نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به مناسبت فرارسیدن روز بزرگداشت ابوالقاسم فردوسی و گرامیداشت روز زبان و ادب فارسی، مراسم پاسداشت این حکیم و شاعر بزرگ حماسه سرای ایرانی یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ در تالار اجتماعات شهید مطهری(ره) انجمن برگزار شد. در این رویداد حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، […]
به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به مناسبت فرارسیدن روز بزرگداشت ابوالقاسم فردوسی و گرامیداشت روز زبان و ادب فارسی، مراسم پاسداشت این حکیم و شاعر بزرگ حماسه سرای ایرانی یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ در تالار اجتماعات شهید مطهری(ره) انجمن برگزار شد. در این رویداد حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، بهمن نامور مطلق رئیس فرهنگستان هنر، علی رواقی استاد زبان و ادبیات فارسی، قرآن پژوه و شاهنامه پژوه، قدمعلی سرامی استاد زبان و ادبیات فارسی و فردوسی شناس، امیرحسین ماحوزی استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور و میرجلالالدین کزازی چهره ماندگار زبان و ادبیات فارسی سخنرانی کردند. همچین در این برنامه امیر صادقی روایتگر شاهنامه و علی ناری ضرب نواز زورخانه ای، آئین سنتی شاهنامه خوانی را برای حاضرین اجرا کردند.
شاهنامه؛ کتاب حکمت حسن بلخاری در ابتدای این برنامه گفت: ایرانیان شاهنامه را مطلقا کتاب افسانه و اسطوره نمی دانند بلکه آن را کتاب «حکمت» و«خرد» می شمارند. به همین دلیل بلندترین قله حکمت ما، صاحب حکمت متعالیه، ملاصدرای شیرازی، فردوسی را «حکیم قدوسی» خوانده است و مولانا نیز متأثر از اندیشه فردوسی می سراید:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیرخدا و رستم دستانم آرزوست
استاد دانشگاه تهران افزود: اگر شاهنامه افسانه و اسطوره می بود، در جهان حکمت، عرفان و اندیشه ما ظهور نمی یافت. ملاصدرا در اسفار اربعه به دلیل اینکه حکما اصطلاح «وجود» را از برای حق تعالی قلمداد کردهاند، به فردوسی استناد میکند. در مبدأ و معاد نیز برای اثبات حیات «روح» پس از مرگ و بقای «نفس» به کلام و حکمت فردوسی استناد می کند. بلخاری تأکید کرد: اگر شاهنامه، افسانه بود، حکما و بزرگان ما آن را بزرگ نمی داشتند. همچنین جناب شهید ثالث نیز چنین تعبیر نمی کرد که شاهنامه کتاب رمزی است که معنا را در بطن خود مستتر دارد! لذا این کتاب ایلیاد و ادیسه نیست و در بطن آن، بین حماسه و حکمت مرزی وجود ندارد. رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: حمدالله مستوفی نیز در ابیاتی از اشعار خود از خداوند طلب می کند که در کل ظفرنامه او بیتی باشد که چون فردوسی به عظمت آن بیت، او هم مغفور شود، البته شبیه به چنین تعابیری در اشعار عطار نیشابوری نیز در اسرارنامه آمده است:
شنودم من که فردوسی طوسی که کرد او درحکایت بی فسوسی
