سخنرانی رئیس انجمن در همایش بین‌المللی بزرگداشت محمدبن‌ زکریای رازی

تاریخ ایجاد : یکشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶ همایش بین‌المللی بزرگداشت محمدبن‌زکریای رازی روز سه‌شنبه ۲۱ آذرماه ۱۳۹۶ در پردیس مرکزی دانشگاه رازی کرمانشاه برگزار شد. در این همایش دکتر حسن بلخاری‌ قهی، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با موضوع «رازی و نسبت الحاد» به ایراد سخنرانی پرداخت. متن سخنرانی ایشان بدین شرح است: رازی […]

تاریخ ایجاد :

یکشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶

sokhanrani dr bolkhari hamayesh razi1

همایش بین‌المللی بزرگداشت محمدبن‌زکریای رازی روز سه‌شنبه ۲۱ آذرماه ۱۳۹۶ در پردیس مرکزی دانشگاه رازی کرمانشاه برگزار شد. در این همایش دکتر حسن بلخاری‌ قهی، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با موضوع «رازی و نسبت الحاد» به ایراد سخنرانی پرداخت.

متن سخنرانی ایشان بدین شرح است:

رازی و نسبت الحاد

سخن اول من سلام و درود به ارواح پاک و طیب و طاهری است که در حادثه تلخ زلزله در یک ماه گذشته در این استان، جان شریف خود را از دست دادند. هم به تمامی استان تسلیت عرض می‌کنم و هم خدمت تمامی خانواده‌های محترمی که سوگ دار این حادثه نا به هنگام شدند و همچنین بسیار سپاسگزارم از دوستان گرامی و گرانقدری که در دانشگاه رازی در کرمانشاه و همچنین کمیته فرهنگ و تمدن اسلام و ایران این زحمت را کشیدند و چنین همایش معظمی را در بزرگداشت یکی از دانشمندان بزرگ جهان اسلام و ایران رازی برگزار نمودند. عنوان بحث من در این همایش که سعی می‌کنم مختصر ارائه دهم پرداختن به وجه غیر پزشکی و غیرشیمیایی رازی است. در حوزه پزشکی قطعاً رازی یکی از اطبای بزرگ جهان است و همچنان که سخنرانان پیش از من فرمودند اثر بزرگ و سترگ او الحاوی مدت‌ها در کنار قانون ابن سینا مرجع اصلی طب بوده و می‌دانید که همچنین  نقش او در مسئله شیمی و به نحوی تقلیل کیمیا به شیمی یا برجسته کردن وجه علمی و تجربی شیمی نسبت به کیمیای جابربن حیان چقدر در تمدن اسلامی ما مؤثر بوده و به نحوی شاید ظهور مفهوم علم تجربی به معنای این که آزمودن عینیات مبنای ظهور گزاره‌های علمی باشد در تمدن اسلامی  یکی در حقیقت مدیون محمد بن زکریای رازی هستیم و دوم ابن هیثم. ابن هیثم نیز در کتاب المناظر  با پیش کشیدن نوعی روش تحقیقی که امروزه به شدت غرب روی آن تأکید می‌کند و تأکید درستی هم هست. جزء پیشگامان محسوب می‌شود. اما در باب رازی می‌دانیم طوفان بسیار بزرگی که متأسفانه اسماعیلیه برانگیختند و گرد و غبار وسیعی که اینان از ابوحاتم رازی تا ناصرخسرو علیه این شخصیت بزرگ علمی جهان اسلام برانگیختند مناقشات زیادی را درباره شخصیت رازی ایجاد کرد نمی‌توانم بگویم این گرد و غبار وسیعِ بنشسته بر جان رازی و آثار رازی این شخصیت بزرگ را در تمدن ما به محاق برد چون چنین نشد. نمی‌توانم بگویم به حاشیه برد چون  نبرد لاکن قطعاً در عدم نشاندن او بر جایگاه شایسته و بایسته خودش تمدن اسلامی مؤثر بود. البته برای من به عنوان یک پژوهشگر در حوزه جهان اسلام، مهم است که چرا علمای بزرگ شیعه علیه او سخنی