نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاریخ ایجاد : یکشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴ سیدمحمود علایی طالقانی در ۱۵ اسفند سال ۱۲۸۹در دهکده گلیرد طالقان بدنیا آمد. وی در سن هفت سالگی سواد خواندن و نوشتن آموخت. در همان سن پدرش (ابوالحسن) تصمیم گرفت به تهران مهاجرت کند و به خانهای کوچک در محلهقناتآباد تهران رفت. وقتی به سن ده سالگی رسید، […]
سیدمحمود علایی طالقانی در ۱۵ اسفند سال ۱۲۸۹در دهکده گلیرد طالقان بدنیا آمد. وی در سن هفت سالگی سواد خواندن و نوشتن آموخت. در همان سن پدرش (ابوالحسن) تصمیم گرفت به تهران مهاجرت کند و به خانهای کوچک در محلهقناتآباد تهران رفت.
وقتی به سن ده سالگی رسید، بنا بهدرخواست پدر برای تکمیل علوم دینی به قم رفت. وی از دوستان صمیمی و نزدیک مدرس به حساب میآمد. تلاش عمده ایشان برگزاری نشستهای مذهبی و جلسات مباحثه و فعالیتهای اجتماعی در چارچوب مذهب بود که با حضور مدرس و برخی فعالان سیاسی دیگر صبغه سیاسی پررنگتری مییافت.
طالقانی که برای تحصیل به نجف رفته بود پس از شش سال از عالم بزرگ آیتالله اصفهانی اجازه اجتهاد گرفت و به ایران بازگشت. او به قم رفت و از آیتالله حائری اجازه «اجتهاد» و از آیتالله مرعشی اجازه «حدیث» گرفت. در سال ۱۳۲۰ کانون اسلام را تشکیل داد. وی همزمان در نشستهای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و انجمن اسلامی مهندسین فعالانه شرکت میکرد.
اصلاح فکر دینی مهمترین مشغله ذهنی نوگرایان اسلامی پس از شهریور ۱۳۲۰ بود. طالقانی، بازرگان و یدالله سحابی از پیش قراولان حرکت نوگرای دینی دهه بیست و سی در عرصه فعالیتهای اجتماعی فکری محسوب میشدند. پایگاه آنان مساجد، دانشگاه و تشکلهای دینی به ویژه دانشجویان بود. همچنین حرکت مارکسیستی که پایگاه گستردهای در محافل علمی و میان روشنفکران یافته بود، حساسیت نوگرایان دینی را برانگیخت تا به پرسشها و چالشهایی که غالبا در جهت نفی باورهای دینی مطرح میشد، پاسخ جدید بدهند.
ایشان در نهضت ملی شدن صنعت نفت با آیتالله کاشانی روابط صمیمانهای برقرار ساخت. در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی از سوی مردم شهرهای چالوس، نوشهر و شهسوار به عنوان نماینده انتخاب شد ولی به دلیل ابطال انتخابات در برخی از حوزهها توسط دولت، به مجلس راه نیافت. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ جمعی از فعالان ملی و مذهبی به طور مخفی نهضت مقاومت ملی را تشکیل دادند که طالقانی از جمله آنان بود. سال ۱۳۳۴ بعد از ترور حسین علا، نخستوزیر توسط فدائیان اسلام به اتهام پناه دادن به نواب صفوی و دوستانش دستگیر و مدتی بازداشت شد. دو سال بعد ساواک با یورش به مراکز نهضت ملی در شهرهای مختلف ایران بسیاری از اعضای فعال آن از جمله طالقانی را دستگیر کرد که بیش از یک سال در زندان به سر برد.
وی پس از کودتای ۲۸ مرداد به همراه بازرگان و سحابی به شهرهای مختلف ایران سفر کرد تا مراجع وقت را به شناخت ماهیت تحولات سالهای پس از کودتا و نیز هواداری از راه مصدق برانگیزد. طالقانی پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۴۶ جهت ادای احترام به آرمگاه مصدق در احمد آباد رفت. طالقانی در اولین مراسم بزرگداشت مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ او را ستود و مصدق را سمبل بیش از نیم قرن مبارزه ملت ایران در برابر استبداد و استعمار و استثمار دانست.
