متن سخنرانی دکتر ئوزبان در مراسم بزرگداشت پروفسور عبدالباقی گولپینارلی

تاریخ ایجاد : دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ در مراسم بزرگداشت استاد فاضل دانشگاه استانبول، پروفسور عبدالباقی گولپینارلی، که روز یکشنبه ۱۶ اسفند‌ماه ۱۳۹۴ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار شد، دکتر سلیم ئوزبان، مدرس زبان ترکی در مؤسسه یونس امره به ایراد سخنرانی پرداخت. متن سخنرانی ایشان بدین شرح است: عبدالباقی گولپینارلی: شخصیتی با […]

تاریخ ایجاد :

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴

IMG 7096

در مراسم بزرگداشت استاد فاضل دانشگاه استانبول، پروفسور عبدالباقی گولپینارلی، که روز یکشنبه ۱۶ اسفند‌ماه ۱۳۹۴ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار شد، دکتر سلیم ئوزبان، مدرس زبان ترکی در مؤسسه یونس امره به ایراد سخنرانی پرداخت.

متن سخنرانی ایشان بدین شرح است:

عبدالباقی گولپینارلی: شخصیتی با نقش پل ارتباطی

در تاریخ هر تمدنی، شخصیت‌های پیشگامی وجود دارند. برخی از این شخصیت‌های پیشگام، در پرتو تاریخ، دین، فلسفه، ادبیات، فولکلور و هنر، با چشم‌اندازی وسیع‌تر به جغرافیای خود می‌پردازند و در جهان کنونی که همه چیز از سوی غرب تجزیه شده است، حوزه تمدن مشترک را به ما عرضه می‌کنند و نقش پل ارتباطی میان تمدن‌هایی را ایفا می‌کنند که امروزه تلاش برای جدا نشان دادن آنها ادامه دارد. استاد عبدالباقی گولپینارلی نیز علاوه بر داشتن خصوصیات شخصیتی پیشگام، دانشمندی است که به ندرت پرورش می‌یابد و ویژگی‌های یک پل ارتباطی را در بردارد. استاد گولپینارلی یکی از پل‌های ارتباطی است که به صورت خاص ارزشهای سلجوقیان، عثمانی و ایران و به صورت عام ارزشهای اسلام و مشرق‌زمین را به ما منتقل می‌نماید. وی عمیقاً به طریقت‌هایی مختلفی همچون مولویه، جعفریه، ملامتیه و بکتاشی که ارزشهای حوزه تمدن ما هستند، پرداخته و در رابطه با این راهها کتابها و مقالات بسیاری نوشته است.
«آگاه افندی» پدر گولپینارلی اهل گنجه بوده و تا پایان عمر خود در روزنامه «ترجمان حقیقت» که از سوی «احمد مدحت افندی» منتشر می‌شد، کار کرد و به دلیل خدمات ارزنده‌اش در طول سالیان دراز، با القابی همچون «شیخ‌المخابرین» و «بابا» شناخته شد. آگاه افندی که روح شاعرانه‌ای داشت، با تلاشهای خود فارسی و جغتایی فرا گرفت، در مدت حضور خود در «روسچوک»، پیرو مکتب بکتاشی شد و پس از مهاجرت به استانبول «نقشی» شد.
عبدالباقی گولپینارلی در دهم رمضان ۱۳۱۷ (۱۲ ژانویه ۱۹۰۰) در محله قادیرغا در استانبول به دنیا آمد. هرچند در ابتدا نام پدربزرگش یعنی «مصطفی عزت» به وی داده شد، لیکن به دلیل مرگ زودهنگام کودکان خانواده و با امید طولانی شدن عمرش نامش به «عبدالباقی» تغییر داده شد. گولپینارلی در خانواده‌ای فرهنگی پرورش یافت. از همان هفت هشت سالگی به «مولوی‌خانه بهاریه» رفت و از همان سنین کودکی با فرهنگ تصوف و طریقت ارتباط پیدا کرد.
