متن سخنرانی دکتر فیروز فاضلی در مراسم بزرگداشت استاد جعفر خمامی‌زاده

تاریخ ایجاد : دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴ در مراسم بزرگداشت استاد فاضل، مرحوم جعفر خمامی‌زاده، که روز ‌ شنبه ۲۶ دی‌ماه ۱۳۹۴ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار شد، دکتر فیروز فاضلی، دبیر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی شعبه رشت و مدیرکل ارشاد اسلامی استان گیلان به ایراد سخنرانی پرداخت. دکتر فیروز فاضلی گفت: […]

تاریخ ایجاد :

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴

dr-fazeliدر مراسم بزرگداشت استاد فاضل، مرحوم جعفر خمامی‌زاده، که روز ‌ شنبه ۲۶ دی‌ماه ۱۳۹۴ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار شد، دکتر فیروز فاضلی، دبیر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی شعبه رشت و مدیرکل ارشاد اسلامی استان گیلان به ایراد سخنرانی پرداخت.

دکتر فیروز فاضلی گفت: سخن گفتن در این جلسه برای بنده بسیار دشوار است. زیرا  در جمعی هستم که نه به صورت ذهنی بلکه به صورت عینی عزیزانی اینجا تشریف دارند که استادان بنده بوده‌اند. اما حسب امر عزیزان نکاتی را عرض می کنم.
دیوار چین بین قرن‌های ٨ تا ۵ قبل از میلاد ساخته شد که بعد از تکمیلش ۵٠ هزار کیلومتر بود. اما در بدایت امر ٧ هزار کیلومتر بود. در یکصد سال اول پس از ساخت این دیوار، سه بار به چین حمله شد.در این حملات از دیوار بالا نمی‌رفتند بلکه از درب وارد می‌شدند در حالی‌که دربانان درب را باز می‌کردند؛ چرا که یادشان رفته بود باید انسان را فرهنگ‌مدار کنند و گرنه دیوار هر چقدر بلند باشد غیرقابل نفوذ نخواهد بود.
از مستشرقی می‌خواندم «اگر بخواهیم تمدنی را منهدم کنیم، باید «خانواده»، «سیستم آموزشی» و «اسوه و الگوی» آن جامعه را هدف قرار دهیم.
فاضلی افزود : برای انهدام خانواده باید «مادر» را که تربیت‌کننده خانواده است حقیر و کم ارزش کرد. برای مختل کردن سیستم آموزشی نیز باید «معلم» را حقیر نمود و برای از بین بردن الگو و اسوه در یک جامعه باید «دانشمندان و مفاخر» آن جامعه را زیر سوال برد که الگودهی خود را از دست بدهند.
با بیان این دو مقدمه می‌توانم در مورد استاد خمامی‌زاده سخن بگویم.
مولانا جلال‌الدین بلخی، معلمان عالم امکان را به دو نوع تقسیم می‌کند: برخی هستند که می‌خوانند، بیلچه تلاش را در دست می‌گیرند، چاه اندیشه را می‌کنند و به اندک آبی می‌رسند. اما  بعد از مدتی ملول شده و سد می‌گذارند و نمی‌گذارند دانش‌پژوه و دانش‌آموز به او نزدیک شود، چون نزدیکی آنان یعنی نزدیکی سؤال، و او خود می‌داند که علمش اندک است. این دسته از معلمان وقتی که وارد کلاس می‌شوند چون ملول هستند، ملالت خود را با دیگران تقسیم می‌کنند.
اما گروه دوم، استادانی هستند که به یک دریا وصلند و با قاشق زبان که دریا را نمی‌توان پایان داد. آنان  استادان عاشق هستند و هر لحظه نکاتی نو می‌گویند و حرف نو می‌زنند.
به نظر من اولین صفتی که در مورد استاد خمامی‌زاده می‌توان به کار برد «معلمی عاشق‌پیشه» است.همین امر باعث می‌شود وارد محور دوم شویم. معلم عاشق‌پیشه عقربه زمان را نگه‌ می‌دارد، هرگز از دنیا نمی‌رود. لذا این خصلتی است که در استاد خمامی‌زاده به عینه دیدم.
در مورد زمان، دو تقسیم‌بندی می‌کنند: یکی «نیوتونی» که به ثانیه‌ها وابسته است و یکی «کانتی» که زمانی ذهنی است.
مفاخر زمانشان دَوَرانی است. ممکن است در طول زندگی در زمانی محدود آنان را ببینیم اما بعد از آن است که تداوم پیدا می‌کند.
امروز استاد خمامی‌زاده را در جمع خود نداریم اگر ملاک عقربه‌ها باشد؛ اما برای سالیان متمادی ایشان را در کنار خود خواهیم داشت. علم برای استاد خمامی‌زاده درونی شده بود. هنگامی که علم برای فردی درونی شود به منش تبدیل می‌گردد و برای همین است که پیشکسوتان ما گاهی منش‌هایی دارند که گاهی اوقات ما پس‌روان آن‌ها نداریم و این باعث می‌شود سطح اطلاعات ما زیادتر شده اما عمق اطلاعات ما اندک است.
پیشکسوتان به‌خصوص گیلان‌شناسان ما آنقدر علم برایشان درونی شده است که هر ورقی را که می‌خوانند برایشان درونی شده است.هر کس از معلمان خود نکاتی یاد می‌گیرد و معلمان من آن‌قدر بزرگ‌منش بودند که به‌کارگیری بهینه زبان را از بنده انتظار دارند. شیخ ابوسعید وارد مجلسی شد و گفت: «جمع کنید مرواریدها را» هرچه گشتند چیزی نیافتند. گفتند: «شیخ، مرواریدی نیست.» شیخ گفت: «خدمت کنید، خدمت کنید …» لذا ما باید عادت کنیم که به جای ادعا کردن، مروارید جمع کنیم.