نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴ کتاب «سلسبیل» با سخنرانی استاد سید عبدالله انوار، نسخهشناس، کتابشناس و تهرانپژوه، احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر تهران، نصرالله حدادی، تهرانپژوه و روزنامهنگار و معصومه جوادینسب، مولف اثر دوشنبه ۱۷ اسفندماه در شهر کتاب مرکزی رونمایی شد. تهران رو به کجا میرود؟ انوار گفت: بنده چاپ قدیمی کتاب […]
کتاب «سلسبیل» با سخنرانی استاد سید عبدالله انوار، نسخهشناس، کتابشناس و تهرانپژوه، احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر تهران، نصرالله حدادی، تهرانپژوه و روزنامهنگار و معصومه جوادینسب، مولف اثر دوشنبه ۱۷ اسفندماه در شهر کتاب مرکزی رونمایی شد.
تهران رو به کجا میرود؟
انوار گفت: بنده چاپ قدیمی کتاب «سلسبیل» که نویسنده به من داده بود را مطالعه کردم و متوجه شدم که مولف در تالیف کتاب زحمت بسیاری کشیده است. در این کتاب اطلاعاتی درباره محله سلسبیل، روابط خانهها، اصطلاحات رایج در این محله را استخراج کرده است و در چاپ جدید کتاب نیز تعداد بسیاری عکس به آن افزوده که این تصاویر به لحاظ جامعهشناسی بسیار مفید است.
وی افزود: حال که تهران رو به ویرانی است و کمکم به یک شهر لجام گسیخته و بیهویت تبدیل میشود نیاز است تا جوانان هویت گذشته آن را در آثاری مانند «سلسبیل» گرد آورند تا برای آیندگان بماند که این شهر در چه گذشته چه بود و امروز به کجا میرود؟!
این تهرانپژوه ادامه داد: در گذشته تهران حد و مرزی داشت، چند پارچه آبادی و روستا بود و بیشتر مواد غذایی خود را از این روستاها تامین میکرد امروز گویی به عمد کاری کردند که این روستاها از بین برود و تهران غلات خود را از آمریکا وارد کند!
مادر دهر انوار دیگری خواهد زایید؟
حدادی در قسمت دیگر این مراسم گفت: چند وقت پیش خدمت استاد انوار رسیدم و وی نام محله آجودانیه را برایم (جور درختک) نوشت که نام صدسال پیش آجودانیه بود. حال باید ببینم با این شهر چه کردیم و چه میکنیم؟! زمانی در هیات دولت مطرح کردند که میخواهند سر در باغ ملی را خراب کنند. خدا بیامرزد زندهیاد دکتر حسن حبیبی را که سر خودش را به دیوار کوبید و در حالی که خون از سرش جاری شده بود رو به رئیسجمهوری وقت گفت اگر به آن فرد اطلاع ندهید که بازگردد دومین ضربه را محکمتر میزنم. این کار حبیبی باعث شد که به آن فرد که در خراب کردن شهر، ید طولایی داشت بگویند که برگردد و از فکر خراب کردن سردرباغ ملی منصرف شود.
وی افزود: ما برای حفظ شهران تهران باید مرام، مسلک و ایدئولوژی داشته باشیم. آثار تاریخی و ملی در تملک هیچ دورهای نیست، بلکه جزیی از هویت ماست. تختجمشید متعلق به امروز و فردای ایران است. این برداشت درست نیست که چون فلان مکان و اثر در فلان سلسله ساخته شده پس باید از بین برود. این فاجعه است که هشت قطعه از آثار فرهنگی و تاریخی ما در زمان فلان رئیسجمهوری از کشور خارج شده و آب از آب تکان نخورده است.
این روزنامهنگار با اشاره به عقیم شدن زمانه اظهار کرد: باید بپرسیم چرا مسئولان با آثار تاریخی ما اینگونه برخورد کردند؟ جای حیرت و تاسف و تاثر دارد زیرا در این زمان باید پرسید آیا حسین لرزاده، ابوالفضل صدیقی دیگری خواهد آمد؟ مادر دهر عبدالله انوار دیگری خواهد زایید؟ عیسیخان بهادری، محمود فرشچیان دیگری خواهد آمد؟ باید بگوییم هرگز این نوابغ هنر، معماری و علم تکرار نخواهند شد زیرا زمانه عقیم شده است.