طالقانی از بدو تاسیس جمعیت فدائیاناسلام با آنها مناسبات دوستانه برقرار ساخت. سرکوب فدائیاناسلام از سوی رژیم آغاز شد. در این وضعیت حساس سران این گروه به طالقانی پناه بردند. هنگامی که روابط جمعیت فدائیاناسلام با دولت مصدق رو به تیرگی و سرانجام به دستگیری جمعی از اعضای این جمعیت انجامید و در راس آن نواب رهسپار زندان شد، طالقانی پیوند خود را با فدائیاناسلام نگسست. تلاش گستردهای برای پرکردن شکافهایی که میان جمعیت و دکتر مصدق پدید آمد بود، صورت داد اما توفیقی نیافت.
سال ۱۳۴۰ آیتالله طالقانی به همراه گروهی از فعالان مذهبی جمعیت نهضتآزادی را تشکیل داد. سال بعد در پی اعتراض به رفراندوم شاه دستگیر و زندانی شد. بعد از واقعه پانزده خرداد ۱۳۴۲ نهضت آزادی اعلامیه شدیداللحنی با عنوان «دیکتاتور خون میریزد» منتشر ساخت و رژیم شاه که طالقانی را مسبب اصلی این اعلامیه میدانست، وی را دستگیر و در دادگاه نظامی به ده سال زندان محکوم کرد. ایشان زندان قصر را به دانشگاه زندانیان سیاسی تبدیل نمود و کلاسهای تفسیر قرآن، نهجالبلاغه و تاریخ اسلام دایر نمود. رژیم بر اثر فشار افکار عمومی در ایران و جهان ایشان را در سال ۱۳۴۶ آزاد نمود.
طالقانی در سال ۱۳۴۰ به پیشنهاد آیتالله زنجانی به عضویت این جمعیت پیوست. از دیدگاه طالقانی، نهضتآزادی به لحاظ مشی سیاسی، مرامنامه، سوابق و معتقدات افراد شکلدهنده آن با احزاب آن دوره کاملا متفاوت بود. طالقانی در بسیاری از مراسمها و میتینگهای نهضت آزادی حضور فعالی داشت. رژیم کوشید تا براساس یک نقشه حساب شده مقادیری مواد منفجره در منزل نامبرده جاسازی کند و با کشف اعلامیهها و مکاتبات وی پروندهای سنگین برای او و سران نهضتآزادی تشکیل دهد. طالقانی بازداشت، زندانی و محاکمه شد. او و دیگر رهبران نهضت آزادی بدون کوچکترین تزلزلی بر مواضع خود پای فشردند و از تقاضای «عفو ملوکانه» که امری رایج بود خودداری کردند. این محاکمات که از آخرین دادگاههای علنی پهلوی دوم بود از سوی سران نهضتآزادی به صحنه محکومیت رژیم استبدادی شاه و دفاع از آزادی، دینداری و مشروطیت تبدیل شد و استقامت آنها در محاکمات و دوران زندان زبانزد عام شد. وی در دادگاه، محاکمه کنندگان را بشدت تحقیر کرد. طالقانی پس از گذشت پنج سال از مدت محکومیت در نهم آبان سال ۱۳۴۶ از زندان قصر آزاد شدند.
طالقانی در سال ۱۳۲۷ امام جماعت مسجد هدایت شد.از همان سال اول تفسیر قرآن طالقانی در آن مسجد شروع شد. مسجد هدایت علاوه بر جلسه تفسیر و صحبتهای طالقانی، محل دیدار دانشجویان هم بود. طالقانی در مسجد هدایت به همراه آقای مطهری به تحلیل مسایل اجتماعی و افشاگری کارهای رژیم میپرداخت. در سال ۱۳۳۹، رژیم شاه مجبور به تعطیلی جلسات و فعالیتهای ایشان شد.
فعالیت طالقانی حساسیت ساواک را برانگیخت و مسجد هدایت تحت کنترل ساواک درآمد. ملاقاتها و سخنرانیهای وی با واکنشهایی همراه بود و بارها از سوی شهربانی احضار و مورد بازجویی و بازداشت قرار گرفت. پس از آزادی وی در سال ۱۳۴۶ و برخلاف فضایی که بر جامعه سیاسی حاکم بود و نفسها را در سینهها حبس میکرد، همچنان با احساسات پیش از زندان، فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی خود را از سرگرفت.
در مهر ماه ۱۳۴۹ برگزاری مجلس یادبودی به مناسبت درگذشت عبدالناصر رهبر مصر و مبارزات وی علیه صهیونیسم در مسجد هدایت، رژیم را غافلگیر کرد. در روز عید فطر سال ۱۳۵۰ از برگزاری نماز عید توسط ایشان جلوگیری به عمل آمد. وی سپس در دادگاه نظامی محاکمه و به سه سال تبعید در زابل محکوم گردید که این حکم به یک سال و نیم تبعید در بافق کرمان تبدیل شد. پس از سپری شدن این مدت در خرداد ۱۳۵۲ به تهران بازگشت. در پاییز سال ۱۳۵۴ مجدداً بازداشت و به ده سال حبس محکوم شد.
