نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : دوشنبه, ۱۷ فروردین ۱۳۹۴ مقاله «از ادب فارسی تا تاریخ پزشکی» به قلم دکتر مهدی محقق (بخش دوم و پایانی) نگاشته شد. نگارنده در سال ۱۳۶۰ که دانشگاههای کشور تعطیل بود، برای دو نیمسال، جهت تدریس در دانشگاه مکگیل به کانادا عزیمت کرد و با کتابخانه اسلر که مخصوص تاریخ پزشکی است، تجدید […]
مقاله «از ادب فارسی تا تاریخ پزشکی» به قلم دکتر مهدی محقق (بخش دوم و پایانی) نگاشته شد.
نگارنده در سال ۱۳۶۰ که دانشگاههای کشور تعطیل بود، برای دو نیمسال، جهت تدریس در دانشگاه مکگیل به کانادا عزیمت کرد و با کتابخانه اسلر که مخصوص تاریخ پزشکی است، تجدید عهد کرد و این بار، مطالعات خود را درباره پزشک و جراح معروف مسلمان اسپانیایی، ابوالقاسم خلف بن عباس زهراوی، قرار داد و نتیجه گوشهای از مطالعات او به صورت دو مقاله درآمد که هر دو در مجله نشر دانش منتشر شد. مقاله نخستین تحت عنوان «آگاهیهایی درباره جراحی در اسلام» در مجله نشر دانش (شمارههای بهمن و اسفند ۱۳۶۱) به چاپ رسید. بر اساس همین مقاله، نویسنده سخنرانیی در بیست و نهمین کنگره بینالمللی تاریخ پزشکی که در سال ۱۳۶۳ در قاهره برگزار شد، ایراد کرد که متن آن در مجله مجمع اللغه العربیه (فرهنگستان زبان عرب مصر، شماره ۶۴، رمضان ۱۴۰۹/ مه۱۹۸۹) منتشر شد. مقاله دوم تحت عنوان «زهراوی و کتاب التصریف» بود که در مجله نشر دانش (شمارههای فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۲) چاپ شد.
هرچند کتاب «التصریف لمن عجز عن التألیف» زهراوی چندصد سال قبل به زبان لاتین ترجمه شده و به وسیله آن کتاب جراحی از اسپانیا به دانشگاه مونپلیه فرانسه و سپس، به دیگر دانشگاههای اروپا راه یافته و در سال ۱۹۷۴، متن عربی و ترجمه انگلیسی آن، به وسیله دانشگاه برکلی۵ و در سال ۱۹۸۳، با ترجمه روسی به وسیله آکادمی علوم شوروی سابق منتشر شده بود، ولی برای نخستین بار بود که در ایران، با این تفصیل معرفی میشد و تحریر این مقاله موجب شد که نگارنده متن آن کتاب را تصحیح مجدد کند و با ترجمه فارسی آن که پس از این، از آن سخن خواهد رفت، آماده چاپ سازد.
مطالعات درباره تاریخ پزشکی
از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۹ که مرتباً سه ماه در سال، در دانشگاه مک گیل تدریس میکردم، برای من فرصت بسیار خوبی پیش آمد که مطالعات درباره تاریخ پزشکی را در جنب کارهای اصلی خود دنبال کنم و نتیجه این مطالعات تدوین و نشر کتابهای زیر بود:
الف) متن و ترجمه فارسی رساله ابوریحان در فهرست کتب رازی که در سال ۱۳۵۲ فقط نسخههای معدودی از آن میان اهل کنگره بیرونی در تهران توزیع شد، از گوشه انزوا بیرون آمد و پس از تکمیل تعلیقات آن در مونترال۶ در سال ۱۳۶۶، تحت عنوان «فهرست کتابهای رازی و نامهای کتاب بیرونی» به وسیله دانشگاه تهران منتشر شد. مزیت این چاپ بر چاپ کراوس، به جز تصحیحات متن و ترجمه فارسی، این است که رساله «المشاطه لرساله الفهرست» غضنفر تبریزی ـ دانشمند ستارهشناس قرن هفتم ـ که ذیل رساله ابوریحان است با تحلیل آن به زبان فارسی، برای نخستین بار منتشر شده و نیز، مقاله نویسنده که در سمپوزیوم بیرونی، ابنسینا، خوارزمی و ابن ترک، در سال ۱۳۶۴، در آنکارا، به زبان انگلیسی، ارائه شده بود، در مقدمه چاپ دوم کتاب که در سال ۱۳۷۱ منتشر شد، آورده شده است.
