نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۸۹ از جان برون نیامده جانانت آرزوست * زنار نابریده و ایمانت آرزوست بر درگهی که نوبت ارنی همی زنند * موری نهای و ملک سلیمانت آرزوست مردی نهای و خدمت مردی نکردهای * وآنگاه صف صفهی مردانت آرزوست فرعونوار لاف اناالحق همی زنی * […]
از جان برون نیامده جانانت آرزوست * زنار نابریده و ایمانت آرزوست
بر درگهی که نوبت ارنی همی زنند * موری نهای و ملک سلیمانت آرزوست
مردی نهای و خدمت مردی نکردهای * وآنگاه صف صفهی مردانت آرزوست
فرعونوار لاف اناالحق همی زنی * وآنگاه قرب موسی عمرانت آرزوست
چون کودکان که دامن خود اسب کردهاند * دامن سوار کرده و میدانت آرزوست
انصاف راه خود ز سر صدق داد نه * بر درد نارسیده و درمانت آرزوست
بر خوان عنکبوت که بریان مگس بود * شهپر جبرئیل، مگس رانت آرزوست
سعدی درین جهان که تویی ذره وار باش * گر دل به نزد حضرت سلطانت آرزوست
در بخش صبحگاه و در فرمایش های عزیزان نکات ارجمند و ارزشمندی پیرامون شخصیت کمنظیر زمانه ما شهید چمران ارائه شد. اینجانب بنا دارم در دقایقی کوتاه از منظری دیگر، آن هم از منظر مفخره فرهنگی بودن دکتر چمران، مطلب را مورد بررسی قرار دهم.
گاهی اوقات اشخاصی را میبینیم که تعریف پیرامون آنها نوعی تناقضگوئی به نظر میآید. شما چطور میتوانید درعمق جهاد و مبارزه روحیه لطیفی داشته باشید، در یکی از عکسها دکتر چمران دست به گل آفتابگردان میزد که این نشان دهنده لطافت روحی ایشان است، یا در آن عکس معروفی که با عبا نشسته است و به فرزندان و کودکانی که کنار او خوابیدهاند نگاه میکند، مشخص است که عمیقاً به آنها فکر میکند.
زمانی ما در فضای شرق، از غرب شناسی صحبت میکنیم، اما شناخت ما شناخت جغرافیایی فضای فرهنگی از غرب نیست؛ چرا که باید آن شناخت، کاملاً از نزدیک احساس شود. حال ما از چه الگوی تربیتی باید استفاده کنیم؟ ما باید برای نسل جوان از مفاخر فرهنگی خودمان الگوبرداری بکنیم. همسر دکتر شهید چمران نکته ارجمندی را فرمودند، که برای جوانان چه میکنیم؟
اینجا بد نیست یک آسیبشناسی داشته باشیم. به عنوان مثال شخصیت چهگوارا را بعضی از جوانترها جور دیگری میشناسند تا چمران را. چرا؟ اشکال از کجاست؟ کم کتاب نوشتهایم؟ در قالبهای جدید کم کار کردهایم؟ داستان،رمان، موسیقی و فیلم کم ساختهایم؟ حقیقت امر این است که قسمتی از آسیبشناسی در همین جا نهفته است. اما وجه دیگر، انتقال این مبانی و مبادی تربیتی است، باید مبنای الگوسازی برای جوانان ما صورت پذیرد. شما فراموش نکنید که مصداق مردی نهای و خدمت مردی نکردهای، به استاد بزرگ شهید چمران یعنی حضرت امام (ره) باز میگردد که این جهاد عارفانه و عاشقانه را در آن مکتب یاد گرفته بود و در مسیر انتقال به دیگران مجاهدت و تلاش میکرد. دیگر نکته اساسی و مهم، این است که غربشناسی چمران آن چنان است که موجب حجاب اکبر برای او نمیشود. غیر از اینکه در مقام عارفانگی و عاشقانگی سخن از جایگاه و پایگاه عرفانی دکتر چمران گفته میشود، در عین حال برای جوان مسلمانی که در دنیای متجدد امروز، میخواهد از فرهنگ شیعی الگو بگیرد و از آن دفاع بکند، مبادی و مباحث علمی هم بسیار مهم است. در دانشگاه ها و فضاهای فرهنگی و علمی، روی این الگوها باید بذل توجه بیشتری شود؛ یعنی مجاهدت چمران و انتقال الگوی فرهنگی و تربیتی او از نسل گذشته به جامعه فرهنگی امروز.
مباحثی داریم که در مفخره فرهنگی شدن یک شخصیت و در انتقال این فرهنگ بسیار مثمرثمر است. به تعبیر آقا امیرالمؤمنین (ع): ارواحها معلقه بالمحل الاعلی. روح او متصل به آسمان است و روی زمین راه میرود. گاهی اوقات الگوسازی ما آنقدر برای جوان دور از دسترس میشود که درست نیست.
حقیقت امر این است که چمران در میان ما زندگی میکرد و همگام با ما حرکت میکرد. با یک فرق که تلاش میکرد که زبان دنیای خود را فراموش نکند و با زبان معاصر به دین و مبانی جهان با اشکال جدید نوع تعامل فرهنگی را انتقال دهد، در عین حال در میدان جهاد میتوانست برای کسانی که جوان و جهادگر بودند، الگوسازی کند. امروزه روز ما در جامعه خود به چنین الگوسازیهایی نیازمندیم؛ الگوسازی که با فرم، شکل و زبان جدید صورت بگیرد.
ما تا از مفاخر فرهنگی صحبت میکنیم میگوئیم «کان کس که پخته شد، می چون ارغوان گرفت » این امر درست است اما تجربه سالخوردگی و پختگی باید با زبان جدید به جوان منتقل شود. این انتقال باید به شکل جدیدی صورت بگیرد. علم در مبنای دقیق خود جدای از علمی که نورٌ یغذفه الله فی قلب یشاء میباشد، نیست. جوان مسلمان امروز در همه دنیای متجدد اطرافش باید نسبت به خود و هویتش آگاهی پیدا کند. مثل داستان حضرت موسی (ع) که در دامان فرعون تربیت میشود، دوباره تاریخ تکرار میشود و دکتر چمران در چنان فضایی تربیت میشود. بازشناسی فضای شرق و بذل توجه به امکانات دوره جدید، همچنین زبانی که در انتقال مفاهیم فرهنگی به آن نیازمندیم، یکی از الگوهای روششناختی است که در برخورد با شهید چمران میتوانیم آن را درک کنیم و مدلی برایش درنظر بگیریم. تا در این ساخت و ساز مدلپردازانه در مسیر تربیت جوانان بتوانیم مفید فایدهتر عمل کنیم. آن جمله معروف دکتر چمران که خطاب به دست و پای خود میگوید: از شما کار زیادی کشیدهام، با من همراهی کردید، اکنون لحظات پایانی است، اگر یک مقدار دیگری درنگ بکنید، هردو راحت میشویم.
دشمن خویشیم و یار آنکه ما را میکشد * غرق دریاییم و ما را موج دریا میکشد
آن چنان در مقدمش شیرین و خوش جان میدهیم * کان ملک ما را به شهد و قند و حلوا میکشد
نیست عزرائیل را دست و رهی بر عاشقان * عاشقان عشق را هم عشق و سودا میکشد
شهید چمران یک عمر روی قله آتشفشان زندگی کرد و امروز که خاطرههای او را مرور میکنیم ما را هم به چنین زیستنی وامیدارد. از حسن توجه و التفات دوستان ممنون. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
آخرین ویرایش: ۸۹/۰۷/۱۴
این مطلب بدون برچسب می باشد.