متن سخنرانی دکتر علی‌اکبر افراسیاب‌پور در نشست «تشیع و تصوف از دیدگاه هانری کربن»

تاریخ ایجاد : یکشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ در دوازدهمین نشست تخصصی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با عنوان «تشیع و تصوف از دیدگاه هانری کربن» که روز ‌شنبه ۲۳ مردادماه ۱۳۹۵ در ساختمان شماره ۲ انجمن برگزار شد، دکتر علی‌اکبر افراسیاب‌پور، مدیر پژوهش انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به ایراد سخنرانی پرداخت. متن سخنرانی ایشان […]

تاریخ ایجاد :

یکشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۵

IMG 0666در دوازدهمین نشست تخصصی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با عنوان «تشیع و تصوف از دیدگاه هانری کربن» که روز ‌شنبه ۲۳ مردادماه ۱۳۹۵ در ساختمان شماره ۲ انجمن برگزار شد، دکتر علی‌اکبر افراسیاب‌پور، مدیر پژوهش انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به ایراد سخنرانی پرداخت.

متن سخنرانی ایشان بدین شرح است:
با تشکر و عرض خیر مقدم خدمت اساتید و بزرگانی که در مجلس حضور بهم رسانده‌اند. آقای دکتر انشاءالله رحمتی پژوهشگر برتر حوزه عرفان و سنت‌گرایی هستند.
در مکتب جاویدان خرد دو نفر از برجسته‌ترین متفکرانی که دارد یکی سید حسین نصر و دیگری هانری کربن هستند که آقای دکتر انشاءالله رحمتی تقریباً بیشتر از ۲۰ سال عمرشان را صرف ترجمه و تألیف و بررسی اندیشه‌های این سنت‌گراها کردند و واقعاً ۳۰ جلد کتابی که من از ایشان خواندم کتاب‌های ارزشمند، عمیق و حکیمانه‌ای هستند. بیش از ۵۰ مقاله داشته‌اند که ارزشمند است و با تشکر از حجت‌الاسلام والمسلمین آقای دعایی که این زمینه را در حکمت و معرفت فراهم کردند که در کشور یک مجله وزین و ماهانه حکیمانه و قوی حضور داشته باشد که اهل فکر و اهل اندیشه از آن استفاده کنند. آخرین کتاب دکتر رحمتی «دانش‌نامه اخلاق» بود و خیلی عالی کار کردند و بنده برای سخنرانی ایشان مقدمه‌ای عرض می‌کنم. مطالعه رابطه «تشیع و تصوف» در طول تاریخ پس از اسلام سه دیدگاه را به همراه داشته است یعنی برای رابطه تصوف و تشیع سه نظریه اصلی وجود داشته است که بنده به اختصار این سه نظریه را خدمتتان عرض می‌کنم. سه گروه درباره عرفان و تصوف و رابطه آن با تشیع اظهار نظر کرده‌اند و با این مقدمه از صحبت‌های دکتر رحمتی استفاده بیشتری می‌کنیم. اولین دسته کسانی هستند که معتقدند بین تصوف و تشیع رابطه تساوی برقرار است. یعنی از چهار رابطه منطقی (نسب اربعه) این دو مقوله رابطه تساوی دارند یعنی دایره تصوف بر دایره تشیع کاملاً منطبق است و میثم بحرانی اولین کسی بود که در شرح نهج‌البلاغه خودش این مطلب را بیان کرد. همچنین سید حیدر آملی بخصوص در جامع‌الاسرار می‌گوید که تصوف و تشیع عین هم هستند و همچنین علامه حلّی هم در کتاب «نهج‌الحق» تقریباً همین نظر را دارد. ابن ابی جمهور کتاب ارزشمند مجلی آن هم چنین نظری دارد که دایره تشیع با دایره تصوف منطبق بر همدیگر