سخنرانی رئیس انجمن در چهارمین همایش تجلیل از مفاخر همدان «همایش ملی هزاره باباطاهر»

تاریخ ایجاد : چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۶ چهارمین همایش تجلیل از مفاخر همدان «همایش ملی هزاره باباطاهر» روز چهارشنبه ۹ اسفندماه ۱۳۹۶ با سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در دانشگاه بوعلی سینا در شهر همدان برگزار شد. متن سخنرانی دکتر بلخاری بدین شرح است: خوشا آنان که با ته همنشینند                             […]

تاریخ ایجاد :

چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۶

816368 760چهارمین همایش تجلیل از مفاخر همدان «همایش ملی هزاره باباطاهر» روز چهارشنبه ۹ اسفندماه ۱۳۹۶ با سخنرانی دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در دانشگاه بوعلی سینا در شهر همدان برگزار شد.

متن سخنرانی دکتر بلخاری بدین شرح است:

خوشا آنان که با ته همنشینند                             همیشه با دل خرم نشینند
همین بی رسم عشق و عشقبازی                      که گستاخانه آیند و ته بینند

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و به نستعین. مایلم در ابتدا سپاس و امتنان قلبی خودم را از تمامی بزرگواران ارجمندی که بانی و باعث چنین حرکتی در همدان که بدون تردید و بدون اغراق یکی از مهمترین و طلایی‌ترین نقاط این سرزمین است، که هم از لحاظ تاریخی قدمت افسانه‌ای دارد و هم از نظر جای دادن بزرگان و این شخصیت‌های بی‌نظیر در خاک و در جایگاه خودش، ابراز نمایم. همچنین بسیار سپاسگزارم از بزرگوارانی که برپایی چنین همایش معظمی را سبب شدند. آن هم در باب یکی از شخصیت‌های بسیار مهم تاریخ و فرهنگ و عرفان و اندیشه ما. از حاج آقا محمدی سپاس ویژه دارم که نه فقط در مسئله باباطاهر بلکه در موارد بسیار در خدمت فرهنگ این مملکت بوده‌اند و خود یکی از مفاخر این خطه محسوب می‌شوند. از جناب آقای محمدی‌فر رئیس دانشگاه بوعلی، از مدیرکل محترم ارشاد جناب آقای عبادی و همه بزرگانی که این مجلس را در حقیقت باعث و مسبب و بانی شدند، من به نوبه خودم سپاسگزارم.
من قرار بود در بخش پایانی که اختتامیه است صحبت بکنم لکن به دلیل مسئله‌ای که پیش آمده و مجبورم به تهران برگردم، گفتم اگر بزرگواران اجازه بدهند مصدع بشوم و انشاءالله ادامه را بزرگواران در بیان مقالاتشان خواهند داشت و ادامه خواهند داد. اولین نکته‌ای که باید به عنوان مسئول انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور عرض کنم، سپاس از آن بزرگوارانی است که در سال ۱۳۴۶ در انجمن آثار ملی ایران که امروزه به عنوان انجمن آثار و مفاخر فرهنگی شناخته می‌شود سبب و باعث خلق بنای شکوهمندی شدند که ما در میدان باباطاهر آن را شاهد هستیم. همان کسانی که این کار مهم را انجام دادند و  این بنای فاخر و در شأن باباطاهر عریان را ایجاد کردند. امیدوارم آنهایی که از دنیا رفتند خداوند به علو درجاتشان بیفزاید و همینجا هم عرض می‌کنم این نکته را که انجمن آثار و مفاخر فرهنگی این آمادگی را دارد کاری که در کشور حقیقتاً بر زمین مانده و بعد از انقلاب ادامه نیافته و آن ساخت بناها و در حقیقت آرامگاه‌ها از برای بزرگان است را ادامه دهد. من به دولتمردان محترم  این را عرض می‌کنم که اگر بودجه لازم در اختیار انجمن قرار بگیرد این کار ادامه پیدا می‌کند زیرا بزرگان و مفاخر دیگری در کشور هستند که ضروریست چنین بناهای فاخری برای آنان ساخته بشود. امیدوارم ما بتوانیم با مسئله تأمین بودجه این کار را ادامه بدهیم. کار بسیار خوب و سنت بسیار حسنه‌ای که انجمن آثار ملی از ۱۳۰۴ یعنی بیش از ۹۰ سال پیش بنیان گذاشت که آرامگاه فردوسی در طوس و آرامگاه حافظ و بسیاری از این آرامگاه‌ها منجمله آرامگاه باباطاهر را ساخت. انشاءالله بتوانیم این کار را ادامه بدهیم.