ب) «مفتاحالطب و منهاجالطلاب» که متن عربی آن با همکاری استاد محمدتقی دانشپژوه تصحیح شد و نویسنده آن کتاب را به فارسی و انگلیسی خلاصه کرد و همراه با فهرست تفصیلی نام بیماریها و اصطلاحات پزشکی، آن را در سال ۱۳۶۸ منتشر ساخت و این کتاب از کتابهای ممتاز سال ۱۳۶۸ و برنده جایزه جمهوری اسلامی ایران شناخته شد و خلاصه انگلیسی کتاب، موضوع سخنرانیی بود که او در روز اول اکتبر ۱۹۸۷ در دانشکده پزشکی دانشگاه مکگیل، واقع در شهر مونترال کانادا، ایراد کرد که متن آن در مجله پزشکی جمهوری اسلامی ایران (شماره ۲، بهار ۱۹۸۸) چاپ شد و نگارنده عنوان دو فصل کتاب را موضوع دو سخنرانی خود قرار داد:
یکی، تحت عنوان «مکتبهای علم پزشکی در اسلام» که در سال ۱۳۶۸، در مجمع بینالمللی تاریخ علوم و فلسفه اسلامی در پاریس ایراد کرد و در مجله مطالعات شرقی۷ (شمارههای ۵ و ۶) در پاریس چاپ شد و دیگری تحت عنوان «دفاع از علم پزشکی در اسلام» که در سال ۱۳۶۹، در سی و سومین کنگره بینالمللی مطالعات آسیایی و شمال آفریقایی در تورنتو ایراد کرد و در مجموعه سخنرانیهای آن کنگره چاپ و منتشر شد.
ج) «بستانالاطباء و روضهالالباء» از اسعاد بنالیاس بن مطران، پزشک مخصوص صلاحالدین ایوبی. متن کتاب به صورت عکس از روی نسخهای که به خط مؤلف در کتابخانه ملی ملک ـ وابسته به آستان قدس رضوی ـ موجود است، همراه با مقدمهای در شرح حال مؤلف و تلخیص و ترجمه کتاب به زبان فارسی و تعلیقات و توضیحات درباره ادویه و عقاقیر و گیاهان دارویی در سال ۱۳۶۸، به وسیله مرکز نشر نسخ خطی، وابسته به بنیاد دائرهالمعارف اسلامی چاپ و منتشر شده است.
تاریخ علوم در اسلام
نگارنده نشر مجموعهای را تحت عنوان تاریخ علوم در اسلام بنیان نهاد که نخستین مجلد آن، یعنی «دانشنامه حکیم میسری» یا کهنترین مجموعه پزشکی اسلامی به شعر فارسی، در سال ۱۳۶۶، به وسیله مؤسسه مطالعات اسلامی انتشار یافت. اینجانب مقدمهای بر آن کتاب، تحت عنوان«جنبههایی از علم پزشکی در اسلام» نگاشت که در آغاز آن کتاب آورده شد و نیز، در سال ۱۳۶۷ که در کنگره حافظ در شیراز شرکت جست، سخنرانی خود را تحت عنوان«یکی از تعبیرات پزشکی در شعر حافظ (آخرالدواء الکی)» قرار داد که در مجموعه سخنرانیهای کنگره چاپ شده است. همچنین، مقالهای تحت عنوان «گذری بر کتابشناسی علم پزشکی در اسلام نگاشت که همراه با مقاله خانم نوشآفرین انصاری(محقق)، تحت عنوان «برخی از منابع فارسی در پزشکی و داروشناسی» در نامه کتابداری از انتشارات کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، در سال ۱۳۶۸، چاپ و منتشر شده است.
در سال ۱۳۶۹، از نویسنده دعوت به عمل آمد تا در جلسات برنامهریزی آموزشی نهادی تازه تأسیسیافته در مالزی، به نام «مؤسسه بینالمللی اندیشه و تمدن اسلامی» شرکت کند. در آن جلسات با پیشنهاد او مبنی بر گنجانیدن درسی تحت عنوان «تاریخ و فلسفه و روششناسی پزشکی و علوم بهداشتی وابسته به آن» در برنامه درسی آن مؤسسه موافقت شد؛ همان پیشنهادی که بارها به دانشگاه تهران کرده و پاسخ منفی دریافت داشته بود.
