سخنرانی دکتر حسن بلخاری به مناسبت روز بزرگداشت حکیم ملاصدرا (صدرالمتألهین)

تاریخ ایجاد : چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۶ به مناسبت روز بزرگداشت حکیم ملاصدرا همایشی با عنوان «فلسفه در مواجهه با فضای مجازی» روز یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۶ از ساعت ۱۹-۸ برگزار شد که در دومین نشست این همایش، آقای دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی سخنرانی خود را با موضوع مفهوم […]

تاریخ ایجاد :

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۶

dr.bolkhari 1

به مناسبت روز بزرگداشت حکیم ملاصدرا همایشی با عنوان «فلسفه در مواجهه با فضای مجازی» روز یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۶ از ساعت ۱۹-۸ برگزار شد که در دومین نشست این همایش، آقای دکتر حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی سخنرانی خود را با موضوع مفهوم شناسی مجاز در حکمت، عرفان و هنر ایراد نمودند.
چکیده سخنرانی به شرح ذیل است:
مجاز در عرفان و هنر، از آن رو که تکیه بر خیال و تخیل دارد نقطه مقابل حقیقت نیست بلکه مرتبه ای از مراتب حقیقت است. اصولا جهان مجازی در عرصه قوای باطنی نفس (از حس مشترک گرفته تا مفکره و خیال و متخیله و حافظه و ناطقه) صورت می بندد و بنا به همین معنا نقطه مقابل واقعیت یا عینیت در صورت خارجی آن است و نه حقیقت ، گرچه در تمامی تاریخ خویش، مقابل حقیقت به کار رفته است:
خم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستی/ وآن می که در آن جاست حقیقت نه مجاز است
و یا
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید / شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
(هردو بیت از حافظ)
عبدالقاهر جرجانی ادیب و متفکر قرن پنجم هجری در اثر گرانسنگ اسرار البلاغه ، مجاز را بر وزن مفعل از «جازالشیی ء یجوزه» به معنای تجاوز و تعدی می داند یعنی کلمه ای از اصل خویش عدول نموده و یا از مکانی که در وضع اول خویش داشته برگذرد لیک به شرط آن که این انتقال چنان باشد که مجاز از ملاحظه اصلی خود کاملا برهنه و خالی نباشد و به یک عبارت میان معنای حقیقی و مجازی نسبتی موجود باشد(اسرارالبلاغه، ص۲۵۴)
بنابر این اگر وضع اول را حقیقت انگاریم ، مجاز نقطه مقابل حقیقت نیست بلکه برگذشتن از آن است با اصرار بر حفظ پیوند با آن (حقیقت). با چنین رویکردی مجاز در عرصه حکمت، عرفان ، ادب و هنر معنایی متفاوت با کاربرد مصطلح آن در ادبیات امروز می یابد.به عنوان مثال در قاعده تناظر که هستیِِ محسوس، مجاز هستی معقول محسوب می شود ، این مجازیت نقطه مقابل معقول یا همان حقیقت هستی نیست بلکه صورت متناظر با آن در جلوه محسوس آن است.مگر نه اینکه در حکمت اسلامی ظاهر نقطه مقابل باطن نیست بلکه آخرین جلوه ظهور آن است و بنا به همین اصل است که جمع ظاهر و باطن در بیان اسامی حضرت حق معنا و مفهوم می یابد : هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ.اگر ظاهر نقطه مقابل باطن بود چگونه جمع این دو در حق ممکن می بود؟
این اجتماع محصول وحدت ذات است و دقیقا از همین روست که در شعر زیبای میرفندرسکی (که قاعده تناظر در آن ظهوری کامل یافته است) نسبت مجاز و حقیقت (یا هستی محسوس و هستی معقول) حتی به نوعی یکتایی می رسد و از آن تقابل مشددی که به هنگام کاربرد این دو اصطلاح، بی درنگ بر نفس حاکم می شود، بشدت می گریزد