نکته دوم بحث من در باب این عارف شوریده همدانی این است که خوب می‌دانید شما هر کتابی را که در باب باباطاهر آغاز می‌کنید به خوانش و قرائتش، دقیقاً در صفحات اول یا حتی سطور اول، اولین چیزی که ذکر می‌شود ابهام است در جریان تاریخی تولد، شخصیت و وفات او. در باب تولد و وفاتش تاریخ‌های متفاوت ذکر شده و نیز در باب معاصرینش از خواجه نصیری که بعد او است و عین‌القضاۀ و بعضی از شخصیت‌های دیگر نام برده می‌شود که گاه حتی تا قرن سوم عقب می‌آید و گاهی تا قرن ششم و هفتم می‌رود جلو. اما به نظر می‌رسد این تحقیق پایانی که جناب دکتر پورجوادی انجام داده‌اند و بسیار مهم، ایشان مُصر هستند که باباطاهر همان طاهر جساسی‌ست که عین‌القضاۀ در یکی از نامه‌های خودش ذکر کرده و به شدت هم متأثر از او بوده ظاهراً با این تحقیق باید «باباطاهر بس» را باید بیان کرد و بنا را بر این باید گذاشت که به احتمال بسیار زیاد باباطاهر همان طاهر جساسی بوده که عین‌القضاۀ از او صحبت می‌کند و اگر این باشد بنابراین آن داستان طغرل اشتباه است و ایشان در ۴۱۸ نیمه دوم قرن پنجم فوت کرده‌اند.
نوع رجوع و بررسی تحقیقاتی جناب دکتر پورجوادی این مسئله را نشان می‌دهد به ویژه استناد ایشان به آثاری چون شمس‌الدین ذهبی که یکی از سخت‌گیرترین علمای اهل سنت است و به شدت هم دقیق و به شدت هم عمیق. فلذا به نظر می‌رسد بر بنیاد متدهای جدید تحقیقی این نظر را می‌توان پذیرفت گرچه پرونده تحقیق در باب بابا طاهر باز است.
این نظر می‌تواند تأیید بشود و می‌تواند تکمیل بشود ولی واقعیت قضیه این است که این تحقیقات به ویژه این تحقیقات آخری تا حدود زیادی ما را از ابهام در باب شخصیت بزرگی چون باباطاهر خارج می‌کند و باباطاهر را به عنوان شخصی که در طول عرفان و تصوف ما حضور بسیار برجسته‌ای دارد، معرفی می‌نماید. باباطاهر در متن عرفان ما انسان ناشناسی نیست اما وقتی از قلمرو تاریخ و جزئیات تاریخی وارد می‌شویم این ابهامات و ایهامات ساخته می‌شود و گرنه نفوذ و حضور پرقدرت و مؤثر باباطاهر در جریان‌های عرفانی بعد از قرن پنجم امریست که تقریباً هر محقق منصفی در وجودش و حضورش تردید ندارد. یکبار دیگر این جمله را تکرار می‌کنم وقتی از زاویه جزئیات تاریخی ما به ساحت حیات گرانقدر ایشان می‌نگریم این ابهامات رخ می‌دهد وگرنه حضور مؤثر او در عرصۀ عرفان و تصوف آشکارتر از آن است که بشود کوچک‌ترین حباب تردید را در چهرۀ نورانی آن نشاند. این هم نکتۀ دوم کلام من.
نکته سوم در باب شناسایی شخصیت باباطاهر عریان، این است که چون این همایش به اسم آن نامی بزرگ است دو تا نکته را اضافه می‌کنم. یکی؛ مسئلۀ عریان است که در باب ایشان لقب بسیار مشهوریست. تقریباً وجه تسمیه این کلمه مشخص نیست و روایت‌های کرامت‌آمیزی از او ذکر می‌شود که: «چنان پر از حرارت بود که تا دو متریش برف را آب می‌کرد» می‌تواند مثلاً یک مبنای البته غیرعقلی تبیین و تأیید وجه تسمیه عریان باشد اما من یک چیزی به نظرم رسید و آن این است که ما در هند فرقه‌ای داریم با عنوان جینیزم. که خود دو بخش دارد دیگامبارا و شوتامبارا .یکی از مکاتب و مذاهب فوق‌العاده مهم هند است که رهبرش مهاویرا یا مهاویرو یا همان جین است که در ۵۹۹ ق.م به دنیا آمده یعنی تقریباً ۴۰ سال قبل از تولد بودا و تأثیر فوق العاده مهمی هم بر فرهنگ هندی گذاشته، گرچه الان در اقلیت است، ولی در دوره‌ای فوق‌العاده مهم بوده است. یکی از این فرقه‌ها رسماً به آسمان‌پوشان مشهورند یا به تعبیر ایرانی‌ها آسمان ‌جُل. حد نهایی یکی از این فرق که در تصوف هندی هم باب است این است که عریان زندگی می‌کنند یعنی الان هم شما تشریف ببرید در هند ـ من برخی از مراسمشان را هم رفتم ـ آن شخص نهایی‌ و به تعبیر خودشان قطب، عریان است و این عریانی بر‌می‌گردد به یک مبنای اعتقادی که آنها دارند و آن نفی مطلق هرگونه تعلق حتی پوشش است.