نگفتند و نه تنها سخنی نگفتند بلکه نام یکی از کتب رازی را بر یکی از چهار منبع اصلی اصول و فقه شیعی نهادند «من لایحضر الطبیب رازی» شد «من لایحضر الفقیه شیخ صدوق» این نکته فوق‌العاده مهمی است که در جهت سنجش و صحت و سقم اتهاماتی که به رازی وارد شد، من جمله اتهام الحاد و ملحد بودن بسیار روشنگر است. من می‌خواهم ظرف مدت کوتاهی که دارم دو توضیح مختصر بسیار مهم در حوزه اندیشه فلسفی ایشان عرض کنم و ابتدا این نکته را بحث کنم که چرا شخصیت رازی مورد اتهامات جدی از سوی یک گروه واقع شد و البته می‌دانید که تمامی مستندات کسانی که او را ملحد نامیدند بیان رقبای رازی و نه خود رازی است مثلا  ابوحاتم در آثار خود می‌گوید «یک ملحدی» چنین گفت و بعد نکات خودش را می‌گوید و حتی اسم هم نمی‌آورد. و میدانید که در دادگاه عادل، رقیب نمی‌تواند قاضی باشد اما متأسفانه در جهان اسلام از بدشانسی‌های یکی از بزرگترین دانشمندان ما یعنی رازی این بود که رقبا داوران این عرصه شدند و خود همین بر مشوش کردن چهره رازی افزود. البته در میان کسانی که رازی را نقد کردند ابوریحان یک مقدار ما را به تأمل وامیدارد. لاکن حتی ابوریحان هم در این عرصه می‌شود آرای‌اش را نقد کرد و نگره ضد رازی او را در این عرصه تحلیل جدی نمود لاکن من به هیچ وجه با این که نقش اسماعیلیه را در مواردی در پرداختن به تعیین شأن عظیم تأویل در تمدن اسلامی منکر نمی‌شوم اما رازی ستیزی‌های شان را مطلقاً برنمی‌تابم. نه به دلیل این که دوستدار رازی هستم بلکه به این دلیل که اولاً آثار رازی این اتهامات را تایید نمی‌کند و ثانیاً در بیان این اتهامات چنان گشاده گویی کردند و گستاخ گونه سخن گفتند که عقل و انصاف این‌ اتهامات را برنمی‌تابد. در ورود به قضیه این را هم عرض بکنم دو عامل جدی در اتهام به رازی نقش داشته است. من در این همایش که به نام جناب رازی است و همایشی ملی و بین‌المللی است تا حدودی مبنای این اتهامات را روشن و مبانی نقض‌اش را خدمتتان عرض ‌کنم. ببینید اولین نکته‌ای که سبب اتهام جدی به رازی شده است، گرایش عظیم و وسیع او به عقل است. او در کتاب «الطب الروحانی» بهر اول را اختصاص می‌دهد به گرامیداشت گران‌سنگی چون حضرت عقل و حضرت خرد.
جناب رازی یکی از برجسته‌ترین کسانی است که در دوره آشوب فکری و نظری تمدن اسلامی عقل را به شدت بر صدر نشاند و من به جرآت می‌گویم عقل گرایی او در ظهور تمدن زرین یا عصر زرین تمدن اسلامی نقش داشت. درباب آن عصر آشوب نظری هم می‌دانید جناب رازی متولد ۲۵۱ است یعنی اواسط قرن سوم هجری یعنی دوره‌ای که هنوز فلسفه در تمدن اسلامی  به بار ننشسته  و جهان علم کلام نیز مملو از مناقشات و آرا مختلف و متفاوت است . فارابی  پنج سال بعد از رازی به دنیا می‌آید و در حول و حوش سال ۳۱۱ که رازی فوت می‌کند فارابی هنوز آثار عظیم خودش را در تمدن اسلامی و بنیان‌گذاری مکتب فلسفه اسلامی به انجام نرسانده چون فارابی در سال ۳۳۸ هجری فوت می‌کند. نود سال بعد از فوت او یعنی در سال ۴۲۸ هجری ابن سینا فوت می‌کند، یعنی غول بزرگ عقلانیت جهان اسلام و بزرگترین عقل فلسفی در تمدن اسلامی و به یک معنا در تمدن بشری (چون من ابن سینا را جهانی ترین مرد ایرانی