سخنرانی دکتر حسن بلخاری در مراسم بزرگداشت استاد سید عبدالله انوار

تاریخ ایجاد : چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۶ در مراسم بزرگداشت استاد سید عبدالله انوار که روز چهارشنبه سوم خردادماه ۱۳۹۶ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار شد، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن به ایراد سخنرانی پرداخت. متن سخنرانی ایشان بدین شرح است: شرط ادب ایجاب و اقتضا می‌کرد که افتتاح سخن این محفل و […]

تاریخ ایجاد :

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۶
IMG 2293

دکتر بلخاری

در مراسم بزرگداشت استاد سید عبدالله انوار که روز چهارشنبه سوم خردادماه ۱۳۹۶ در تالار اجتماعات شهید مطهری انجمن برگزار شد، دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن به ایراد سخنرانی پرداخت.

متن سخنرانی ایشان بدین شرح است:
شرط ادب ایجاب و اقتضا می‌کرد که افتتاح سخن این محفل و مجلس با‌شکوه که در بزرگداشت حکیمی از حکمای معاصر ماست، جناب استاد محقق، ریاست محترم هیأت مدیره انجمن باشند و ایشان سخن را می‌آغازیدند و ما از کلمات گهربار ایشان در افتتاح مجلس استفاده می‌کردیم. هفته گذشته هم که بزرگداشت فردوسی را در همین سالن برگزار کردیم قصه همین بود. لکن حضرت استاد فرمودند که شما این سنت را نشکنید و بدعت‌گذار نباشید و بگذارید قصه به روال طبیعی‌اش باشد. اما باز هم تکرار می‌کنم شرط ادب و شاگردی ایجاب می‌کرد که بنده بنشینم و گوش فرا دهم و جناب استاد سخن را آغاز کنند. لکن چنین شد. بنابراین مایلم در ابتدای سخن به تمامی میهمانان محترم و استادان بزرگواری که در این مجلس حاضر شدند خیرمقدم عرض کنم.
مجلسی که بزرگداشت علم و حکمت و ادب است و ما بسیار به این بزرگداشت‌ها نیاز داریم. استادانی که در این مجالس و محافل مورد تکریم و تجلیل قرار می‌گیرند قطعاً به این تکریم و تجلیل نیاز ندارند، اما ما نیاز داریم که تکریم کنیم، تجلیل کنیم و تعظیم کنیم تا بگوییم پاس حکمت می‌داریم؛ پاس علم و دانش و اندیشه می‌داریم و در مقابل این بزرگان سر تعظیم فرود می‌آوریم. همچنین از تمامی همکاران محترم خود سپاس صمیمانه‌ای دارم که توانستند در یک فرصت بسیار کوتاه، کتاب بسیار وزین و جامعی را آماده کرده و امروز در خدمت شما بزرگواران قرار دهند. این کتاب شامل مقالات استاد انوار و مقالاتی است که دیگر بزرگان درباره استاد فرزانه نوشته‌اند. بسیار سپاسگزاری می‌کنم از تمامی همکاران، هم در حوزه پژوهشی و هم در حوزه اجرایی که امکان و تمهید برپایی چنین مجلس باشکوهی را فراهم کردند.
اکنون فرصت آن است که چند جمله‌ای در باب جامعیت حکمت و تأثیر آن در اندیشه و تمدن اسلامی عرض کنم تا مقدمه‌ای باشد در بیان شأن حضرت استاد سید عبدالله انوار. می‌دانید تقسیم علوم به یک معنا با افلاطون در کتاب ششم «جمهوری» آغاز شد. افلاطون در این کتاب در شرح آن گزاره جاودانه خود که «حکیمان باید حاکم باشند یا حاکمان باید حکیم باشند» بحث شرح علوم را شروع کرد و در کتاب هفتم به اقسام علوم رسید. از موسیقی و حساب گفت؛ از هندسه و نجوم و سیاست گفت؛ و به ویژه در شرح سیاست