متن سخنرانی دکتر بلخاری در بزرگداشت دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی

تاریخ ایجاد : سه شنبه, ۰۵ دی ۱۳۹۶ مراسم بزرگداشت دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش روز سه‌شنبه ۵ دی‌ماه ۱۳۹۶ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار گردید. در این مراسم که با حضور شخصیت‌های علمی و فرهنگی برگزار شد، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن؛ دکترغلامرضا […]

تاریخ ایجاد :

سه شنبه, ۰۵ دی ۱۳۹۶

MNAJ7339

مراسم بزرگداشت دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی با حضور علما، استادان، فرهیختگان و دوستداران علم و دانش روز سه‌شنبه ۵ دی‌ماه ۱۳۹۶ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار گردید.

در این مراسم که با حضور شخصیت‌های علمی و فرهنگی برگزار شد، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن؛ دکترغلامرضا اعوانی، عضو پیوسته فرهنگستان علوم؛ دکتر نجفقلی حبیبی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران؛ منوچهر صدوقی‌سها، عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و دکتر سید احمدرضا خضری، عضو هیأت علمی گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی به ایراد سخنرانی پرداختند.

متن سخنرانی دکتر بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با عنوان «حکیمِ خرد (در نسبت میان شریعت و عقل)» بدین شرح است:

MNAJ7055

جایگاه عقل در قلمرو شریعت چیست؟

الف) می‌دانیم این سؤال گرچه بسیار مهم، اما به همان اندازه تکراری و تا حدی ملال‌آور است. ملال‌آوری‌اش شاید از این رو باشد که در باب آن بسیار سخن گفته‌ اما در کُنه آن کمتر اندیشیده‌اند و این بدان معناست که سخن اگر در بستر زمان نو نشود و تازه نگردد، هم بر چهره‌اش غبار می‌نشیند و هم حلاوت خود را از دست می‌دهد. نسبت میان عقل و شریعت نیز از جملۀ این سخنان است.

از آن‌ زمان که ابویوسف کندی به عنوان نخستین فیلسوف عرب یا دست‌کم اندیشنده در حوزۀ فلسفه جمع بین شریعت و فلسفه را باب کرد و خود در این موضوع چنین نگاشت: «فلسفه و دین هر دو علم به حق هستند» تا به امروز بحث نسبت میان عقل و شریعت به عنوان یکی از مهم‌ترین مباحث حوزۀ اندیشه در تمدن اسلامی مطرح بوده است. از دیدگاه کندی، غرضِ فیلسوف رسیدن به حق و عملِ به آن است. لکن وی به عنوان نخستین اندیشندۀ فلسفی مسلمان به شریعت نیز توجه کامل داشت. از دیدگاه کندی، فلسفه اُولی، اعلی‌مرتبه فلسفه است، زیرا شناخت و علم به حق است و اتفاقاً از همین‌روست که با آنچه پیامبران آورده‌اند برابر است. کندی فلسفه را علم ربوبی، علم وحدانی، علم فضیلت، علم به حقایق اشیاء و تمامیت علومی می‌داند که نافع برای انسان و مانع خطرها و ضرر‌ها در زندگی اوست، و این تمامی آن چیزی است که پیامبران صادق نیز از سوی خداوند آورده‌اند. کندی فلسفه بعثت انبیا را نیز اقرار انسان به وحدانیت و ربوبیت حق و لزوم انجام فضایل و ترک رذایل می‌داند. علاوه بر این، تألیفات وی در هندسه، نجوم، موسیقی، حساب، اَشکال کروی، فلکیات، طب و علوم احداثی عامل مهمی در تصنیف و تألیف رساله‌های عملی در هندسه، موسیقی، معماری و دیگر علوم عملی گردید. همچنین تعریف وی از فلسفه و مهم‌تر رویکرد او در ایجاد نسبت میان فلسفه و شریعت، تعریف و رویکرد واحد فلاسفه مکتب بغداد و حتی پس از آن شد. اخوان‌الصفا نیز بحث جمع میان عقل و شریعت را بسیار جدی انگاشته و تقریباً در تمامی رسایل خود ضمن گرامیداشت عقل، از آیات قرآن در تبیین مطالب خویش استفاده کردند. آنان در تبیین عالم، قائل به قاعدۀ فیض بوده و مراتب وجود از حضرت حق‌ تعالی را عقل، نفس و هیولی دانستند. مراتبی که در یک نظام طولی به ظهور هستی می‌انجامد. مبتنی بر این اصل، عقل جامع تمامی صور است و نفس انسان بنا به این نظام طولی، حامل صور الهی متخذ از عقل فعال است که از عقل به نفس کلیه و از آن بر هیولی و از هیولی بر نفس جزئی بشری عطا شده است. نفس انسان در این نظام از یک‌سو حامل صور است و از سوی دیگر قادر به تقلید از طبیعت که خود مؤید به صور کلی نفس کلیه و آن نیز مستند به واهب‌الصور یا عقل فعال است: «آنانی که تصور می‌کنند علوم و صنایع را با قدرت عقل و عمق فکر و شهود خویش استخراج می‌کنند، چنانچه مصنوعات ساخته‌شده در طبیعت را مشاهده نمایند از آن بهره‌ها برده و به آن تأسی می‌کنند و این برای آنها همچون تعلیم گرفتن از طبیعت است تا آنان را به امری رهنمون گردد. طبیعت نیز [همچون نفس انسانی که مؤید به صور طبیعی است] مؤید به نفس کلی و نفس کلی نیز مؤید به عقل کلیی‌ است که اوّل موجود صادره از حضرت حق‌ تعالی است و عقل کلی نیز مؤید به صانع‌الاسباب و مؤید به لبّ صاحبان خرد است.»