در دوران جوانی از یک سو به تدریس در مدارس پرداخت و از سوی دیگر تحصیلات عالی خود را در دانشکده ادبیات به اتمام رسانید. (۱۹۳۰) ورود او به جامعه آکادمیک با نگارش پایان‌نامه دکترایش درباره یونس امره در سال ۱۹۳۹ همراه بود. در ابتدا در این دانشکده به استادی در دروس فارسی و شرح متون پرداخت و در سال ۱۹۴۲ با انتقال به دانشکده ادبیات دانشگاه استانبول، در این دانشکده به تدریس دروس «تاریخ اسلام»، «تاریخ تصوف ترکیه» و «ادبیات ترکی» پرداخت.
استاد گولپینارلی که دارای شخصیتی بسیار متفاوت و حساس بود، از همان سنین کودکی وارد طریقت‌های مختلفی شد، لیکن در هیچ یک ثبات نداشت و از همه آنها جدا شد. درباره وی چنین می‌گویند: «دارای مزاجی خشن بود، زود عصبانی می‌شد و حرف خود را می‌زد. دارای طبیعت ملامتیه بود. باهوش و دارای حافظه‌ای قوی بود. اکثر آیات قرآن را از حفظ می‌دانست. دارای قدرت سخنوری بود و انسانها را تحت تاثیر قرار می‌داد. سریعاً عکس‌العمل نشان می‌داد. علیرغم اینکه نظرش به سرعت ۱۸۰ درجه تغییر می‌کرد، لیکن در تمامی طول عمر خود به طور کامل به جعفریه و مولویه وفادار ماند.» نزدیکان استاد چنین می‌گویند: «طبق اصول شیعه نماز می‌خواند و در حین سجده سنگ نجف زیر پیشانی خود را با اشک چشمانش خیس می‌کرد. حین صحبت درباره مولانا چشمانش غرق اشک می‌شد.» استاد گولپینارلی فارسی را به خوبی فراگرفته بود، همچنین در تمامی طریقت‌هایی که وارد آنها می‌شد، درباره تصوف و آداب این طریقت‌ها اطلاعات کسب می‌کرد و آثاری درباره این موارد می‌نوشت.
استاد در یک سخنرانی، درباره زبانهایی که تسلط داشت، چنین گفته است: «ترکی می‌دانم و بر ادبیات آن واقفم. فارسی می‌دانم و بر ادبیات آن واقفم. عربی تکلم و فرانسوی تفهم می‌نمایم.»
اکثر آثار پژوهشی گولپینارلی در نشریات علمی به چاپ رسیده است. همچنین مقالات بسیاری در روزنامه‌ها و مجلات مختلف نوشته است. بواسطه فعالیت‌های خستگی‌ناپذیر وی، اطلاعات موجود درباره تاریخ تصوف و طریقت ترکیه گسترش یافت و پیشرفت‌های مهمی در تحقیقات درباره یونس امره، مولانا و طریقت مولویه صورت پذیرفت. تا پیش از وی، شعرای یونس امره در سطحی ابتدایی و غیرقابل‌اطمینان قرار داشت، لیکن با تحقیقات صبورانه وی، اشعار یونس امره برای اولین بار به متونی قابل‌اطمینان دست یافت.
لازم به ذکر است، گولپینارلی برخی از آثار برگزیده اشعار دیوانی را با مقدمه‌ها و توضیحات تفصیلی به نسل‌های جدید ارائه نموده است. همچنین امروزه آثار مولانا جلال‌الدین نیز به قلم او به شکل کلیات به ترکی ترجمه شده است. قلم زیبا و کاربردی گولپینارلی موجب شده است تا تمامی ترجمه‌هایش، با لذتی نزدیک به متون اصلی مطالعه شوند.
عبدالباقی گولپینارلی که بیشتر با تحقیقات خود در زمینه تاریخ تصوف و تاریخ ادبیات ترکی شناخته می‌شود، در نزدیک به یک قرن عمر خود، آثار ارزشمندی نیز در زمینه تاریخ مذاهب و تاریخ اسلام نوشته است. گولپینارلی همچنین ترجمه ترکی قرآن کریم را تهیه نموده، زندگانی حضرت محمد، حضرت علی و دوازده امام را به رشته تحریر درآورده و آثار مهمی در خصوص زندگی‌نامه، آثار و اندیشه‌های شعرا، نویسندگان و صوفیانی همچون مولانا، یونس امره، حاجی بکتاش ولی، ندیم، فضولی، باقی و شیخ غالب نوشته است.
