متن سخنرانی دکتر مهدی محقق در چهارمین نشست تخصصی انجمن

تاریخ ایجاد : شنبه, ۰۵ دی ۱۳۹۴ در چهارمین نشست تخصصی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی درباره حافظ که روز یکشنبه ۲۹ آذرماه۱۳۹۴ در ساختمان شماره۲ انجمن برگزار ‌شد، دکتر مهدی محقق، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به ایراد سخنرانی پرداخت. متن سخنرانی ایشان بدین شرح است: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در این […]

تاریخ ایجاد :

شنبه, ۰۵ دی ۱۳۹۴

emamat-kalam-eslai-bakhsh-avalدر چهارمین نشست تخصصی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی درباره حافظ که روز یکشنبه ۲۹ آذرماه۱۳۹۴ در ساختمان شماره۲ انجمن برگزار ‌شد، دکتر مهدی محقق، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به ایراد سخنرانی پرداخت.

متن سخنرانی ایشان بدین شرح است:
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در این مکان که مرکز فروش کتاب‌های انتشارات انجمن نیز هست، ماهیانه تحت نظر استاد دکتر توفیق سبحانی مجالسی را برگزار می‌کند که با موضوعات خاصی برگزار می‌کند. مستمعین ما نیز خواص هستند موضوع جلسه امروز ما به حافظ اختصاص دارد که استاد بزرگوار دکتر حسن انوری در مورد جنبه‌هایی از شخصیت حافظ صحبت می‌کردند.
حافظ قبل از اینکه شاعر باشد به علوم زمان خود اعم از علوم شرعی یا علوم عقلی احاطه داشته است. ما از جهتی می‌بینیم که حافظ آیات شریفه قرآن را عیناً ترجمه می‌کند. از سوی دیگر می‌بینیم که به فلسفه یونان تسلط داشته و در بعضی از اشعار خود اصطلاحات فلسفه یونان را به‌کار می‌برد. مثلاً کلمه جوهر فرد به معنای جز لایتجزا. این اشاره است به عقیده زیمراتیس. او عقیده داشت جهان از ذرات لایتجزا ترکیب یافته است. اجزایی که قابل تجزیه نیستند و این در تمدن اسلامی هم وارد شد و از میان حکمای اسلام شخصی به نام «نظام» دارای این عقیده بود و معمولاً دهان را در کوچکی به جز لایتجزا تشبیه می‌کردند.
حافظ می‌گوید:

 بعد از اینم نبود شائبه در جوهر فرد         که دهان تو در این نکته خوش استدلالی است

به این معنی که: «من دیگر شک نمی‌کنم در جوهر فرد به علت این که دهان تو مصداق جوهر فرد است.»
از جهتی دیگر گاهی از اشعار او جبر و گاهی از اشعارش اختیار فهمیده می‌شود که جبر و اختیار از اصطلاحات کلامی است و آن چه که مورد قبول شیعه امامیه است همان است که حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: « لاجبر و لا تفویض بل أمر بین الأمرین»
حاج ملاهادی سبزواری به همین اشاره می‌کند که آنچه ما انجام می‌دهیم هم فاعلش خداست و هم فاعلش ما هستیم. و این در حقیقت همان أمر بین الأمرین را می‌رساند.
مسئله دیگر بحث عقل و عشق است که در عرفان داریم:

عقل در شرحش چو خر در گل بخفت            شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
آفتاب آمد دلیل آفتاب                                       گر دلیلت باید از وی رو متاب

و یا:

در اَزَل پرتو حُسنت ز تجلّی دم زد                   عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد         برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز                دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد

بنابراین حافظ یک دایره‌المعارف بزرگ فرهنگ ایرانی است و در هر خانه‌ای یک دیوان حافظ است و به آن تفعل می‌جویند و فال‌هایی که از حافظ گرفته می‌شود واقعاً فال است یعنی تفعل است تطور نیست. یعنی شعری نمی‌آید که شری را نشان دهد هر کس وقتی حافظ را باز می‌کند مطابق میلش می‌آید.