آن مؤسسه با انتصاب این جانب در مقام «استاد ممتاز فلسفه اسلامی»، مرا به عضویت علمی آنجا پذیرفت که از سال ۱۳۷۰ تا کنون، سالی سه ماه در آن مؤسسه به تدریس پرداختهام و در سال ۱۳۷۱، موضوع درس من «تاریخ پزشکی در اسلام و ایران» بود که با استفاده از کتابخانه غنیی که به همت والای پروفسور دکتر سیدمحمد نقیبالعطّاس، مؤسس و مدیر آن مؤسسه، به وجود آمده است و مراجعه به مقالات گذشته خود، آن درس برای نخستین بار در آن کشور ارائه شد.
پس از مراجعت به تهران، پیشنهاد تدریس همین موضوع را از طرف دانشکده مدیریت و اطلاعرسانی پزشکی، وابسته به دانشگاه علوم پزشکی ایران، پذیرفتم. در بهار سال ۱۳۷۲ و پاییز ۱۳۷۳، عملاً به تدریس این موضوع پرداختم و چون طی درس، ارجاع به مقالات گذشته خود میدادم و پیدا کردن آن برای دانشجویان دشوار بود، مصمم شدم که مجموعه حاضر را که اکنون، در دسترس خوانندگان قرار گرفته است فراهم آورم.
طی سه سالی که هر سال، سه ماه در مالزی تدریس میکردم، توفیق یافتم که با استفاده از آن کتابخانه غنی، مطالعات خود را درباره تاریخ پزشکی در اسلام و ایران دنبال کنم.
تاریخ پزشکی در اسلام و ایران
نخستین ثمره این تلاش، کتاب «الشکوک علی جالینوسِ» محمد بن زکریای رازی بود که آن را با استفاده از سه نسخه خطی تصحیح و با مقدمهای به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی و یک فرهنگ تفصیلی اصطلاحات پزشکی آماده کردم که در سال ۱۳۷۲، با هزینه مؤسسه بینالمللی اندیشه و تمدن اسلامی چاپ و منتشر شد. این مجلدِ نخستین از مجموعه اندیشه اسلامی است که آن را با یاری دکتر العطاس، در آن مؤسسه بنیان نهادم و در همین اثنا، این فرصت پیش آمد که به ترجمه برخی از رسالههای مفرد (تکنامه، مونوگراف) که در کار تدریس تاریخ پزشکی در اسلام، چه در مالزی و چه در ایران، از آنها استفاده میکردم، بپردازم. رسالههای زیر از آن جملهاند که برای نخستین بار منتشر میشوند:
الف) گفتار جالینوس در اینکه پزشک فاضل باید فیلسوف هم باشد که ترجمه مقاله جالینوس «فی انّ الطبیب الفاضل یجب ان یکون فیلسوفا» است.
ب) گفتار رازی در علت زکام ابوزید بلخی در فصل بهار، هنگام بوییدن گل سرخ که ترجمه مقاله الرازی فی العله التی من اجلها یعرض الزکام لابی زید البلخی عند شمه الورد است.
ج) گفتار ابن رضوان در راهیابی از پزشکی به خوشبختی که ترجمه مقاله ابن رضوان فی التطرق بالطب الی السعاده است.
در ادامه این کوششها دو طرح مهم را در تهران آغاز کردم که متأسفانه تاکنون هیچ یک به انجام نرسیدهاند که یکی، تصحیح بخش جراحی کتاب «التصریف» زهراوی است که بر اساس نسخههای معتبر انجام گرفته است و قرار است با ترجمه فارسی آن که با همکاری استاد احمد آرام به پایان رسیده است، چاپ و منتشر شود. سال ۱۳۷۱ شورای پژوهشی فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران چاپ و نشر آن را تصویب کرد، ولی تاکنون گامی برای اجرای آن برداشته نشده است.
دیگر، طرح تدوین «دائرهالمعارف تاریخ پزشکی در اسلام و ایران» است که بخش تاریخ پزشکی بنیاد دایرهالمعارف اسلامی آن را تصویب کرده است و حدود چهل هزار برگه مدخل نام پزشکان، بیماریها، داروها و مراکز علمی پزشکی برای تدوین آن فراهم شده و سال ۱۳۷۱ به بنیاد اعلام شده است؛ ولی این طرح هم، مانند طرح سابق، در پیچ و خمهای اداری به فراموشی سپرده شده است!