ب) شرح عقل و جایگاه بلند آن در تاریخ فلسفه و اندیشۀ اسلامی بسیار پر دامنه و وسیع است اما مهم‌تر و بلندمرتبه‌تر، نقش و جایگاهی است که عقل در مذهب شیعه دارد. مذهبی که عقل را پس از کتاب و سنت و اجماع از ادلّۀ اربعه خود برشمرد. از آن هنگام که امام اوّل شیعیان، علی (ع) آن را رسول حق دانست: «العقل رسول‌الحق» (غررالحکم)، و امامان دیگر آن را در اقوال متعدد بسیار گرامی داشتند، تا ظهور کم‌نظیر آن در دستگاه اصولی و فقهی شیعه؛ از فقها و اصولینی که عقل را در استخدام شریعت دیدند و آنانی که همسنگ شریعت و کسانی که درک شریعت را بدون عقل، ممکن ندانستند. از شیخ مفید که برای عقل کارکرد ابزاری و غیر استقلالی یا استنطاقی و تفسیری قائل شد و آن را به عنوان وسیلۀ فهم شریعت پذیرفت تا شیخ طوسی که فقه استدلالی شیعه را تأسیس و عقل را در متن آن بر جایگاه شایسته و بایسته‌ای نهاد؛ و تا ابن‌ادریس که معتقد بود در حالت فقدان دلیل نقلی می‌توان به عقل در مقام دلیل و منبع مستقل تمسک کرد و نیز محقق حلی که عقل را در عرض کتاب و سنّت و البته متأخر از آنها قرار داد و محقق اردبیلی که نقش عقل را در فقه بسیار برجسته نمود.

ج) سخن در شرح و بیان این آرای متفاوت و متعدد در باب عقل و البته نسبت آن با شریعت نیست، بلکه سپردن تمامی این داوری‌ها و احکام به حضرت قرآن و استمداد از این کتاب شریف در تبیین نسبت میان عقل و شریعت است.

چنان‌که می‌دانیم تأمل قرآن در باب عقل و فکر بسیار وسیع است. کاربرد ۶۷ بار این دو واژه، آن هم در گشودن مهم‌ترین رازهای عالم به واسطۀ عقل، خود نشان بارز تأکید قرآن بر عقل است. به‌ویژه آنگاه که با قلب پیوند می‌خورد در آیاتی چون: «أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ.»

اما تأکید قرآن بر عقل، صرفا به معنای بیان موازنۀ میان عقل و نقل یا عقل و شریعت نیست، زیرا به همان اندازه بلکه بسیار بیشتر، بر ضرورت و وجوب شریعت تکیه و تأکید دارد. بنابراین باید نسبت دقیق این دو را در جای دیگر قرآن (و نه الزاماً تعدد کاربرد عقل در قرآن) جست‌وجو کرد.

یکی از آیات بسیار صریح و بیّن قرآن در شرح نسبت میان عقل و شریعت در سورۀ «مُلک» است. در این سوره سخن از سرنوشت دردناک دوزخیان می‌رود: «وَلِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ.» اینان چون به دوزخ افکنده می‌شوند از دوزخ خروش بسیار می‌شنوند در حالی که در حال جوشیدن است: «إِذَا أُلْقُوا فِیهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِیقًا وَهِیَ تَفُورُ.» و هر بار که گروهی در آن افکنده می‌شوند، جهنم از شدت خشم گویی می‌خواهد شکافته شود، در این هنگام از دوزخیان سؤال می‌شود آیا از برای شما نذیر نیامد؟ «تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ کُلَّمَا أُلْقِیَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ.» می‌گویند نذیر آمد اما تکذیبش کردیم و گفتیم خدا از نزد خود چیزی نمی‌فرستد و به پیامبران گفتیم شما در گمراهی آشکار هستید: «قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَ قُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ کَبِیرٍ.» پس آنگاه می‌گویند اگر ما به سخنان پیامبران گوش سپرده یا تعقل کرده بودیم از اصحاب دوزخ نبودیم: «وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ.»