چرخ با این اختران ، نغز و خوش و زیباستی / صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت / بررود بالا همان بااصل خود یکتاستی
این سخن را در نیابد هیچ فهم ظاهری /گر ابونصراستی و گر بوعلی سیناستی
در عرصه حکمت و عرفان و هنر ، مجاز، فراخی جستن معنا و وسعت یافتن گستره آن در درک و کشف لایه های باطنی حقیقت است و دقیقا از همین روست که بر قوه خیال و بازیهای شگفت انگیز قوه متخیله تکیه دارد قوه ای که بنا به قدرت تصرف خویش در صور می تواند جهانی کاملا تازه و نو در روح و جان برانگیزد.لکن خیال نه از منظر وهمی بل از منظر حکمی و عرفانی آن:
آن خیالاتی که دام اولیاست/عکس مهرویان بستان خداست
به این شعر حافظ توجه کنید:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو/ یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
مصرع اول یکسره مجاز است زیرا مزرع سبز فلک از معنای حقیقی خود به معنای زمین کشاورزی فراتر رفته و مبدل به صحنه عمر شاعر شده است گذر زمان نیز در حرکت ماه متجلی شده لیک داس به آلتی مبدل گردیده که روزهای عمر شاعر را درو کرده و او را به سوی مرگ می راند همین تصور شاعر را به بازخوانی حیات برگذشته خود وامی دارد.
چنین مجازی نه تنها نقطه مقابل حقیقت نیست بلکه توسیع مفهومی حقیقت و بازنمایی آن در قالبی بسیار تاثیرگذار و عمیق است.
از این مثالها در عرصه عرفان و ادب بسیار است . درهنر نیز وقتی فارابی ترجیح می دهد در ترجمه mimesis یونانی (به معنای محاکات، تقلید یا بازنمون چیزی از چیز دیگر) از واژه تخییل استفاده کند یعنی معتقد است در بازنمایی هنری، چیزی افزونتر از واقعیت ارائه می شود نه عین واقعیت. افزونی ای که محصول دخالت قوه خیال است و این خیال در قاموس عرفا و حکمای مسلمان نردبان بلند درک مراتب باطنی عالم است یعنی همان حقیقت عالم.
اما آن چه امروزه در جهان ارتباطات به دنیای مجازی شهرت یافته است تنها بیان شکل گرفتن فضایی است که در آن واقعیات عینی خارجی حضور ندارند یعنی مجاز در برابر واقعیت. اما در حقیقت این نیز نیست بلکه در اصل توسیع و گسترش شبکه های ارتباطی است. دیدار رودر رو و عینی دو انسان، تبدیل به دیدار تصویری می شود. این تصویر نقطه مقابل واقعیت نیست امتداد واقعیت است.بنابر این مجاز در جهان ارتباطات هیچ ارتباطی با مفهوم حکمی، عرفانی ، هنری و حتی فلسفی آن ندارد مجاز در این عرصه گسترش یافتن و امتداد واقعیت در صحنه توانمندی فوق العاده ابزارهای ارتباطی است البته این توسیع ابزارها و ارتباطات، مفهوم مجاز در دنیای مجازی مصطلح را تا حدودی به توسیع معنا در قلمروهایی که گفتیم نزدیک می کند اما چون انسان امروز به دلیل فقر و فقد بینش فلسفی و دینی از این توسیع بیشتر در جهت امیال خاص استفاده نموده ویا چنان خود را در آن غرقه ساخته که ارتباطات انسانی در آن رنگ باخته و صورت جای عینیت را گرفته، لاجرم به حق اندیشمندان بشری از تداوم و گسترش آن احساس نگرانی می کنند اگر نهایتش همانی باشد که سازندگان فیلم ماتریکس (به ویژه ماتریکس۱) آن را در پرده سینما جان بخشیدند یعنی الیناسیون و ازخود بیگانگی انسان در عرصه ابزارهای ارتباطی و به دست این ابزارها.
به نظر می رسد فلسفه بر این معنا باید تامل و درنگی کامل و جامع داشته باشد. از این رو محوریت دادن به چنین موضوعی از سوی یک بنیاد فلسفی و در چنین همایشی حقیقتاً قابل تقدیر است.