هستند. محمدتقی مجلسی در رساله «تشویق‌الساکلین» چنین ادعایی کرده است که تشیع و تصوف کاملاً مساوی هستند. آقای کمال مصطفی شیبی در «تصوف و تشیع» همین را بررسی کرده است. این گروه اول عقیده دارند که تصوف و تشیع با هم کاملاً مساوی هستند. گروه دوم می‌گویند رابطه این‌ها از نسب اربعه رابطه تباین است یعنی اصلاً دایره تصوف با دایره تشیع با همدیگر هیچ تماسی ندارد و از هم جدا هستند و تصوف امری غیر از تشیع است. ملامحمد طاهر قمی یک کتابی دارند به نام «فواید مدینه» در این کتاب ادعا کرده به هیچ وجه تصوف و تشیع با هم نسبتی ندارند. شیخ حرّ عاملی در کتاب خود همین نظر را دارد و می‌گوید هیچ مناسبتی با هم ندارد. مقدس اردبیلی در «حدیقه الشیعه» همین ادعا را دارد که این دوتا رابطه تباین دارند. در بین اهل سنت ابن تیمیه بزرگترین متفکر حنبلی اهل سنت است که تباین بین اهل تصوف و اسلام را به طور کل قائل است و شاگردش هم ابن جوزی در کتاب «تلبیس ابلیس» همین نظر استادش را تأیید کرد. در ایران آقا محمدعلی کرمانشاهی در کتاب «خیراتیه» دقیقاً همین نظر را دارد. شیخ جواد خراسانی با وی هم نظر است. پس گروه دوم می‌گویند عرفان و تصوف غیر تشیع و حتی اسلام است و اما گروه سوم اهل نقد هستند و آنها را می‌توان در دو طیف جداگانه بررسی نمود. طیف اول با دید موافقت، بین تشیع و تصوف، رابطه عموم و خصوص من وجه قائل شدند. یعنی دایره تصوف و دایره تشیع بخش‌های از همدیگر را پوشش می‌دهند. این گروه که طیف موافق هستند. توافق‌هایشان بین تصوف و تشیع را بیشتر می‌دانند. این گروهی که معتقدند که بین تصوف و تشیع توافق زیادی وجود دارد. فراوانند مانند ملاصدرا در کتابش می‌گوید تصوف دو دسته است تصوف حقّه و تصوف باطله. از تصوف حقه که همان بخش عمده تشیع باشد، دفاع می‌کنند و از تصوف باطله انتقاد می‌کنند. ملاعبدالرزاق لاهیجی در «گوهر مراد» همین موضع را دارد می‌گوید تصوف دو دسته است یکی صوفیه حقه و دیگری جهله صوفیه و جهله صوفیه را رد می‌کند. ملامحسن فیض کاشانی در «محاکمه بین متصوفه» همین موضوع را دارد. الله یار تیمور هم همین کار را کرد. این‌ها طیف موافق بودند و طیف دوم که عموم و خصوص را در بین تصوف و تشیع قبول دارند اما موارد اختلاف آنها را زیاد می‌دانند در حقیقت طیف مخالف را تشکیل می‌دهند مثل محمدباقر مجلسی ایشان در «مرآت‌العقول» معتقد است که دایره تصوف و تشیع رابطه خیلی کمی با هم دارند و چندین شخصیت دیگر. در مجموع رابطه بین تصوف و تشیع در بین سه گروه اندیشمند و یا سه تحلیل جداگانه قابل مطالعه است:
۱.    طرفداران تساوی بین تشیع و تصوف
۲.    طرفداران تباین بین تشیع و تصوف
۳.    منتقدان که بخش‌هایی از تصوف را با بخش‌هایی از تشیع همراه می‌بینند که در دو طیف مطالعه شدند:
الف) رابطه حداکثری بین تشیع و تصوف قائلند
ب) رابطه حداقلی بین تشیع و تصوف قائلند
اکنون با این مقدمه از جناب آقای دکتر رحمتی درخواست می‌کنیم درباره عقیده هانری کربن و جایگاه او در این تقسیم‌بندی سخنرانی بفرمایند.

گزارش تصویری