متن سخنرانی دکتر حداد عادل در مراسم بزرگداشت مرحوم استاد صدرالدین عینی

تاریخ ایجاد : سه شنبه, ۰۵ بهمن ۱۳۹۵ در مراسم بزرگداشت مرحوم استاد صدرالدین عینی که روز سه‌شنبه ۲۸ دی‌ماه ۱۳۹۵ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، دکتر غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی به ایراد سخنرانی پرداخت. متن سخنرانی ایشان بدین شرح است: سلام عرض می‌کنم به حضور استادان […]

تاریخ ایجاد :

سه شنبه, ۰۵ بهمن ۱۳۹۵

IMG 4206در مراسم بزرگداشت مرحوم استاد صدرالدین عینی که روز سه‌شنبه ۲۸ دی‌ماه ۱۳۹۵ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد، دکتر غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی به ایراد سخنرانی پرداخت.

متن سخنرانی ایشان بدین شرح است:
سلام عرض می‌کنم به حضور استادان محترم و جمع ارجمندی که به احترام شادروان صدرالدین عینی آمدند. در ابتدا از انجمن آثار و مفاخر فرهنگی که به سراغ یک شخصیت برجسته تاجیک رفته ‌است، تشکر می‌کنم. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در یکی دو سال اخیر به فعالیت خود جنبه فرامرزی بخشیده است. همین چند ماه پیش بود که ما بزرگداشتی برای دکتر شریف حسین قاسمی داشتیم و قبل‌تر از آن بزرگداشت خانم دکتر آزرمیدخت صفوی برگزار شد که هر دوی این بزرگان اهل هندوستان بودند. اکنون نیز بزرگداشت صدرالدین عینی که از بزرگان کشور تاجیکستان است. من توصیه می‌کنم این سنت خوب ادامه پیدا کند و شخصیت‌های والای تاجیکستان و سایر کشورهایی که با ما فرهنگ مشترک دارند، در اینجا معرفی شود.
در خصوص تاجیکستان باید عرض کنم که ما با آن که دو عضو یک خانواده هستیم بنا به دلایلی از حدود قرن ۱۰ هجری یعنی چهارصد سال پیش بین ما جدایی افتاده و روابط و یگانگی قبلی برقرار نبوده است. علت اصلی این جدایی، حاکم شدن حکومت‌های غیر فارسی‌زبان بر این منطقه است مانند حکام مغول تباری که علاقه‌ای به این پیوند نداشته‌اند. از حدود صد و پنجاه سال پیش، به علت دوران تجدد، ایرانی‌ها رو به سوی غرب کردند. این غفلتی بود که دامن‌گیر کشورهای اسلامی شد و همه آنها از یکدیگر غافل شدند و به دنیای غرب چشم دوختند. از صد و پنجاه سال پیش به این سو دیگر اخبار قاهره، کابل، بخارا، سمرقند و حتی بغداد، اهمیت چندانی برای روشنفکران، اهل علم و دانشگاهیان ما نداشت. آنچه مهم بود خبرهای پاریس، لندن، برلین و قدری بعدتر نیویورک و واشنگتن بود. اتفاق دیگری که در تاجیکستان افتاد و باعث جدایی بیشتر شد، حاکمیت کمونیسم و مارکسیسم بود. خلاصه دوران طولانی از یکدیگر بی‌خبر بوده‌ایم. به قول علما که می‌گویند: «مقتضی موجود و مانع مفقود» باید بگویم: «مقتضی مفقود و مانع موجود بوده است» یعنی درست برعکس بوده است و نه در این سوی که ما هستیم اقتضا و تقاضا این بوده است و نه در آن سوی مانع از سر راه کنار رفته بوده است. آنجا مانع بوده، این جا نیز اقتضایی وجود نداشته است و اکنون زمانه دگر گشته است. اکنون مقتضی موجود است و مانع مفقود و ما و تاجیکستان باید همدیگر را بشناسیم. درباره صدرالدین عینی باید گفت من هم ایشان را توسط استادان تاجیک شناختم. محمدجان شکوری استاد بزرگ تاجیک مکرر به ایران سفر می‌کرد و ما پای صحبت‌های شیرین آن مرد عزیز و دوست‌داشتنی می‌نشستیم. همین‌طور به تاجیکستان که می‌رفتیم در منزل آقای دکتر کمال‌الدین عینی مهمان بودیم و ایشان هم که به ایران می‌آمدند در فرهنگستان مهمان ما بودند. ما به واسطه با صدرالدین عینی آشنا شده‌ایم. تصوری که من از ایشان دارم این است که به هیچ‌یک از شخصیت‌های دوران تجدد ایران ما شباهت ندارد. یعنی ما در ایران کسی را نداریم که نقشی که عینی در تاجیکستان ایفا کرده است، در ایران ایفا کرده باشد. علت آن نیز این است که شرایطی که در تاجیکستان وجود داشته در ایران وجود نداشته است. به طور کلی باید گفت عینی از روشنفکرانی است که در همین دوران تجدد در آسیای میانه به ویژه در تاجیکستان نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا کرده است و در واقع زندگی پر فراز و نشیبی داشته است. با این تفاوت که تجددی که در ایران و کشورهای اطراف ما پدید آمده گرایشش به سمت غرب سرمایه‌داری بوده ولی تجددی که در تاجیکستان به وجود آمده گرایشش به سمت مارکسیسم و کمونیسم بوده است.