به بیست و پنج سال از نو ک خامه بسر میبرد نقش شاهنامه بآخر چون شد آن عمرش بآخر ابوالقاسم که بد شیخ اکابر اگرچه بود پیری پر نیاز او نکرد از راه دین بروی نماز او چنین گفت او که فردوسی بسی گفت همه در مدح گبری ناکسی گفت بمدح گبر کان عمری بسر برد چو وقت رفتن آمد بی خبر مرد مرادر کار او برگ ریا نیست نمازم بر چنین شاعر روا نیست چو فردوسی مسکین را ببردند بزیر خاک تاریکش سپردند در آن شب شیخ او را دید خواب که پیش شیخ آمد دیده پر آب ز مرد رنگ تاجی سبز بر سر لباسی سبزتر از سبزه در بر بپیش شیخ بنشست و چنین گفت که ای جان تو با نور یقین جفت نکردی آن نماز از بی نیازی که می ننگ آمدت زین نانمازی خدای تو جهانی پر فرشته
همه از فیض روحانی سرشته فرستاد اینت لطف کار سازی که تا کردند بر خاکم نمازی خطم دادند بر فردوس اعلی که فردوسی بفردوس است اولی خطاب آمد که ای فردوسی پیر اگر راندت ز پیش آن طوسی پیر پذیرفتم منت تا خوش بخفتی بدان یک بیت توحیدم که گفتی مشو نومید از فضل الهی مده بر فضل ما بخل گواهی یقین میدان چوهستی مرداسرار که عاصی اندکست و فضل بسیار گر آمرزم بیک ره خلق را پاک نیامرزیده باشم جز کفی درخاک خداوندا تو میدانی که عطار همه توحید تو گوید در اشعار ز نور تو شعاعی مینماید چو فردوسی فقاعی میگشاید چو فردوسی ببخشش رایگان تو بفضل خود بفردوسش رسان تو بفردوسی که علیینش خوانند مقام صدق و قصر دینش خوانند
او ادامه داد: قاضی نورالله شوشتری(شهید ثالث) در کتاب مجالس المومنین می گوید: شیعه بودن فردوسی محرز است و در این مسیر به اشعار سعدی نیز استناد میکند و میگوید آنچه از اشعار فردوسی به دست می آید، چهار برابر کتاب بوستان سعدی و حاوی «حکمت» است. در حقیقت شوشتری با استناد به ابیات سعدی بر پیوند حکمت با شاهنامه تأکید می ورزد. بلخاری افزود: در تذکره دولتشاهی سمرقندی آمده است: مسطور است که اکابر متفق اند که شاعری در مدتزمان روزگار اسلام از کتم عدم چون فردوسی پا به عرصه وجود ننهاده است و شاهد عدل به صدق این دعوی کتاب شاهنامه فردوسی است که از ۵۰۰ سال گذشته تاکنون کسی را یارای جواب با شاهنامه نباشد… این سخن انسان را یاد تحدی قرآن کریم میاندازد که فرمود: «وَإِنْ کُنْتُمْ فِى رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَهٍ مِّنْ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَآءَکُمْ مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَدِقِینَ.» بلخاری در بخش دیگری از سخنان خود گفت: ملاصدرا در مبدأ و معاد و در اسفار اربعه به شاهنامه فردوسی ارجاع میدهد. در اسفار، ملاصدرا بحثی دارد درباره آنچه که از وجود حق ساطع می شود؛ در سفر اول می گوید: اطلاق لفظ وجود و اراده آن به اینکه همان حق تعالی است یعنی خداوندی که حقیقت هستی ذات اوست… . بعد اشاره می کند به «فردوسی قدوسی» و می گوید:
جهان را بلندی و پستی تویی ندانم چه ای هرچه هستی تویی
ملاصدرا درمبدأ و معاد نیز برای اثبات جهان پس از «مرگ» و بقای «نفس» همان داستان مذکور توسط مستوفی و عطار را باز می گوید و اشاره دارد که این کتاب «حکمت» است.البته می دانید که فردوسی در ابیات زیر خود را «حکیم» می خواند:
خرد را و جان را که یارد ستود و گر من ستایم که یارد شنود حکیما چو کس نیست گفتن چه سود از این پس بگو کآفرینش چه بود
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در پایان سخنان خود گفت: این کتاب حکمت آمیز(شاهنامه) بنابر جانمایه و بنمایه حکمی خود در جهان حکمت ، عرفان و شعر ما به کمال تجلی یافت؛ آنگونه که بزرگان حکمت و عرفان در اثبات سخنان خویش از شاهنامه فردوسی دلیل آورده اند.