عامه. لکن تبویب افلاطون از علوم کامل نبود. نگاه افلاطون به جهان بالا بود، لاجرم محسوسات را نادیده گرفت. طبیعیات در دستگاه افلاطون اجر و قرب نیافته بود، اما شاگرد بزرگ و نامدارش ارسطو – هم در کتاب «سیاست» و هم در کتاب «متافیزیک» یا «مابعدالطبیعه» در بخش آلفای بزرگ و بعد در اپسیلون- بحث بسیار جامعی از تدوین و تبویب علوم ارائه کرد و شاید به همین دلیل معلم اول شد، زیرا کار معلم انتقال علم است و هیچ انتقالی بدون تبویب و تدوین ممکن نیست. این جامعیت علومی که در نزد ارسطو بحث شد وارد تمدن اسلامی شد. فارابی «احصاءالعلوم» را نوشت و تقریباً همان نسبت ارسطو را در پی‌گرفت اما جناب فارابی در کتاب «احصاءالعلوم» کلام و فقه را هم بر آن افزود.
متناسب با فضای جهان اسلامی می‌خواهم خیلی مختصر شرح بدهم که یکی از بزرگان میراث‌بر این جامعیت علم در تمدن اسلامی که ثمرات مبارک بسیار داشت استاد انوار هستند. می‌خواهم از برای شما بگویم که چرا ایشان در موسیقی استاد است! چرا در منطق و ریاضیات و حساب و علم و نجوم و فقه و اصول‌ و شرح آثار ابن‌سینا و تحشیه بر «موسیقی کبیر» فارابی و ترجمه اسفار ملاصدرا و ۲۲جلد تحشیه و شرح و ترجمه کتاب «شفا»ی ابن‌سینا استاد هستند! چه عاملی در تاریخ سبب شد که این سلسله به ایشان ختم شود؟! خارج از هرگونه اغراق فقط می‌خواهم داستان جامعیت حکمت را در این تمدن بگویم تا شأن استادی مانند استاد انوار در این عرصه شناخته شود.
فارابی تقسیمات یونانی علوم را پذیرفت و خود هم در شاخه‌هایی از آن استاد بود. در کنار آشنایی کامل با فلسفه که می‌توان گفت استاد ابن سینا هم بود. در کنار آن در موسیقی هم استاد بود. البته ابن‌سینا هم در طب استاد بود و به نحوی هر دو این جامعیت حکمت را به نحوی گسترش دادند. هر دو آنها چون در یک محیط اسلامی گام می‌زدند و صحبت می‌کردند هم علوم اسلامی را بر علوم یونانی افزودند و هم علوم یونانی را ایمانی کردند. به‌عنوان مثال وقتی کتاب النفس ارسطو را می‌خوانید خیالی که ارسطو از آن سخن می‌گوید قادر است تا سقف جهان تحت‌القمر سیر کند، اما فارابی مواجه با یک پدیده‌ای است به نام نبوت که در جانش وحیانیت دارد. وحی یعنی چه؟ از برای فیلسوف بزرگ ما سؤال است که ماهیت وحی چیست؟ فارابی در چنین عرصه‌ای قوه خیال را چنان طیران می‌دهد و به پرواز درمی‌آورد که خیال اندیشه در ذهن فارابی از جهان تحت‌القمر می‌گذرد و به جایی می‌رسد که از سبب اول محاکات می‌کند و چنین کسی در حقیقت، اندیشه اسلامی را در این علوم وارد می‌کند و سعی می‌کند همه علوم را هم به نحوی یاد بگیرد. به غیر از طبابت، در موسیقی نظری و عملی هم به اوج می‌رسد. ابن‌سینا این مسیر را ادامه می‌دهد. لذا «شفا»ی او دانش‌نامه حکمت است و همه این علوم را دارد. یک نکته را اینجا عرض کنم. این را عبدالقادر مراغی در پایان «جامع‌الالحان» می‌آورد و می‌گوید: ابن‌سینا چون به هر علمی می‌رسید می‌گفت اینک مرد کو علم ؟ که کنایت از توانمندی ایشان بود در تسخیر و تسلط آن علم. چون به موسیقی رسید گفت اینک علم کو مرد؟ که کنایت از ناتوانی او در موسیقی عملی بود، اما فارابی در نظر و عمل موسیقی استاد بود.