با اوجگیری انقلاب اسلامی، رژیم شاه به منظور فریب افکار عمومی زندانیان سیاسی را به تدریج آزاد کرد و طالقانی در هشتم آبان ۱۳۵۷ با استقبال مردم انقلابی از زندان قصر آزاد شد. منزل ایشان از بدو آزادی تا ورود امام خمینی به تهران مهمترین کانون انقلاب بود و بسیاری از برنامهها و سازماندهیهای سیاسی ضد رژیم در آنجا شکل میگرفت. طالقانی برای درهم شکستن حکومت نظامی و اعلان قدرت مردم به جهانیان در روزهای تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ ملت مسلمان ایران را به راهپیمایی همگانی فراخواند. پس از انتخاب بازرگان بعنوان نخست وزیر، با مواضع و اقدامات خود در راستای تقویت دولت موقت گام برداشت.
عضویت طالقانی در شورای انقلاب با مخالفت عدهای در این شورا رو به رو شد.دلیل مخالفین، عضویت وی در جبهه ملی که سابقه آن به سالهای ۱۳۲۰ بر میگشت و همچنین عضویت در نهضت آزادی بود. به دستور امام وی به عضویت شورای انقلاب که در واقع مافوق دولت موقت بود، درآمد. حضور وی در شورا و ریاست بر آن وزن و اعتبار خاصی به مواضع و سیاستهای آن میبخشید. طالقانی از عضویت جریانهای فعال به منظور فراگیرشدن شورا و همچنین تفکر شورایی حمایت میکرد.
طالقانی در برابر سازمان مجاهدین و جریانهایی که شعار انحلال ارتش را میدادند به شدت انتقاد نموده و آنرا نقطه مقابل منافع ملی و آرمانهای انقلاب میدانست. وی در انتخابات مجلس خبرگان از سوی حزب جمهوری، نهضت آزادی و مجاهدین خلق مورد حمایت قرار گرفت و به عنوان نفر اول انتخابات تهران با کسب ۵۵۱/۰۰۴/۲ رای از مجموع ۳۸۱/۵۲۵/۲ رای در صدر مجلس خبرگان قرار گرفت. نخستین نماز جمعه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در پنجم مرداد سال ۱۳۵۸ در دانشگاه تهران توسط ایشان برپا شد.
وی در نخستین روزهای انقلاب و پس از طرح خودمختاری کردستان و تنش و درگیری در منطقه به اتفاق تعدادی از مقامات به منطقه سفر نمود و خواستار پایان درگیریها و ایجاد فضای دوستی و برادری در منطقه گردید. نظریه شورا مهمترین جنبه از تفکر اجتماعی و سیاسی طالقانی بود. وی سالها دغدغه تفکر شورایی داشت و همواره از آن بعنوان یک مدل مشارکت مردمی دفاع و آنرا نشانه جامعه اسلامی میدانست.
طالقانی در مدت کوتاه عمر خود و سابقه مبارزاتی و دوران زندان و تبعید دارای کتب، شماری خطابه و مقالات پراکنده است. طالقانی دارای سیزده عنوان کتاب در هیجده جلد است. وی دارای دو جلد «پرتوی از قرآن» و نیز دو کتاب «بنام آزادی تا شهادت و منارهای در کویر» است که شامل تعدادی از گفتارها و نوشتارهای اوست. طبق آمار موجود ۴۴ جلد کتاب در ۴۷ جلد در باره ایشان انتشار یافته است.
طالقانی پس از یک عمر مبارزه و مجاهدت در بامداد روز دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ و در سن ۶۸ سالگی در تهران دارفانی را وداع گفت. پس از رحلت ایشان در بعضی از محافل و از جمله در مجلس یکی از نمایندگان از درگذشت وی به عنوان شهادت یاد نمود که با اعتراض سایر نمایندگان روبرو گردید و موجب رد اعتبار نامه وی شد. ابوالحسن طالقانی فرزند وی نیز چنین شایعاتی را بیاساس دانست. پیکر وی بعد از عزاداری و تشیع جنازه کمنظیر توسط ملت مسلمان به خاک سپرده شد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.