من در این سخن در مقام داوری درباره همه جنبه‌های فکری، اعتقادی و زندگی عینی نیستم. نیازی هم نمی‌بینم آن‌چه از نظر ما مهم است این است که عینی چه نقشی در حفظ هویت مردم تاجیکستان و ملت تاجیک ایفا کرده است. این مهم‌ترین مسئله درباره شخصیت عینی است. من در تلاش عینی برای حفظ هویت تاجیکستان دشواری‌های بسیار سختی می‌بینم.
عینی از یک سو با توطئه‌های پان ترکیست‌ها برای نابودی زبان فارسی یا زبان تاجیکی در منطقه و آسیای میانه مواجه بوده است. آن‌ها معتقد بودند که ما در منطقه غیر از ترک زبان چیز دیگری نداریم و بعضی‌ها خود را به زور تاجیک یا فارسی‌زبان معرفی می‌کنند، این‌ها منحرف هستند و این شعار آن‌ها بوده است. همان‌ها بودند که بخارا و سمرقند را با آن سابقه درخشان در زبان و ادبیات فارسی از پیکره تاجیکستان جدا کردند و زخمی ایجاد کردند که درد و رنج آن هنوز هم توسط تاجیکان و ایرانیان احساس می‌شود. امروز ما به هیچ‌وجه از سرنوشتی که دامن‌گیر مردم فارسی‌زبان بخارا و سمرقند شده خشنود نیستیم. عینی در چنین شراطی ناچار بوده است بر سر هویت تاجیکان به عنوان یک ملت پافشاری کند، استدلال و تلاش فرهنگی کند، کتاب بنویسد و نمونه‌های ادبیات تاجیک را عرضه کند، اما کار به این سادگی نبوده است. مخالفان او محدود به پان ترکیست‌ها نبودند بلکه این اصرار ناگزیر عینی به اثبات هویت ملت تاجیکستان خوشایند دستگاه مرکزی مسکو هم نبوده است. چون کمونیست‌ها دم از انترناسیونالیسم می‌زدند. آنها ملیت‌گرایی را مخالف آن جهان‌وطنیِ ادعاییِ مارکسیسم می‌دانستند و لنین گفته بود که: «مارکسیست‌ها با همه اشکال ملیت‌گرایی مبارزه می‌کنند» در نتیجه عینی هم تحت فشار بوده است. پان ترکیست‌ها برای اینکه سد راه تلاش‌های عینی بشوند، پیش حکومت مرکزی بدگویی می‌کردند و مثلاً اگر عینی شعر رودکی را در وصف امیر بخارا آورده است که «امیر ماه است و بخارا آسمان» این‌ها را به ترویج حکومت سلطنتی از جانب عینی تعبیر می‌کردند و این بود که عینی هم قبل از انقلاب کمونیستی تحت تعقیب حاکمان منغیتیه بخارا و سمرقند بوده و هم بعد از انقلاب اکتبر و مارکسیست شدن و تسلط آن‌ها بر این منطقه تحت فشار حکومت مرکزی کمونیستی بود.
این دشواری کمی نبوده است. یک دشواری دیگری هم که به این اندازه سخت نبوده اما بر سر راه عینی بوده و آن این است که آیا عینی باید سخن از زبان فارسی بگوید یا زبان تاجیک. چون یک عده عینی را متهم می‌کردند به این که او می‌خواهد در واقعه پای یک جماعت دیگری را به تاجیکستان باز کند و عینی در عین حال که به لحاظ واقعیات تاریخی میان فارسی و تاجیکی فرق نمی‌گذاشته ناچار بوده در یک دورانی این ملاحظه را رعایت کند و در بسیاری از نوشته‌های خودش صحبت از ادبیات فارسی تاجیکی می‌کند که کاملاً معلوم است که برای غلبه بر این بهانه‌تراشی‌ها بوده است.
همان‌طور که در این کتاب که از جانب انجمن منتشر شده آمده که آثار عینی شناسنامه ملت تاجیک است. ما حقیقتاً باید تصدیق کنیم که تلاش چند جانبه این مرد بزرگ در معارف پروری به قول تاجیک‌ها سبب شده که این ملت در این طوفان سهمگین حوادث که از اواخر قرن نوزدهم تا استقلال به او گذشته بتواند هویت خودش را حفظ کند. اگر امروز بگوییم زبان تاجیکی یا بگوییم زبان فارسی هیچ فرقی نمی‌کند. چه بگوییم فارسی دری چه بگوییم تاجیکی و چه بگوییم فارسی، ما از یک حقیقت صحبت می‌کنیم. اگر زبان تاجیکی در تاجیکستان باقی مانده و ملت تاجیک هویت خودش را حفظ کرده بخش عمده‌ای از آن مرهون تلاش‌های صدرالدین عینی و کسانی است که او را یاری دادند. من به چهار نام اشاره می‌کنم که جا دارد انجمن در آینده به آنان که عینی را در راهش یاری دادند توجه کند. یکی احمد دانش است که با کتاب نوادرالوقایع خود در تحول فکری عینی بسیار مؤثر بوده است. دوم شریف‌جان مخدوم صدرضیاء پدر استاد محمدجان شکوری که ما هم شریف‌جان را ندیده بودیم ولی محمدجان را دیده بودیم و از طریق این فرزند به آن پدر ارادت پیدا کرده بودیم، سوم باباجان غفوراف است که اگر او نبود معلوم نبود سرنوشت عینی در تاجیکستان چه می‌شده و این هم مهم است و چهارم ابوالقاسم لاهوتی که او در مسکو مراقب و حامی صدرالدین عینی بوده است. این چهار شخصیت را نباید از یاد ببریم.