حدادی بیان کرد: با همه اینها هیچکس حق ناامید شدن ندارد. همه ما مسئول هستیم، هم من به عنوان عضوی از رسانه و هم شما به عنوان مخاطب و شهروند. نباید تسلیم شویم و در برابر سخنان ناصواب، اعمال اشتباه، ترس از خود نشان دهیم یا تملق کنیم. حتی اگر جایی ناچار شدیم کاری را انجام دهیم، نباید تایید کنیم، اگر بتوانیم، نخست باید اعتراض کنیم و اگر نتوانستیم، باید به گونهای نارضایتی خود را نشان دهیم حتی اگر شده این نارضایتی و ناراحتی با سکوت همراه باشد.
انوار با هویت تهران گره خورده است
احمد مسجدجامعی درباره خاطرههای باقی مانده از تهران گفت: شاید برای ما از تهران تنها استاد انوار باقی مانده است اما با همه این افسوس و دریغ، بخشی از کتاب «سلسبیل» به قهوهخانهها پرداخته که بخش زیبایی است. درباره قهوهخانهها در تهران در چندین سال قبل باید بگوییم ما قهوهخانه محلی، قومی و صنفی داشتیم. فرم و شکل این قهوهخانهها بسیار زیباست و (قهوهخانه وطن) که در این کتاب هم به آن اشاره شده باید از نوع قهوهخانه محلی باشد.
وی افزود: من به قهوهخانه وطن رفتم و به نظرم مولف کتاب «سلسبیل» باید قدری جزئیتر به این مکان نگاه میکرد و آنرا در کتاب شرح میداد. پرداختن به محلهای که متعلق به اواخر دوره پهلوی نخست است، کار قابل تقدیری است. وقتی بدانید زمانی که مولف به گردآوری مطالب کتاب پرداخته تقریبا از نسل نخست ساکنان این محله افراد چندانی باقی نمانده است. البته از آنجایی که این محله مهاجرتپذیر بوده افراد بسیاری مانند رضا کیانیان و احمد شاملو زمانی ساکن این محله بودند و اکنون دیگر آنجا نیستند.
این عضو شورای شهر تهران ادامه داد: تالیف کتاب محله «سلسبیل» بسیار کار مغتنمی است زیرا مولف با حضور در این محله از افرادی که باقی ماندند خاطراتی را گردآوری و در این خاطرات به برخی مشاغل و برخی شخصیتها اشاره کرده است. کار خوب دیگری که مولف انجام داده، مطالب کتاب را برای بار نخست در همشهری محله منتشر کرده که به این مطلب در مقدمه کتاب نیز اشاره شده است.
ساخت و ساز بیرویه بلای جان سلسبیل
جوادینسب در ادامه این مراسم رونمایی کتاب گفت: من گفتوگو با اهالی محله سلسبیل را در سال ۷۸ آغاز کردم و سال پیش که برای چاپ کتاب و دریافت اطلاعات تکمیلی به این محله رفتم، متوجه شدم در برخی نقاط این محله، که محله پررفت و آمدی است و جمعیت بالایی دارد، متاسفانه ساخت و ساز نیز در آن بسیار مرسوم شده و این ساخت و سازها بلای جان این محله شده است.
وی افزود: برایم تلخ و تاسفانگیز بود از دیواری که کاشی قدیمی روی آن بود و آن نقش توجهم را به خود جلب کرده بود، عکس گرفتم اما این بار که به آنجا رفتم، اثری از آن نبود به همین سادگی. به عبارتی در فاصله پنج، شش سال برخی نقاط این محله که دوست داشتنی و خاطرهانگیز بود، از بین رفته است. بعضی افرادی که با آنها گفتوگو کرده بودم و خاطرات آنها بخشی از تاریخ محله سلسبیل را تشکیل داده بود، فوت شده بودند.
این پژوهشگر ادامه داد: آنچه برایم تکاندهنده بود از بین رفتن نشانهها، خاطرات و آثاری بود که هویت یک محله را تشکیل میدادند. به راحتی افرادی را از دست میدهیم که در خانههای خود دنیایی خاطره و اطلاعات دارند و ما تنها اندکی از این انبوه یادگاران گذشته را ثبت کردیم. باید به خودمان بیاییم و افراد مختلفی دست به دست هم دهند و تلاش کنند تا خاطرات محلههای تهران را ثبت کنیم، زیرا اگر این مهم انجام نشود چگونه فردا را به نسل آینده تهرانی که با سرعت در حال تغییر است، بشناسانیم.
در پایان این نشست علاوه بر رونمایی از کتاب سلسبیل، استاد عبدالله انوار کتاب «تهران» خود را به معصومه جوادینسب اهدا کرد.
منبع: ایبنا
این مطلب بدون برچسب می باشد.