دعوت دانشگاه آکسفورد
در سال ۱۳۷۲، دانشگاه آکسفورد دعوتی پنجساله از این جانب به عمل آورد تا سالی حداقل، یک یا دو ماه به آنجا عزیمت کنم و مورد مشاورت دانشجویان در رسالههای دکتری مربوط به فرهنگ و علوم اسلامی قرار گیرم و در ضمن، به تحقیقات علمی خود درباره تاریخ پزشکی در اسلام و ایران ادامه دهم.
طی سال ۱۳۷۱ موفق شدم که کتاب «شرح بیست و پنج مقدمه ابن میمون در اثبات ذات باری تعالی» را با همکاری یکی از استادان که در سال ۱۳۴۵ از دانشجویان من در دوره دکتری مؤسسه مطالعات اسلامی در دانشگاه مک گیل کانادا بود، ترجمه کنم و نیز از کتابخانه بزرگ و غنی بادلیان که بخش اعظم متون مهم علوم اسلامی در آنجا موجود است، استفاده کنم و در این باب، توجه عمده من به آثار پزشکان و داروشناسان اسلامی ایرانی معطوف بوده است.
خواب غفلت
در اینجا لازم است تذکر دهم که هنگامی که ما از روی جهل و نادانی، پشت پا به فرهنگ غنی خود زده و میراث درخشان علمی خود را به گوشه انزوا رانده بودیم که هنوز هم در همان حالیم، غربیان با هوشیاری کامل زبان عربی را آموختند تا بتوانند به آن میراث ارجمند دست یابند و آن را از چنگ ما درآورند و فواید و منافع آن را به خود اختصاص دهند. برای تأیید این مطلب، گوشهای از خطابه اسقف ارپینیوس،۸ استاد زبان عربی دانشگاه لیدن هلند که در نخستین روز تدریس خود (پنجم نوامبر ۱۶۲۰ میلادی) در آن دانشگاه دانشجویان را از اهمیت میراث پزشکی اسلامی آگاه کرده بود، نقل میشود:
«از میان شما، آنان که علاقهمند به علم پزشکیاید، چه اندازه مهم است که به زبانی تسلط پیدا کنید که میتواند در رشته مورد علاقه شما کتابهایی را به شما تقدیم دارد که در آن، به درمان سیصد یا بیشتر نوع بیماری که تا کنون، برای ما اروپاییان ناشناخته مانده و حتی پزشکان یونانی از آن آگاه نبودهاند، آشنا شوید. با آموختن این زبان میتوانید از اصل عربی آثار ابنسینا و رازی استفاده کنید که این استفاده با خواندن ترجمه لاتین آنها برای شما هرگز میسر نخواهد شد.»
او طی خطابه خود به کتابخانههای بزرگ اسلامی، از جمله ۳۲هزار کتاب که در کتابخانه شهر فاس ـ از بلاد مراکش ـ موجود بود اشاره میکند و میگوید که: «چون مسلمانان به این علوم توجهی ندارند، شما پس از فراگرفتن زبان عربی، به آسانی و با بهای ارزان میتوانید به آن کتابها دست یابید!»
با این کیفیت، سرمایههای علمی مسلمانان به کتابخانههای مهم اروپا (همچون کتابخانههای موزه بریتانیا در لندن، بادلیان در آکسفورد، واتیکان در ایتالیا، اسکوریال در اسپانیا و کتابخانه ملی پاریس و غیر ذلک) سرازیر میشود و به آسانی در دسترس اهل علم قرار میگیرد و دانشمندان آن آثار را مورد بررسی، تحقیق و ترجمه قرار میدهند.
نگاهی اجمالی به فهرست مآخذ و منابع مجموعه حاضر نشان میدهد که بیشتر آثار مهم پزشکی اسلامی که در چند دهه اخیر انتشار یافتهاند، به وسیله مراکز علمی و به همت دانشمندان دانشگاههای غربی، تصحیح، ترجمه و چاپ شدهاند و این در حالی است که در کتابخانههای دانشگاهی ما نسخه خطی را حتی در اختیار دانشجویان قرار نمیدهند و اگر هم قرار بدهند، تعهد میگیرند که دانشجو آن را مورد تحقیق و نشر قرار ندهد، با این دلیل جاهلانه که: نسخه خطی اگر چاپ بشود، از ارزش آن کاسته میشود!