غلام همت آنم که زیر چرخ کبود                         ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

محتمل از لحاظ تصوف و عرفان بشود بین این مفهوم عرفانی و عریانی باباطاهر ارتباطی برقرار کرد، البته نه از لحاظ تحلیلی که مثلاً جینیزم مؤثر بوده بر باباطاهر. خیر صرفاً از لحاظ شباهت می‌شود ارتباط ایجاد کرد. یک چیز دیگر هم این مسئله را تکمیل می‌کند و آن قانونی است که در هند به اسم اهیمسه داریم یعنی نیازردن هیچ موجود زنده. اِ در اهیسا اِ نفی است. همانطور که می‌دانید اِ نفی را در لاتین دارید در انگلیسی دارید در سانسکریت دارید در اوستایی هم دارید مثل مرداد و اَمرداد. هیمسه یعنی آزردن اَهیمسه یعنی عدم آزردن. می‌دانید خود همین جین که می‌خواست راه برود پای خودش یک زنگوله بسته بود، از او پرسیده بودن چرا این کار را می‌کنی؟ می‌گوید من هنگامی که راه می‌روم ناخودآگاه ممکن است متوجه حشرات ریز نشوم و آنها را له کنم و جان یک موجود زنده را بگیرم این زنگوله در مسیر من این حشرات را دور می‌کند (قانون اَهیمسه). این را در کنار آن روایتی قرار بدهید که در تمامی کتبی که مربوط به باباطاهر است که شاگردی از شاگردانش خواست پشمینۀ او را تمیز کند یا بشوید گفت: به شرطی آن را به تو می‌دهم که چنان عمل کنی که جانوران کوچک در این پوستین یا در این پوشش بی‌جان نشوند. این دو مورد را من فقط عرض کردم در جهت امکان ارتباطی که می‌شود بین کنش‌های متفاوت در جریان‌های صوفیانه و تصوف ایجاد کرد. اما نکته‌ای که می‌خواستم بگوییم این است که ما وقتی اسم باباطاهر را در ایران می‌آوریم بلافاصله اذهان عاشقان به یاد دو بیتی‌های فوق‌العاده زیبای او می‌افتند و می‌دانید در طول تاریخ تصوف و عرفان و تمدن اسلامی ـ ایرانی هیچ‌کس بجز باباطاهر با جان‌های مردمان در هر سطح و سنخ و قلمرویی اینچنین ارتباط ایجاد نکرده است. ما مردمی‌تر از باباطاهر در ایران، شاعر نداریم. اینکه در بسیاری از موارد دوبیتی‌های او به صورت آواز خوانده شده و بعد به صورت کوچه و بازاری در قلمرو کوچه و بازار ورد زبان عامه شده، این یک نقش بی‌نظیریست که جناب باباطاهر دارد. من همین جا داخل پرانتز یک نکته‌ای را عرض کنم. ما یک مفهومی در قلمرو اشعار داریم تحت عنوان ترانه، مثلاً شعر حافظ ترانه نیست، سعدی ترانه نیست. ترانه آن وجه مبتذلی که تعریفی از آن شده نیست. منظور من از ترانه، ترنم