با غزالی قصه‌ای در تاریخ تمدن ما ایجاد شد و جامعیت فلسفه خدشه برداشت. بعد از «تهافت‌الفلاسفه»ی او، مسیر حکمت ما یا سر از «اشراق» شیخ اشراق درآورد و آن جامعیت حذف شد و یا در عرفان نظری ابن‌عربی فرو رفت که در عرفان و حکمت جامع بود اما جامعیت فلسفی مشاورانه داشت. شیخ اشراق هندسه و ریاضیات نمی‌دانست و منطق را نیز تا حدودی در آثارش بحث کرده است.
بزرگواران! من در مجلس استاد انوار می‌خواهم بگویم اگر تمدن اسلامی در قرن چهارم و پنجم به عصر طلایی رسید به سبب عقبه نظریات فلسفی فارابی و ابن‌سینا بود، چون طبیعیات به اندازه تئولوگیا(شناخت خدا) در اندیشه ایرانیان و مسلمانان نقش و جایگاه داشت. به همین دلیل عبدالرحمن خازنی داریم، به همین دلیل ابوالوفا بوزجانی داریم. بنده به‌عنوان یک متخصص هنر و معماری عرض می‌کنم مهندسی‌ترین بنای جهان به تعبیر تمامی معماران گنبد قابوس است که سال ساخت آن در بالای گنبد ۳۹۷ ق ذکر شده است. ۲۰سال پیش از ساخت این بنا ابوالوفا بوزجانی کتابی نگاشته به نام «المنازل فی مایحتاج الیه الصانع من اعمال الهندسه» نوشت.
اگر مسلمین در قرن چهارم و پنجم در علوم طبیعی و فنی و مهندسی درخشیدند، چون عقبه نظری آن فلسفه مشایی است که نظر را با عمل تلفیقاً می‌خواهد. مسلمین در کنار فلسفه یونانی، حکمتی را قرار دادند و آن حکمت در قرآن است یعنی نظری که منتج به عمل شود، اما بعد از غزالی قصه نوع دیگر شد. ابن عربی آمد، مولانا آمد، عقل و اندیشه سوخته شد، و البته این هم وجه عاشقی ملت‌هاست که این هم ضروری است. اما درد آن است که گاهی عقل را به عشق و عشق را به عقل معاوضه می‌کنند و نمی‌دانند که «هستی» به تو‌أمانی عشق و عقل به انجام می‌رسد و این روند ادامه دارد‌ تا می‌رسیم به قطب‌الدین شیرازی که در ۱۴سالگی به مقام طبابت در بیمارستان شیراز می‌رسد. قطب‌الدین در نجوم شاگرد خواجه نصیر است در حساب و هندسه بسیار مهارت دارد. در فلسفه مشاء مؤلف «دره‌التاج» است که شفا به زبان فارسی است در موسیقی بزرگترین مفسر آرای صفی‌الدین ارموی صاحب آثاری چون رساله شرفیه و االادوار است. پس از قطب‌الدین شیرازی می‌رسم به سید عبدالله انوار. چون در این میان کسی را نداریم. از قرن هشتم پیگیری کنید تا به الان! ملاصدرا بسیار بزرگ است و «حکمت متعالیه»اش جاودان، اما هندسه و حساب‌اش کجاست؟ گاهی شما در جامعیت دانش به درکی می‌رسید که در تجزیه دانش‌ها نمی‌توان به آن رسید. چرا هم‌اکنون نظام آکادمی جهان سراغ فلسفه‌های مضاف رفته است؟ چرا میان‌رشته‌ای در دانشگاه‌های جهان در حال اوج گیری است؟ ما بعد از رنسانس تجزیه شدیم. بشر امروز فهمیده است که باید برود سراغ ترکیب! قطب‌الدین ۱۴ داشت که جای پدر نشست و در بیمارستان شیراز شروع به طبابت کرد!
استاد انوار به اصرار شدید پدر مرحوم و بزرگوارشان معقول و منقول خواندند فلذا اگر می‌بینید ایشان در موسیقی، هندسه، حساب، فقه و اصول مسلط است و به یک عبارت در همان معقول و منقول مهارت دارد ، به سبب آن حکمت جامعی است که تاریخ و فلسفه ما تعداد اندک و انگشت‌شماری از آنها را به ما ارائه می‌دهد. عمر حضرت استاد دراز و سایه بلندشان به فرهنگ این مملکت مستدام باد!