در آکسفورد، کتابی که بیش از همه توجه من را به خود جلب کرد،کتاب «شرح کلیات قانون» ابنسینا به زبان عربی است که نسخه دستنوشت مؤلف که به کتابخانه قاضیالقضاه زمان خود تقدیم داشته بود، به شماره Hant.263 در کتابخانه بادلیان آکسفورد موجود است. مؤلف این کتاب، محمودبن مسعودبن مصلح کازرونی معروف به قطبالدین شیرازی است که از پزشکان و فیلسوفان بزرگ قرن هفتم هجری بوده و از چهارده سالگی در بیمارستان مظفری شیراز، در مقام پزشک و چشمپزشک کار میکرده و در ضمن، مطالعات خود را درباره آثار پیشینیان نیز دنبال میکرده است.
نظری اجمالی به خلاصه مقدمه این کتاب که به زبان فارسی عرضه میشود، نشان میدهد که تا چه اندازه علم و دانش پزشکی در کشور ما پیشرفت داشت و پزشکان این مرز و بوم با چه علاقه و اشتیاقی، از عنفوان جوانی به این حرفه شریف علماً و عملاً میپرداختند و فقط به معالجه و درمان اکتفا نمیکردند، بلکه درصدد برمیآمدند که دانش خود را در این فن بالا ببرند و نیز آشکار میسازد که این بزرگان برای احیا و گسترش سنت پیشینیان و تدوین و تألیف یک کتاب تا چه اندازه به جستجوی منابع و مآخذ مهم میپرداختند؛ چنان که اگر احتمال میدادند که کتابی یا اثری وجود دارد که آنان باید به آن مراجعه کنند، آرامش خاطر برای تألیف نمییافتند تا آنکه آن را به دست آورند، هرچند که برای رسیدن به آنها باید مسافرتهای دراز میکردند و با خطر و زیانهای فراوان مواجه میشدند. از این جهت، مناسب دیده شد که خلاصه مقدمه کتاب آورده شود.
تلاش قطبالدین شیرازی
مؤلف، یعنی محمود بن مسعود کازرونی در آغاز کتاب میگوید: «من از خاندانی بودم که به صناعت پزشکی مشهور بودند و آنان با دم عیسایی و دست موسایی خود به علاج مردم و اصلاح مزاج آنان میپرداختند. در آغاز جوانی، به تحصیل فن و فراگیری مجمل و مفصّل آن شایق شدم؛ شب بیداری را برخود واجب و راحتی و خواب را برخود حرام ساختم تا آنکه کتابهای مختصر در پزشکی را فراگرفتم و درمانهای متداول را مشاهده کردم و در همه مطالبی که به پزشکی وابسته است، ممارست کردم و همه این کوششها تحت ارشاد و راهنمایی پدرم ـ امام همام ضیاءالدین مسعود بن مصلح کازرونی ـ بود که در این فن به اجماع اقران، بقراط زمان و جالینوس اوان خود بود.
وقتی من در پزشکی به حدس صائب و نظر ثاقب در درمان بیماران مشهور شدم، پس از وفات پدرم (خدایش رحمت کناد) در مقام پزشک و چشمپزشک، در بیمارستان مظفری شیراز به خدمت پذیرفته شدم؛ درحالی که بیش از چهاردهسال از عمر من نمیگذشت و مدت بیست سال به همان سمت باقی ماند و برای آنکه به غایت قصوی و درجه علیا در این فن برسم، به خواندن کتاب کلیات قانون ابنسینا نزد عم خود، سلطان حکمیان و پیشوای فاضلان کمالالدین ابوالخیر بنمصلح کازرونی، پرداختم و سپس، آن را نزد شمسالدین محمد بن احمد حکیم کیشی و شیخ شرفالدین زکی بوشکانی که هر دو مشهور به مهارت در تدریس این کتاب بودند، ادامه دادم.
از آنجا که این کتاب از دشوارترین کتابهایی است که در این فن نگاشته شده است و مشتمل بر لطایف حکمی و دقایق علمی و نکتههای غریب و اسرار عجیب است، هیچ یک از مدرسان آن گونه که باید از عهده تدریس و تفهیم کتاب برنمیآمدند و شرحهایی هم بر کتاب نوشته شده بودند، وافی و کافی برای رسیدن به مقصود نبودند؛ زیرا شرح امام علامه فخرالدین رازی فقط جرح بعض بود، نه شرح کل و کسانی هم که از او پیروی کرده و بر کتاب شرح نوشته بودند، همچون امام قطبالدین ابراهیم معری و افضلالدین محمدبن نامور خونجی و ربیعالدین عبدالعزیز بن عبدالواحد جیلی و نجمالدین ابوبکر بن محمد نخجوانی، بر آنچه فخرالدین گفته بود، چیزی نیفزوده بودند.
