم حکمت نزد ابن عربی بسیار وسیع ، دقیق و عمیق است. رویکرد باطن گرای او به مفهوم حکمت ، این اصطلاح را به جامعترین کلمه در اندیشه اسلامی تبدیل می سازد. یعنی نه تنها در قلمرو اندیشه و نظر بیانگر عالی ترین مفهوم نظری در تمدن اسلامی است ( و از همین رو دو شاخه نظری مهم جهان اسلام به جای استفاده از اصطلاح فلسفه از واژه حکمت استفاده نموده اند: حکمه الاشراق و حکمت متعالیه) بلکه شمول این معنا کاملا وجه عرفانی و صوفیانه تمدن اسلامی را نیز دربرمی گیرد. لکن در این مقاله، هدف تبیین نسبت ذاتی نظر و عمل در جان و بطن مفهوم حکمت است. بر این نکته از این رو تاکید بسیار میکنیم که معمولا و بلکه غالبا در طول تاریخ اندیشه در تمدن اسلامی بر وجه نظری حکمت تاکید و از وجه عملی آن تا حدودی غفلت شده است. این مقاله لقمان را به عنوان حکیمی که رسما حکمت خود را از خداوند آموخته و نیز از این رو که نبی نیست بلکه یک انسان عادی است ( و به این دلیل شمول و اسوه گی او تمامی حدود و حوزه های بشری را شامل می شود نه از اینکه شمول نبوت، عام نیست، خیر بلکه از این رو که حکمت منحصر در انبیاء یا یک مذهب خاص نیست.) بر این اساس نوع و جنس ظهور حکمت در جان لقمان را بر بنیاد آیات قرآن مورد توجه قرار می دهیم تا بر وجه عملی آن تاکید نموده باشیم.
لقمان و حکمت عملی او چنانکه در متن فوق دیدیم لقمان از جمله انسانهایی است ( و نه لزوما انبیاء) که از حضرت حق حکمت الهی را دریافت داشته است: وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ . و تکرار می کنیم این گوهر گرانبها و علم معیار در اندیشه اسلامی خاص انبیا نیست و هر که جان خالص کند و روح در زمزم خلوص تطهیر کند خداوند خود چشمه های حکمت را از قلبش بر لسانش جاری می سازد: من أخلص لله أربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمه من قلبه على لسانه حال به ظهور این حکمت در اقوال و مواعظ لقمان توجه کنید تا دریابید جنس این مواعظ تا چه حد عملی و روشن است. لقمان به فرزندش می فرماید: فرزندم به خداوند شرک مورز زیرا ظلمی عظیم است : وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ و پسرم آگاه باش خداوند متعال تمامی اعمال انسان را اگر چون خردلی پنهان در سنگها یا آسمانها و زمین باشد محاسبه خواهد کرد : یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَهٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ دلبندم نماز را بخوان، آمر به معرف و ناهی از منکر باش و بر آنچه پیش می آید صبور باش: یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ فرزندم با تکبر روی زمین راه مرو و با تبختر از مردمان روی برمگردان: وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ در رفتارت میانه روی باش و سخن آرام گو : وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ
بنابر این از یک سو ذات مفهومی حکمت در قرآن که تلائم دو سویه نظر و عمل است و از دیگر سو تاکید قرآن بر لقمان و مواعظ روشن و عملی او که به تعبیر این کتاب ناشی از حکمت خدادادی اوست ، نشان می دهد در اندیشه اسلامی هیچ نظری اگر به منصه ظهور و عرصه عمل و اثر نرسد معتبر نبوده و حجیت ندارد و نیز هیچ عملی اگر مستند به یک نظرگاه راسخ و متقن و مطمئن نباشد منشا آثار و برکاتی در حیات انسان نخواهد بود. بنابر این هر فکر و فعلی، هر اندیشه و عملی ، هر خُلق و خَلقی ، هر نظر و اثری می بایست با هم مد نظر قرار گیرد و این همان حقیقت حکمت است. حال اگر الگو را چنانچه علمای لغت متفقا آن را نمونه، سرمشق و طرحواره تعریف کرده اند ، مبنای انجام هر عمل دقیق، متقن و درستی بدانیم به دیگر سخن از حکمت سخن گفته ایم. کلمه حکمت در اندبشه اسلامی نه تنها سرمشق و نمونه افکار و افعال که در ذات خود بیانگر کیفیت و غایت هر فکر و فعلی نیز است. مایلم در پایان این سخن مختصر بر این نکته بنیادی تاکید کنم که حکمت با تمامی عمق و در عین حال شمول و وسعت معنایی خود، باید حاکم بر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، در همه ابعاد از مبانی تا غایات باشد. به یک عبارت ضروری است حکمت، جان و روح مطلق ِحاکم بر الگوی پیشرفت باشد. ان شاء الله
منابع: قرآن کریم. نشر حُسن افرا ۱۳۹۲ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن, راغب اصفهانی، نشرموسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع) تفسیر المیزان ، مرحوم علامه طباطبایی نشر رجا ۱۳۶۶ چاپ سوم الفتوحات المکیه ، محیی الدین بن عربی، تصحیح عثمان یحیى ؛ ناشر: دار احیاء التراث العربى، بیروت۱۹۹۴ م : الفتوحات المکیه( اربع مجلدات) محیى الدین بن عربى نشر دار الصادر ، بیروت چاپ اول فصوص الحکم ، محیی الدین بن عربی، تصحیح و شرح ابوالعلاء عفیفی، ناشر : الزهرا (س) تهران
این مطلب بدون برچسب می باشد.