نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : پنج شنبه, ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی سالروز بزرگداشت حکیم فرزانه، دانشمند متأله و صدرنشین مجلس دانش، ملاصدرای شیرازی را گرامی میدارد. مقام معظم رهبری میفرمایند: مکتب فلسفه صدرالمتألهین هم چون همه فلسفهها در محدوه ملیت و جغرافیا نمیگنجد و متعلق به همه انسانها و جامعهها است. امروز غرب […]
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی سالروز بزرگداشت حکیم فرزانه، دانشمند متأله و صدرنشین مجلس دانش، ملاصدرای شیرازی را گرامی میدارد.
مقام معظم رهبری میفرمایند: مکتب فلسفه صدرالمتألهین هم چون همه فلسفهها در محدوه ملیت و جغرافیا نمیگنجد و متعلق به همه انسانها و جامعهها است.
امروز غرب در جستوجوی چهرههایی مثل شیخ انصاری و ملاصدرا است.
برگی از زندگی صدرالدین محمد بن ابراهیم بن یحیی قوامی شیرازی مشهور به صدرالمتألهین و ملاصدرا در ۹ جمادیالاول ۹۸۰ هـ .ق در شیراز متولد شد. پدرش، خواجه ابراهیم قوام، مردی دانشمند و وزیر حاکم پارس بود. به نوشته هانری کربن، خواجه ابراهیم مردی بازرگان بود که به خرید و فروش مروارید، شکر بنگاله و شال کشمیری اشتغال داشت. ابتدا در مکتبخانه ملا احمد در محله قوام، خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را فراگرفت. سپس نزد ملا عبدالرزاق ابرقویی صرف و نحو آموخت. بعد به فرمان پدرش به بصره رفت و مدتی در حجره بازرگانی شیرازی به نام یوسف بیضاوی مشغول به کار شد اما با مرگ پدر، به شیراز بازگشت و به اداره حجره پدر پرداخت ولی بعد برای تحصیل به اصفهان رفت، در مدرسه «خواجه» به تحصیل پرداخت و محضر استادانی چون شیخ بهایی، میرداماد و میرفندرسکی را درک کرد. او دروس فقه، علوم حدیث و تفسیر را از شیخ بهایی، حکمت الهی و حکمت شرق و غرب را از میرداماد و علم ملل و نحل را از میرفندرسکی آموخت. مدتی نیز خود در مدرسه خواجه تدریس کرد، اما از آنجایی که نظریاتش در برخی مسائل فقهی با بیشتر دانشمندان قشری اصفهان متفاوت بود، متهم به بدعتگذاری در دین شد و از مدرسه خواجه اخراج و در نهایت از اصفهان تبعید شد. از راه مورچهخورت به کهک قم رفت و مدت پنج و به قولی هفت سال در آنجا روزگار را سپری کرد. در این مدت به عرفان اسلامی گرایش یافت و هرگز کار تدریس و پژوهش را رها نکرد و در آنجا به برگزاری جلسات درس درباره افکار و باورهای حکیمان و دانشمندان ایرانی مانند شهابالدین سهروردی، ابن سینا و ابویعقوب کندی و برخی از دانشمندان اندلسی همچون ابن عربی و ابن رشد مبادرت کرد. بعد در اواخر عمر به دعوت الله وردی خان، حاکم فارس، به شیراز رفت و در مدرسه «خان» به تدریس پرداخت. او شاگردان متعدد و برجستهای چون ملا محسن فیض کاشانی، شیخ عبدالرزاق فیاض لاهیجی، شیخ حسن تنکابنی، ابوالولی شیرازی و ملا محمد ایروانی را تربیت کرد. شهید آیت الله مرتضی مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران درباره فلسفه ملاصدرا می نویسد: «فلسفه ملاصدرا از یک نظر به منزله چهارراهی است که در آن چهار جریان یعنی حکمت «مشایی»، «ارسطویی» و «سینایی» و حکمت اشراقی سهروردی و عرفان نظری محی الدینی، و معانی و مفاهیم کلامی با یکدیگر تلاقی کرده و مانند چهار نهر سر به هم برآورده، رودخانهای خروشان به وجود آوردهاند.» فلسفه خاص ملاصدرا را اصطلاحاً «حکمت متعالیه» میگویند. حکمت متعالیه نوعی جهش است که پس از یک سلسله حرکتهای مداوم و تدریجی در معارف عقلی اسلامی رخ داده است. ملاصدرا شیعه مذهب و پیرو آئین دوازده امامی بود، به اصول و فروع دین اسلام و مذهب شیعه اعتقاد داشت اما برخی از نگرشهای عارفان و فیلسوفان سنیمذهب مانند ابن عربی و ابن رشد را نیز قبول داشت. ملاصدرا بر این باور بود که مذهب شیعه دو وجه دارد: وجه ظاهری یعنی همان شریعت و احکام دینی و وجه باطنی که همان درونمایه و حقیقت مذهب شیعه است و ملاصدرا آن را عرفان شیعی مینامید. او برای رستگاری انسان، هم شریعت و پایبندی به فرایض دین را لازم میشمرد و هم سیر و سلوک عرفانی را برای رسیدن به حقیقت مذهب شیعه ضروری میداند. ملاصدرا اگرچه به عرفان باور داشت، اما کوتاهی از احکام و واجبات دین را به بهانه سیر و سلوک عرفانی رد میکرد. با دانشمندان قشری نیز به دلیل ستیز با عرفان شیعی مخالف بود. همچنین با برخی از صوفیان که عمل به واجبات دینی را ضروری نمیدانستند، مخالف بود. مکتب ملاصدرا که «حکمت متعالیه» نامیده میشود، بر اصل وجود و تمایز آن از ماهیت استوار است. پیش از ملاصدرا بسیاری از فیلسوفان قادر به فهم تفاوت این دو نبودند اما ملاصدرا مرز این دو مفهوم را به خوبی روشن نمود. بنابر دیدگاه او، بدیهیترین مسئله جهان، مسئله وجود یا هستی است که ما با علم حضوری و دریافت درونی خود آن را درک کرده و نیازی به اثبات آن نداریم. ملاصدرا با مکتب خود – که منطق را با شریعت و عرفان را با استدلال و حکمت قرآنی و آسمانی را با اندیشه و شعور بشری آشتی و پیوند داد – نه تنها در بالا بردن سطح فرهنگ و اندیشه و دانش و حکمت این سرزمین و پر بار کردن علوم عقلی و معرفی عمق فرهنگ قرآنی و معارف بازمانده اهل بیت (ع ) سهمی وافر دارد ،بلکه فیلسوفی است که فلسفه را به قدر توان خود از بند نظام تفکر معروف به ارسطویی و یونانی رهایی بخشیده و حکمتی اصیل و استوار را پایه گذاری کرده است. ملاصدرا در راه هفتمین سفر حج در ۱۰۵۰ هـ .ق در بصره درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. آثار متعددی از ملاصدرا باقی مانده و تعداد آن را بالغ بر پنجاه اثر دانستهاند که از آن جمله می توان به «الحکمه المتعالیه» یا «الأسفار الأربعه»، «مفاتیحالغیب»، «الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه»، «الحکمه العرشه»، «المشاعر»، «المبدأ و المعاد»، « شرح الهدایه الاثیریه »، حاشیه بر «الهیات شفا»، حاشیه بر «تفسیر بیضاوی»، شرح «اصول کافی»، «مفاتیح الغیب»، تفسیر «آیت الکرسی»، تفسیر «آیه نور»، تفسیر سورههای «اعلی»، «حدید»، «جمعه»،« فاتحه»، «طلاق»، «ضحی»، «زلزال»، «واقعه»، «یس»، «طارق» و قسمتی از سوره «بقره»، «الواردات القلبیه»، «القواعد الملکوتیه»، «کسر اصنام الجاهلیه» و «جوابات المسائل العویصه» در حکمت اشاره کرد. اسفار اربعه یا سفرهای چهارگانه معروف ترین اثر ملاصدراست که شامل آخرین نظرات فلسفی و عرفانی اوست و در چهار فصل: مسافرت از مردم تا خدا (سفر من الخلق الی الحق) در امور عامه وجود، مسافرت با خدا درباره خدا (سفر بالحق فی الحق) در جواهر و اعراض، مسافرت از خدا تا مردم با خدا (سفر من الحق الی الخلق بالحق) در خداشناسی و صفات خدا و مسافرت درمیان مردم با خدا (سفر فی الخلق بالحق) در نفس و معاد تنظیم شده است.
این مطلب بدون برچسب می باشد.