می‌دانم) هنوز زاییده نشده است. از لحاظ فلسفی ما فقط با آثار کندی رو به رو هسیتم و کندی بیشتر یک مترجم است تا فیلسوف. گرچه شأن‌اش را بسیار گرامی میدارم، روش او را در جمع بین شریعت و فلسفه در آثارش  را بسیار گرامی می‌دارم ولی کندی صاحب مکتب فلسفی نیست. رازی در دوره‌ای دارد رشد می‌کند که فلسفه در فرهنگ ما به بار ننشسته در چنین عصری ظهور عقلانیت و گرامی‌داشت عقلانیت نزد او برای ما بسیار ارجمند است. اما اسماعیلیه تفسیری دقیقاً افراطی از امام معصوم داشتند نقش امام معصوم به ویژه در اندیشه شیعی ما بسیار برجسته است اما امام در عرصه عقلانیت بر اندیشه پیروان خود ظاهر می‌شود نه غیر عقلانی.  چرا؟ چون امام خود مخاطب قرآن است. قرآنی که در سوره «ملک» عقل و نقل را همسنگ می‌داند در این سوره چون به دوزخیان گفته می‌شود آیا از برای شما رسول نیامد؟ حجتی نیامد؟ نذیر نیامد؟ بشیر نیامد؟ می‌گویند: چرا آمد: قالو لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر. می‌گویند اگر حرف حق را شنیده بودیم یا تعقل می‌کردیم از دوزخیان نبودیم. حد عقل در قرآن را ببنید.
شیعه اول تابع قرآن است و دوم تابع نبوت و امامت و عکس‌اش نیست. و در قرآن عقل همسنگ سمع است. اگر سمع نبود عقل که هست و رازی روی این تأکید کرد پس چرا باید محکوم شود؟ من نمی‌دانم به چه دلیل اسماعیلیه آنقدر بر رازی تاختند و به همین دلیل عرض کردم علمای شیعه در مقابل رازی نه تنها موضع نگرفتند بلکه نام کتاب او را بر کتاب خود نهادند. این‌ها برای من محقق و پژوهشگر معیار است. اولین چیزی که او متهم شد گرامیداشت بزرگ عقل بود و من امروز درود و ستایش خود را به  روح بلند این مرد  نثار می‌کنم که عقل را گرامیداشت. عقل گوهر تمدن ماست، جوهر تمدن ماست و دیانت ما در عقلانیت ما ظاهر می‌شود و هر وقت از آن فاصله بگیریم به خرافه دچار می‌شویم.در این باب در مراسمی که در روز بزرگداشت رازی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار کردیم و جناب دکتر ولایتی، دکتر محقق و بنده صحبت کردیم آنجا به تفضیل بحث شد.
دومین نکته مسئله نفی ادیان است گفته میشود رازی دو کتاب در رد نبوت دارد نقض الادیان و مخاریق الانبیاء و این هم به نظر من اتهام جاهلانه‌ای است چرا؟ چون آن نبوتی که جناب رازی در برخی آثارش منکر می‌شود من نیز منکر آنم. آن نبوتی که در آن نبوت مانی نفی شود حقیقتاً قابل نفی نیست؟ و هر که مانی را منکر شد باید ملحد نامیده شود؟ اجازه بدهید من از بهر ۱۹ کتاب جناب رازی یعنی «طب الروحانی» مطلبی را بخوانم. شما ببیند آن چه را که ایشان در مسئله نبوت و پیامبران رد می‌کند ما رد نمی‌کنیم؟ «سبب آن که شریعت‌ها و آیین‌های بد و پست بسیاری از مردم را بر هنجارهای ستمبار فرابرده‌اند همچون دیصان‌گرایی(دیصان اودسایی یکی از افراطی‌های جهان مسیحی) و سرخ جامگی و جز این‌ها که مخالفان خود را فریب داده و به هلاکت رسانده‌اند یا خودداری مانویان از آب و نان دادن به کسانی که نظرات ایشان را برنمی‌تابند و درمان نکردن آنان اگر بیمار باشند و دست باز داشتن از کشتن مارها و کژدم‌ها و دیگر جانوران آزارنده که انتظاری هم به بهبودیابی یا دگر گشتن آنها در جهت بهره‌یابی