از جمله آثار گولپینارلی درباره شیعه می‌توان به «جعفریان کیستند؟» و «مذهب جعفری و پایه‌های آن» اشاره نمود که خلاء بزرگی را در ترکیه پر نموده‌اند.
در آثار گولپینارلی درباره اسلام، عشق وی نسبت به حضرت محمد آشکار است. او در این آثار همواره بر ضرورت اتحاد و همدلی مسلمانان تاکید نموده است. به علاوه اینکه به دلیل پیروی وی از مذهب جعفری، عشق به حضرت علی و دوازده امام در آثار گولپینارلی از جایگاه بسیار مهمی برخوردار است.
گولپینارلی که در قبرستان شیعیان آرمیده است، شیعه و اهل سنت را چنین بیان می‌کند: «شیعه و اهل سنت، به غیر از افراط‌گرایان، همگی در خصوص یگانگی، بی‌مانندی، خالق یکتا و منزه بودن خداوند متعال از هر چیز،  حضرت محمد به عنوان آخرین و برترین پیامبران و وجود بدون تأویل آخرت اتفاق نظر دارند. اوامر و نواهی یکسان هستند. غسل، وضو، تیمم، نماز، روزه، حج و زکات واجب هستند. کتاب یکسان بوده و قرآن کریم است. قبله بیت‌الله الحرام یعنی کعبه معظم است.»
همانگونه که از این سخنان برداشت می‌شود،‌ گولپینارلی تمامی مسلمانان را، خواه شیعه و خواه سنی، متحد و یکدل می‌دید، مسلمانان را صرفنظر از تفاوت‌های مذهبی برادر بشمار می‌آورد و از این موضع دفاع می‌کرد که مسلمانان به یک کتاب و پیامبر باور دارند و به خداوند یکتا اعتقاد دارند. او مذاهب را با خطوط قاطع از هم جدا نمی‌کرد. از نظر وی، در هر مذهبی که می‌خواهد باشد، افراط‌گرایان در راه نادرستی قرار داشتند و این دیدگاه خود را در تمامی آثارش منعکس نموده است.
استاد گولپینارلی در آثار خود، از اسلوبی آموزنده استفاده می‌نماید. وی در تمامی موضوعات، گویی در مقابل دانش‌آموزان قرار دارد و از بیانی صریح و روشن استفاده می‌نماید. بویژه در آثار مرتبط با تصوف، سعی در تشریح تمامی جنبه‌های موضوع دارد. این امر را می‌توان در آثار وی درباره اسلام، احادیث، قرآن کریم، شیعه، مکتب جعفری، مکتب بکتاشی و ادبیات مشاهده نمود. وی علاوه بر اینکه اندیشمندی مخالف و پیرو مکتب جعفری و مولویه است، همچنین با توجه به تنوع و غنای پژوهش‌های خود نیز جلب توجه می‌نماید.
وی در سال ۱۹۴۹ با خواست خود بازنشسته شد و پس از آن تمامی زمان خود را صرف پژوهش‌های مرتبط با بویژه مولانا، مولویه و طریقت‌ها نمود. عبدالباقی گولپینارلی که دارای آثار تالیف، ترجمه و شرح‌های بسیاری درباره ادبیات ترکی-اسلامی، ادبیات ایران، تصوف و مذاهب اسلامی بوده و آثار بسیاری از شخصیت‌های کلاسیک ایران و ترکیه را منتشر نموده است، تا لحظه مرگ هرگز دست از پژوهش برنداشت. استاد گولپینارلی که در تاریخ ۲۵ اوت ۱۹۸۲ وفات نمود، پیرو مذهب جعفری و مقلد آیت‌الله شریعتمداری بود. گولپینارلی که همچنین منسوب به طریقت مولویه بود، در وصیت خود تمامی کتابهایش را به کتابخانه اختصاصی موزه مولانا هدیه نمود. مقبره وی در قبرستان شیعیان در حوالی جویبار سیداحمد در اسکودار قرار دارد.