تا اینکه به جانب شهر دانش و کعبه حکمت و حضرت علّیه بهیّه قدسیه و درگاه سنیّه زکیّه فیلسوف استادی نصیری (خواجه نصرالدین طوسی) روی آوردم که برخی از دشواریها را گشوده و برخی دیگر، باز بر جای ماند؛ زیرا احاطه به قواعد حکمت در شناخت این کتاب کافی نیست، بلکه شخص باید ممارست در قانون علاج در تعدیل مزاج داشته باشد.
سپس برای هدف خود، به خراسان و از آنجا به عراق عجم و عراق عرب و سپس به بلاد روم مسافرت کردم و با حکیمان این شهرها و پزشکان این بلاد بحثها و گفتگوها درباره دشواریهای کتاب داشتم و آنچه را آنان میدانستند، فرا گرفتم؛ هر چند که در بلاد روم نادانستههای کتاب بیش از دانستهها بود. ناچار دست کمک به سلطان مصر ـ ملک منصور قلاون ـ دراز کردم و در سال ۶۸۱ نامهای به او نوشتم که در این باره مرا مدد رساند. در نتیجه به سه شرح کامل از کلیات قانون دست یافتم که نخستین، از فیلسوف محقق علاءالدین ابوالحسن علی بن ابی الحزم قرشی معروف به ابن نفیس و دومین، از طبیب کامل یعقوب بی اسحاق سامری متطبب و سومین، از طبیب حاذق ابوالفرج یعقوب بن اسحاق متطبب مسیحی معروف به ابن قف بود و نیز، به کتابهایی دیگر مربوط به قانون برخوردم؛ از جمله پاسخهای سامری به ایرادهای طبیب فاضل نجمالدین ابن المفتاح بر برخی از مواضع کتاب و نیز، تنقیحالقانون هبتالله این جمیع یهودی معری که رد بر شیخ است و برخی از حواشی عراقیه که امینالدوله ابنتلمیذ بر حواشی کتاب قانون نوشته است و نیز کتاب امام عبداللطیف بن یوسف بغدادی که گفتار این جمیع را در تنقیح القانون رد کرده است.
هنگامی که این شروح را بررسی و مطالعه کردم، حل بقیه کتاب بر من آسان شد؛ چنان که موضع اشکال محل قیل و قال باقی نماند و اطمینان یافتم که منابعی را که گرد آوردهام، نزد کسی دیگر در عالم یافت نمیشود. لذا تصمیم گرفتم که شرحی بر کتاب بنویسم که دشواریهای کتاب را حل کند و نقاب از چهره معانی آن بگشاید و اعتراضات شارحان را پاسخ گوید و در این شرح، لفظ متن را با شرح ممزوج ساختم تا آنکه اصل کتاب از زواید و اضافات ممتاز باشد و گذشته از خلاصه شروحی که یاد شد، از اختیارات حاوی رازی که ابن تلمیذ گردآورده است و بستان الاطباء ابنمطران و فصول طبیه که از مجلس شیخ استفاده شده است و ثمارالمسائل الطبیه ابوالفرج عبدالله بن طیب و اجوبهالمسائل که ابن بطلان در دعوهالاطباء آورده است و همچنین،از قراضه طبیعیات و نوادرالمسائل و کتب جالینوس در تشریح و شرح ابن ابی صادق نیشابوری بر منافع الاعضاء جالینوس و خلقالانسان ابوسهل مسیحی استفاده کردم و این کتاب را نزهه الحکماء و روضهالاطباء، نامیدم که موسوم به التحفهالسعدیه است تا با این اسم، تیمن و با این رسم تفأل جسته باشم.» مؤلف کتاب، یعنی قطبالدین شیرازی،تاریخ آغاز تألیف کتاب را سال ۶۸۲ق ذکر کرده است.
چنان که در آغاز این گفتار وعده داده شد، جریان تحریر و ترجمه این پانزده گفتار که مجموعه حاضر را تشکیل میدهد، طی این مقدمه مشخص و معین شد و بسیار خرسندم که دانشجویان تاریخ پزشکی در اسلام و ایران مطالب مربوط را در این مجموعه به آسانی مییابند و نیاز به مراجعه به کتابها و مجلات مختلف که این گفتارها قبلاً در آنها آمدهاند ندارند.
پینوشتها:
George, Vajda, Berkely, Montral, Etudes , Islamique, Erpinius
این مطلب بدون برچسب می باشد.