نمی‌رود و رها کردن پاکیزگی با آب و مانند اینگونه کارها که برخی زیان آنها به اجتماع و برخی دیگر هم به خود کارورز به آنها می‌رسد برکناری چنین بدرفتاری‌ها به ایشان و مانندگان آنها جز به سخن‌راندن در باب نگره‌ها و آیین‌ها ممکن نباشد» یا مثلاً در سیره فلسفی خودش یک تعریضی به جهان اسلام دارد منتها این تعریضی که جناب رازی دارد در این قلمرو، آن را قبل از ایشان پیامبر داشته یعنی پیامبر اسلام رسماً رهبانیت را  در اسلام نفی کرده است. بیان این توسط رازی چرا به الحاد رازی باید ختم شود؟ «چون حکم عقل و عدل آزار به غیر را روا نمی‌دارد و به طریق اولی رساندن آزار به خود نیز روا نیست. و این حکم هم شامل جزئیاتی کثیر است که عقل آنها را نتواند پذیرفت مثل عمل مردم هند در سوزاندن اجساد خود و افکندن خویش به آتش سوزان به قصد تقرب به خدا و روش مانویه در بریدن نفس خود هرگاه که خاطر به جماع میل کند و عادت دادن خویش به گرسنگی و تشنگی و اجتناب از استعمال آب و به کار بردن بول به جای آن {که بول فرد مقدس را مقدس و شفا می‌دانند. این حماقت نیست عقل گرای بزرگی که بر این گونه حماقت‌ها می‌شورد باید ملحد محسوب شود؟ }رهبانیت و صومعه‌گری عیسویان، {ازدواج دختران و راهبگان با خدا عقل است؟  به قول جناب غزالی در «مشکات الانوار»: «العقل میزان الله فی الارض» } و اعتکاف مسلمین در مساجد.  (سیره فسفی) شما فکر می‌کنید مسلمین در مواردی تندروی و افراط نمی‌کنند؟ مگر نبود در صدر اسلام کسانی که از زن و فرزند دوری گرفتند و بیابان نشین شدند و مورچه‌خوار شدند و پیامبر گفت: «این دین من نیست. لا رهبانیه فی الاسلام» واقعیت قضیه این است و من این را می‌بینم نه حرف ابوحاتم رازی را، نه ناصر خسرو را. تازه تمام آثار رازی هم در این قلمرو که این‌ها می‌گویند نیست. ابن ابی اصیبعه برای من بیشتر معیار است که می‌گوید این‌ها نمی‌تواند برای رازی باشد. دومین مسئله‌ای که سبب اتهام به رازی شد نفی خرافات در ادیان دیگر بود. اگر کسانی هم در اسلام به اسلام خرافه بستند شما باید با او مبارزه کنید و هیچ کس حق ندارد شما را ملحد بنامد. آن وقت در دامان اسلام افراطی‌گری رشد نکرد؟ داعش به اسم لااله الی الله محمد رسول الله جهان را به فساد نکشید؟ شما داعش را می‌پذیرید ؟ نفی داعش الحاد است؟ رازی قصه‌اش این است و متأسفانه در قلمرویی آرای‌اش نقد و بحث شد و ملحد نامیده شد که یک گروه خاص، آن هم اسماعیلیه در آن حاکم بودند و نه گفت و گویی منصفانه و بی‌غرض.
در پایان یکبار دیگر تکرار می‌کنم چرا دانشمندان شیعه وارد نقد رازی نشده‌اند؟ چرا آنها او را تکفیر نکردند؟ این بحث بسیار مهمی است ضمن این که در صفحه ۳ کتاب الشکوک علی جالینوس می‌گوید: فلناخذ الان فی غرضنا الذی دنا و نبدا من ذالک بکتابالبرهان اذ کان اجل الکتب عندی و انفعها بعد کتب الله المنزله. این که رازی از کتب منزله حق اینگونه سخن می‌گوید این نشان از الحاد دارد؟
بگذرید خاتمه کلامم پایان الطب الروحانی رازی باشد: فانا خاتمون کلامنا بالشکر لربنا عزوجل فالحمدلله واهب کل نعمه و کاشف کل غمه ، حمدا بلا نهایه کما هو اهله و مستحقه
والسلام علیکم و رحمه الله

sokhanrani dr bolkhari hamayesh razi2