آیۀ انتهایی این آیات به ظرافت و صراحت از همسنگی عقل و نقل سخن می‌گوید. «اَو» در این آیه نشان ترادف معنوی میان سمع و عقل است. دوزخیان می‌گویند اگر به سخن وحی گوش سپرده و خود را تسلیم انبیا در شنودن امر حق می‌کردیم و اگر چنین نمی‌کردیم اندیشه و عقل را راهنمای خود می‌ساختیم، به این عذاب دچار نمی‌شدیم. کاربرد کلمه «اَو» به وضوح بیان هم‌سنخی و هم‌سطحی عقل و شریعت است.

این ترادف سمع و عقل یا نقل و عقل در آیۀ دیگری از قرآن نیز تکرار می‌شود: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا.» به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی، این جابه‌جایی میان سمع و نقل، بیان دو طریقۀ رسیدن به سعادت است: «و تردید میان گوش و عقل از این نظر است که وسیلۀ آدمى به سوى سعادت یکى از این دو طریق است، یا اینکه خودش تعقل کند و حق را تشخیص داده پیروی‌اش نماید، یا از کسى که‏ مى‏تواند تعقل کند و خیرخواه هم هست بشنود و پیروى کند. در نتیجه پس طریق به سوى رشد یا سمع است و یا عقل، و دلیل این راه یا عقل است یا نقل. پس آیۀ شریفه در معناى آیۀ «و قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِ» است و معنایش این است که: بلکه آیا گمان مى‏کنى که اکثر ایشان استعداد شنیدن حق را دارند تا آن را پیروى کنند و یا استعداد تعقل دربارۀ حق را دارند تا آن را پیروى کنند.»

تفسیر مرحوم علامه نیز صریح‌تر از آن است که بتوان در باب همسنگی نقل و عقل تردید نمود؛ بنابراین در قرآن که مرجع مطلق جهان اسلام محسوب می‌شود، عقل جایگاهی بلند ـ و چنانکه دیدیم ـ همسنگ شریعت دارد. این جایگاه در نظام حکمی و روایی اسلام نیز بلندمرتبه است؛ به‌ویژه اگر به روایتی چون: «اوّل ما خلق الله العقل» استناد کنیم یا روایتی بلندمرتبه در نخستین روایت کتاب شریف اصول کافی که حضرت حق بالصراحه خطاب به عقل می‌فرمایند: «به عزت و جلالم سوگند مخلوقى که از تو به پیشم محبوب‌تر باشد نیافریدم و تو را تنها به کسانى که دوستشان دارم به طور کامل دادم. همانا امر و نهى کیفر و پاداشم متوجه تو است.»

در نظام حکمی، فلسفی و عرفانی جهان اسلام نیز عقل صدرنشین بود، فلذا اگر نخستین بزرگان فلسفی جهان اسلام همچون فارابی و ابن‌سینا و ابن‌رشد نیز مشّایی‌مسلک یا تابع جریان خردگرایی یونان نبودند، باز اندیشۀ اسلامی استعدادِ عظیمِ پروراندن عقل و به تبع آن شکل‌گیری مکاتب فلسفی را داشت.

د) تأکید وسیع یکی از ارجمندترین فیلسوفان زمان معاصر ما یعنی استاد دکتر دینانی بر عقل، خود میراث‌بری عظیم از این تاریخ گرانقدر است. این استاد معظم‌ را که مشخصۀ کامل مکتب فلسفی‌اش تأکید بر عقل است و این را در آثار و گفت‌وگوهای خود بسیار نشان داده است، به‌حق می‌توان فیلسوف عقل یا حکیم خرد نامید.

بیش از نیم‌قرن تلاش‌های مجدانه و گرانقدر او یقیناً در زنده نگه داشتن میراث بزرگ فلسفی، حکمی و کلامی فرهنگ درخشان اسلامی بسیار مؤثر و کارساز بوده است. تأملات او هم‌زمان بر سه جریان قَدَر فکری در جهان اسلام یعنی روش‌های فکری بزرگانی چون شیخ اشراق، خواجه نصیرالدین طوسی و ابن‌رشد این معنا را به کمال نشان می‌دهد.

ذهن اندیشنده‌ای که بتواند در ظرف اندیشۀ خود، شیخ اشراق، ابن‌رشد و خواجه نصیر را کنار هم بنشاند (البته اضافه کنید به این لیست مولانا، ابن‌عربی و ملاصدرا را) این ذهن فراتر از تقسیمات رایج و شایع جهان حکمت و فلسفه عمل می‌کند. شاید دکتر دینانی در ذهن خود به اعتباری بودن این تقسیمات رسیده است.

و آیا امروز آن که به عمق اندیشه‌های این بزرگان برسد و چون خود اهل حکمت است، جان و دل اندیشۀ سخنان آن بزرگان را درمی‌یابد. آیا می‌تواند به اعتباری بودن تقسیمات جاری در بستر فلسفه و حکمت نرسد؟

ضمن آرزوی طول عمر همراه با عزت و سلامت برای این استاد گرانقدر، از نویسندگان ارجمند این مجموعه مقالات و تمامی همکارانم در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی صمیمانه تشکر نموده و از درگاه خداوند متعال برای آنان اجر و رحمت واسعۀ الهی آرزومندم.