زبان عامه است. ترانه آن اشعاری است که به دلیل سادگی، سهولت، زیبایی، عمق و نوعی ارتباط معروف و مأنوس با جان مردمان، ورد زبان کوچه و بازار آنها می‌شود. بزرگ‌ترین ترانه‌سرا به این معنا نه به معنای دیگرش، باباطاهر است. از سوی دیگر شما می‌بینید هم وزن اشعار باباطاهر هر کتابی وجود دارد که به کلمات یا اشارات مشهور است، همین دو تا اثر را از ایشان هم داریم . آن وقت در این اثر دوم باباطاهر عریان کسی نیست که با زبان شیداگون و عامیانه دوبیتی‌هایش سخن گفته و کلامش بسیار ساده باشد. مثلاً در این کتاب قطوری که انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در باب ایشان توسط دکتر جواد مقصود در سال ۱۳۵۴ نگاشته و در سال ۱۳۷۶ چاپ سومش را داشتیم و امیدواریم که انجمن در سال ۹۷ بتواند چاپ چهارمش را داشته باشد و بخوانید۴۲۰ کلمه از باباطاهر ذکر شده. کلمات و اشاراتی که بسیار بلند است همچون : «العقل اله التمییز و التمیز فی المعرفه تکلف و الکلف للمعرفه اکتساب و المعرفه بالاکتساب حیره و لایعرف الله بالله» یا مثلاً «العقل دلیل العبودیه یهتدی به الی حقیقه الصبوریه فمن استدل علی المعرفه صار دلیله معروفه یعبده من دون الله.» عقل را بسیار احترام می‌گذارد گرچه رویکرد انتقادی هم دارد یعنی عقل به کنه عارف نمی‌شود اما در عین حال می‌گوید: «العقل سراج لعبودیه یعرف به الحق من الباطل ولطاعه من المعصیه و العلم من الجهل». این نوعی  ستایش‌ حضرت عقل است و بعد ابواب دیگر.
من نمی‌دانم این شخصیت بزرگ همدانی چگونه میان آن دوبیتی‌های شورانگیز به ظاهر عامیانه و البته به باطن خیلی عمیق، با آن کلمات بلند ارتباط ایجاد کرده و این جان چقدر فراخ بوده که آن سختی و صعوبت و شدت معنا را در بلندی خودش در کلمات با این جان لطیف عامه پیوند زده است. من این را در آخرین بخش بیاناتم متأثر از منش قرآن می‌دانم قرآنی که از یک سو عمیق‌ترین و عظیم‌ترین معانی که «الله نور السماوات والارض» و از سوی دیگر «ان الله لایستحیی ان یضرب مثلا بعوضه…» و خداوندی که حیا نمی‌کند در تبیین معنایی پشه‌ای مثال بزند. حقیقت شاید در عروج مراتب سخت باشد لکن اگر برجان یک عارف نشیند در بیان زیبا و ساده جاری می‌شود. خداوند روح پرفتوح حضرت باباطاهر را قرین رحمات واصله و فیوضات کاملۀ خود بگرداند و شما همدانیان را که پاسدار بزرگداشت آن عارف بزرگ هستید را موفق و مؤید بدارد.